تبیان، دستیار زندگی
در این نوشتار به بیان خاطره ای جالب و شیرین از آیت الله بهاءالدینی خواهیم پرداخت که گوشه ای از دریای بی کران علم و معرفت آن بزرگوار را برای ما نمایان می کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیشگویی عجیب از آیت الله بهاء الدینی

آیت الله بهاءالدینی
در این نوشتار به بیان خاطره ای جالب و شیرین از آیت الله بهاءالدینی خواهیم پرداخت که گوشه ای از دریای بی کران علم و معرفت آن بزرگوار را برای ما نمایان می کند.

وقتی کسی مرد خدا شد و به همان نسبت که به خدا نزدیک می شود صفات الهی نیز در وجود او متجلی می شود. تا آنجایی که در روایت هم آمده که کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به .... .

از این خلیفه اللهی و علم غیب هم بهره کامل را ائمه اطهار و انبیای عظام علیهم السلام برده اند و بعد از آنها اولیای الهی و علمای متقی و پرهیزکاران بهره مند می‌شوند. در میان علمای شیعه همیشه چهره های برجسته ای وجود دارند که پیوسته نام و اشتهارشان به تقوای و پرهیزکاری بوده و در عمل نیز این مطلب را ثابت کرده اند.

اگر بخواهیم از الگوهای معاصر کسی را نام ببریم که در این زمینه زبانزد خاص و عام باشد باید از آیه الله بهاء الدینی نام ببریم. در این نوشتار به بیان خاطره ای جالب و شیرین خواهیم پرداخت که گوشه ای از دریای بی کران علم و معرفت آن بزرگوار را برای ما نمایان می کند.

کسانی که انقلاب و حوادث آن را دیده اند مسلما بهره بیشتری از این حکایت خواهند برد.

آقای حسین حیدری کاشانی که سال ها توفیق درک محضر حضرت آیت الله بهاءالدینی را داشته است، در همین باب خاطره ای نقل نموده که خواندنش خالی از لطف نیست:

«در یکی از سفرهایی که مقام معظم رهبری به قم تشریف آوردند صبح روزی بود که یکی از دوستان بزرگوار در منزل آمد و فرمود: آقا به منزل آقای بهاءالدینی می آیند، بیا برویم.

به اتفاق ایشان به منزل آقا رفتیم وارد اتاق منزل شدیم، مقام معظم رهبری اظهار لطف و مرحمت فرمود، نشستیم. آقای بهاءالدینی روی تشک با عرقچین نشسته بود، آقایانی در خدمت آقا بودند.

حقیر خدمت مقام معظم رهبری عرض کردم: آقا! اگر بعضی بعد از نشست مجلس خبرگان، از رهبری حضرتعالی خبر دادند،ما سه سال قبل از فوت حضرت امام علیه الرحمه، رهبری شما را در سر می پروراندیم. فرمودند: چطور؟ عرض کردم به واسطه فرموده این مرد و اشاره به آیت الله بهاءالدینی کردم و در توضیح آن گفتم در سه نشست که در سه جمعه پیاپی که بنده در منزل محضرشان بودم این مطلب را فرمودند:

روزی ابتدا به ساکن فرمودند: فلانی! قضیه قائم مقامی سرنمی گیرد. کسی که ما دلخوش به او هستیم، آقای خامنه‌ای است. بنده هم عرض کردم: بله آقا، و رفتم برای اینکه چای خدمت آقا بیاورم فرموده ایشان را یادداشت کردم.

هفته بعد روز جمعه حدود ساعت ده صبح فرمودند: "همانطور که ما به شما گفتیم اینها می خواهند کاری کنند، اما موفق نمی شوند دلخوشی ما به آقای خامنه ای است." عرض کردم، بله آقا و بلند شدم رفتم یادداشت کردم و برگشتم.

هفته سوم باز به همین مضامین در باره آینده مطلبی فرمودند، من نگاهی به چشم های آقا [آیت الله بهاءالدینی] کردم، آقا فرمود چه باید کرد؟ شما تعجب می کنی؟ اما دید ما این است، عرض کردم بله آقا.

چون سخنم به اینجا رسید آقایانی که در خدمت آقا بودند خوشحال شدند و تبسم کردند و مقام معظم رهبری نگاهی به آیت الله بهاءالدینی کرد، ایشان هم به طور عادی گفته های حقیر را می شنید و سرمبارک در پیش داشت.»


منابع:

1.      کافی جلد 2 ص 352

پایگاه شناخت رهبری

تهیه و فرآوری: محمد حسین امین گروه حوزه علمیه تبیان