اصول تربیتی
(مقاله پنجم)
نفس انسان در آغاز آفرینش، سالم، صاف و بیآلایش است و تحت هر نوع تعلیم و تربیتی كه قرار بگیرد به همان سرشت درمیآید.
اگر تعلیم و تربیت و بر اساس فطرت پاك و استعدادهای درونی انسان باشد، او انسانی پاك، وارسته و با اخلاق دینی پرورش مییابد و اگر تربیت شخص بر فساد اخلاقی و معیارهای غیرالهی مبتنی باشد، فرد فاسد و بیایمان خواهد شد.
اصل 17: خلاقیت
خلاقیت موهبت بزرگ خداوند برای انسان است. خلاقیت زیر بنای اصلی یادگیری در انسان به شمار می آید. به عبارت دیگر آنچه کودک با خلاقیت خود می آموزد و یا بهتر است بگوییم آنچه با خلاقیت خود کشف می کند.
برای او ماندگار است و آنچه به او تحمیل کرده اند، نه تنها زود زایل می شود بلکه حاوی ارزش زیادی برای متربی نخواهد بود. لذا آموزش باید بر خلاقیت متربی استوار باشد.
سعی کنیم آموزش را به گونه ای طراحی کنیم که سهم متربی در آن تا جایی که ممکن است زیاد و زیادتر شود. او باید اشیا و پدیده ها را با نور فهم و درک خود ببیند.
نباید اشیا را به اجبار و توضیحات زیاد خود به او بشناسیم. ما اگر سئوال کنندگان خوبی باشیم ،فرزندان ما می توانند پاسخ دهندگان خوبی باشند. بدین ترتیب آن ها می توانند حتی مطالبی را که از قبل نمی دانند، به خوبی کشف کنند.
اصل 18: گفتن و شنیدن
با کمی دقت متوجه می شویم که بخشی از روابط ما با کودک و نوجوان، از طریق پرسش و پاسخ شنیدن و یا مورد پرسش واقع شدن و پاسخ دادن بخش مهمی از روابط ما با دیگران، از جمله کودکان و نوجوانان را به وجود می آوریم .
آیا این رابطه احتیاج به شناخت و تامل بیشتر ندارد؟
در پاسخ باید بگوییم که آیا باید این رابطه را به خوبی بشناسیم و آن را اصلاح کنیم. ما نباید تنها به پرسشی که در موضع معلم از کودک و نوجوان می پرسیم اکتفا کنیم، بلکه لازم است گاه در موضع شاگرد نیز از او چیزهایی بپرسیم .
چه اشکالی دارد که ما برای یاد گرفتن از فرزندمان چیزی از او بپرسیم؟
و یا چه اشکالی دارد که سؤال ما مانند یک سوال کارشناس از کارشناس دیگر، برای هم فکری و مشارکت فکری انجام گیرد؟
در صورتی که ما دو نوع سوال دیگر را نیز در روابط خود و فرزندمان جای دهیم، او را در تربیت متعادل کرده ایم .
اصل 19: یاددهی و یادگیری
ما پیش از این در مورد خلاقیت در یادگیری ( اصل 17 ) صحبت کردیم و بر فعال بودن متربی در یادگیری تاکید نمودیم. باید توجه داشته باشیم که یاددهی ما بر یادگیری متربی استوار است. یعنی تا وقتی که او یادگیرنده خوبی نباشد، یاددهی های ما سودی نخواهد بخشید.
بر این اساس در فرایند یاددهی و یادگیری می توان اشکالی از ارتباط را در نظر گرفت .
در صورتی که معلم بسیار فعال باشد ولی شاگرد غیر فعال، نتایج مطلوبی از آموزش به دست نمی آید.
بدتر از این وضعیت شرایطی است که معلم نیز غیر فعال باشد. در چنین شرایطی نتایج یادگیری بسیار ضعیف خواهد بود.
فعال بودن شاگرد در مقابل معلم غیر فعال هر چند که نتایجی بهتر از دو شکل بالا به وجود می آورد ولی باز هم حاصل یادگیری مطلوب نخواهد بود. مطلوب ترین شکل در رابطه میان یاددهنده و یادگیرنده این است که یادگیرنده فعال و کشف کننده باشد و یاددهنده هدایت گر و راهنما.
اصل 20 : نقش و جایگاه مربی و متربی
تاکید بر تربیت صحیح کودک و نوجوان، گاهی اوقات این مغالطه را به وجود می آورد که گویی مراد از تربیت ، برتر و بالاتر از قرار دادن متربی نسبت به متربی است.
این برداشت نادرست مشکلات زیادی در تربیت به وجود می آورد. باید توجه شود که هر کس در سلسله مراتب وجود و در اجتماع انسانی جایگاهی دارد. جایگاه مربی پیوسته بالاتر و والاتر از متربی است .
یکی از مسائلی که در تریبت باید پیوسته مدنظر باشد و به متربی آموخته شود این است که خود را نسبت به مربی متواضع و کوچک بشمارد. متربی باید خود را ملزم به احترام بداند و حرمت مربی در حضور و غیبت بر خود فرض داند و مربی باید پیوسته نیز مقدم بر متربی به شمار آورد.
مقالات مرتبط:
اصول تربتی (مقاله اول)
اصول تربتی (مقاله دوم)
اصول تربتی (مقاله سوم)
اصول تربتی (مقاله چهارم)