نكات جنبى قبل از رفتن به منبر
اگر در تبلیغ آیات و روایات با پرداخت مناسب و همراه با بیان زیبایی ها و محاسن روایت معصومین باشد خطابه ها با محتوا و گیرا می شود.
اگر بخواهیم در تبلیغ، مخصوصاً تبلیغ جوانان موفق باشیم بهترین راه تدبر و تفکر در معارف الهی است و مطالعه به تنهایی کافی نیست و باید مبلغ، همراه مطالعه، تدبر کرده و برداشت های خود را یادداشت کند و مطالب را با تفکر به مخاطب ارایه دهد.
تبلیغ، آینه تمام نمای محبت
كارسازترین شیوه در تبلیغ و ارشاد، محبت است. بزرگترین معجزه یك مبلغ، در مهربانی و نیك دلی او نهفته است. پایه و اساس تربیت دینی، پرورش اخلاقی، تزكیه و تهذیب نفوس، هدایت و ارشاد و... ، دوستی با مردم و ابراز عشق و علاقه به آنان است.
نشانهها و آثار دوستی را میتوان در دلسوزی، شفقت و رحمت، انس و علاقه، خیرخواهی، نرمی در گفتار، ملایمت در برخورد، مهربانی، عطوفت، خوش اخلاقی، دوری از خشم و غضب و... دانست.
به یقین میتوان گفت كه: «تبلیغ و ارشادی كه همراه با محبت و شفقت باشد، بهترین و ماندنیترین آثار را به جای خواهد گذاشت.»
خواجه نصیرالدین طوسی میگوید: «محبت اخیار، چون از انتظار منفعت و لذت حادث نشده باشد؛ بلكه موجب آن مناسبت جوهر بود و مقصد ایشان خیر محض و التماس فضیلت باشد، از شائبه مخالفت و منازعت منزه ماند و نصیحت یكدیگر و عدالت در معامله... به تبعیت حاصل آید.» 1
قرآن كریم، بارها به این ویژگی پسندیده و انسانی پیامبرصلی الله علیه وآله اشاره كرده و آن را باعث موفقیت و كامیابی آن حضرت در هدایت مردم تلقی كرده و ایشان را مهربان، رئوف و تشنه هدایت دانسته است: «لقد جائكم رسول من انفسكم عزیز علیه ما عنتم حریص علیكم بالمؤمنین رؤوف رحیم» ؛ «قطعا برای شما پیامبری از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.» 2
مبلغان برای اینکه به تدبر و برداشت از آیات و روایات عادت کنند باید کتاب ها را مطالعه کنند، و نکات لازم را برداشت کنند و گرنه با تقلید منبر، خطابه ها سرد و بی روح خواهد بود.
و یک منبری خوب باید تلاش کند با ایجاد مقدمات لازم و کوتاه مخاطبین را برای فهم مطالب خود آماده کند.
1-نكات جنبى لازم قبل از رفتن به منبر
استعانت از خداوند و توسل به ائمه علیهم السلام. من گاهى قبل از منبر، دو ركعت نماز مىخوانم و اگر وقت نباشد، یك آیة الكرسى و اگر باز هم وقت تنگ باشد، یك مرتبه المستغاث بك یا صاحب الزمان مىگویم. آن دو ركعت نماز استعانت را گاهى در بین راه كه به مجلس مىروم، در ماشین مىخوانم و براى ركوع و سجود هم با سر اشاره مىكنم.
2-منبر موضوعى یا كشكولى؟
یك وقتبراى عدهى خاصى، مثلا فضلا یا دانشجویان یا معلمان، است; خوب، اینجا باید یك موضوع مطرح و كاملا مو شكافى شود; اما یك وقت، منبر عمومى است كه در اینجا، باید طورى صحبت كرد كه هر كس بتواند بهرهیى ببرد و در زندگى پیاده كند. منبرهاى من، بیشتر كشكولى است; البته كشكولى كه همه چیز دارد: علمى، اخلاقى، اعتقادى و... .
3-منابع مورد استفاده برای منبر
نوعا از بحار الانوار و اصول كافى و برخی از کتب معتبر روایی دیگر.
4-سخنرانى،مسلسل وار یا شمرده شمرده؟
گاهى لازم است پى در پى كلمات را ادا كرد و گاهى لازم است آهسته و شمرده شمرده سخن گفت.
5-بیان احكام در منبر
انسان، وقتى با مردم برخورد مىكند، به خوبى احساس مىكند كه آنها، واقعا احتیاج به احكام دارند.
نكتهى مهم در این باره، رعایت تناسب جلسه است; زیرا هر حكمى را نمىتوان هر جایى گفت.
6-راههای ایجاد تنوع و رفع خستگى و كسالت مستمع
البته، در تبلیغ یك سلیقههایى لازم است كه با استعانت از خدا و ائمهى معصوم علیهم السلام مىتوان گرفت.
ما، در جلسهها گاهى لطیفههایى داریم كه از آنها استفاده مىكنیم كه به عنوان مثال یكى را عرض مىكنم.
یك پیر مرد روحانى، در زمان آیت الله سید یونس اردبیلى، از حرم بیرون آمد كه شخصى جلوى ایشان را گرفت و گفت: «بیایید برویم منزل ما و منبر تشریف بیاورید.» .
