نمیرود ز یاد من
شبی که از نگاه من و تو
تمام لحظههایمان تباه بود
و کوچههای شهر
شبیه آسمان شب
سیاه بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1390/12/06
امید ناامید
نمیرود ز یاد من
شبی که از نگاه من و تو
تمام لحظههایمان تباه بود
و کوچههای شهر
شبیه آسمان شب
سیاه بود
به هرکجا که خواستیم
سفر کنیم،
همیشه پیش پایمان
دو راه بود
که آن به غصه میرسید و
این به غم!
چه قدر خوب یادم است
تمام حرف ما فقط
سکوت بود و آه بود
چه ناگهان
زمین و آسمان سپید شد
در انتهای بیکسی
امید ناامید ما
امید شد
کسی که از درون آسمان
هزار ظرف پرستاره ریخت پشتمان،
سپیدروی پرمحبتی
به نام ماه بود و
ماه بود و
ماه بود...
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع:همشهری(نیلوفر نیک بنیاد)