پیرمرد روحانى، با خود فكر كرد كه سر راه دعوت كردن، قطعا مجلس مهمى نباید باشد وقتى وارد منزل شد، دید منزل، منزل بزرگى است و جمعیتخیلى زیاد، حتى علما و فضلا هم حضور داشتند. تا وارد شد، ابهت مجلس، او را گرفت و به جاى سلام كردن، گفت: «صلوات» . به هر حال، به منبر رفت و ده دقیقه طول كشید.
خود ایشان نقل مىكرد: «حضرت عباسى، آن چنان ابهت مجلس مرا گرفته بود كه نفهمیدم چه گفتم!» . بعد ادامه داد: «از منبر، پایین آمدم و خواستم با عجله، مجلس را ترك كنم كه صاحب خانه جلو آمد و گفت: "آقا، بفرمایید بنشینید. گفتم: آقا، ول كن مىخواهم بروم".
از در حیاط كه خواستم بیرون بروم، صاحبخانه مرا صدا زد كه: "آقا! عبایتان را روى منبر جا گذاشتید! "» البته، من این لطیفه را مىگویم، ولى از آن استفاده ناروایى نمىكنم; یعنى مىگویم آقایان، اگر شنیدهاید كه ائمه علیهم السلام در نماز، مىلرزیدند و از خود بىخود مىشدند، دلیلش این بود كه عظمتخداوند براى آنها جلوه مىكرده است.» .
یك لطیفهى دیگرى هم بد نیستبگویم. رفته بودیم عیادت طلبهیى كه ناراحتى داشت. فردى آن جا قضیهیى را نقل كرد كه شنیدنى است. آن آقا گفت كه من با دخترى از آقایان متدین ازدواج كردم. او همان یك دختر را داشت. به هر حال، در مدتى كه آن زن در عقد من بود، یكى از علماى معروف آن زمان وفات كرد و بازار تعطیل شد.
همهى مردم براى تشییع جنازه رفتند. من، با خود فكر كردم كه پدر خانم من، چون رابطهى خانوادگى با این عالم دارد، در تشییع جنازه شركت مىكند; لذا فرصت خوبى است، تا به همسرم سرى بزنم و حالش را بپرسم. همهى مردم، به طرف تشییع جنازه مىرفتند و من به طرف عروس!
رفتم در منزل و در زدم، پرسیدم: «حاجآقا: كجا است؟» . گفتند: «رفته تشییع جنازه.» . ما رفتیم منزل با خانم مشغول حرف بودیم كه یك مرتبه، صداى كلید و باز شدن در بلند شد. من كه نمىخواستم حاجآقا مرا در خانه ببیند و بداند كه به تشییع جنازه نرفتهام، فورا در داخل جا رختخوابى پنهان شدم.
اتفاقا چون هوا سرد بود، حاجآقا آمد پالتوى خود را در جا رختخوابى بگذارد، من همینطور كه ایستاده بودم، تا در را باز كرد، گفتم: «سلام علیكم!» حاج آقا، چنان ترسید كه در جا مثل چوب خشك روى زمین افتاد.
فورا رفتند آمبولانس آوردند و حاج آقا را به بیمارستان منتقل كردند. من، از خجالت، حتى عیادت او هم نرفتم. هر چه اصرار مىكردند: «چرا عیادت نمىروى؟» گفتم: یك سلام كردم، او را به بیمارستان فرستادم، از سلام دوم مىترسم!» .
من این لطیفه را مىگویم و بعد استفادهى اخلاقى از آن مىكنم.
7-نکاتی جهت جهت آرامش ونظم جلسه
گاهى كسى سخنى خندهآور مىزند، همه مىخندند، مجلس به هم مىخورد; ما، در این جا، یك حرفى كه مناسب با آن سخن باشد مىگوییم و مردم را مىخندانیم و بعد دوباره به مطلب برمىگردیم.
8- استفاده از نوشته در منبر
من، خودم، از روى نوشته استفاده مىكنم; چون مستند است و بیشتر مورد اعتماد است. البته اگر كسى محفوظات قوى دارد، با استفاده از آدرس دقیق هم مناسب است.
9-طول زمان منبر
گاهى مستمع آمادگى دارد تا یك ساعت و نیم هم صحبتشود و گاهى سه ربع و گاهى نیم ساعت و گاهى هم ده دقیقه، یك ربع.
10-چه كنیم كه تبلیغات ما درذهن شنوندگان،به صورت خاطره بماند؟
ما، گاهى بعضى از روایات را داریم كه مىشود آنها را طورى نقل كرد كه به صورت خاطره دربیاید. به عنوان مثال، من خودم به زوارى كه به مشهد مىآیند، مىگویم: «تو كه به مشهد آمدهاى، مسلم براى دوستان سوغاتى مىخرى، یك سوغاتى هم من مىخواهم به خودت بدهم. چه سوغاتى؟» آن گاه یك حدیث، مانند این حدیث امام صادق علیه السلام، مىخوانم. امام صادق علیه السلام گفته است:
الا اعلمك شیئا یقى الله به وجهك من حر جهنم؟
قال: قلت: بلى.
قال: قل بعد الفجر: اللهم! صل على محمد وآل محمد، مئة مرة یقى الله به وجهك من حر جهنم.
سپس به شرح و بسط آن مىپردازم كه انسان، در ماه مبارك رمضان، در شبهاى قدر، درقنوت نماز، در ... همیشه دعا مىكند كه«وقنا عذاب النار» بقره / 201،خوب، براى رهایى از آتش جهنم باید این دستور را به كار بست
وقتى كه این روایت را این طور مىگوییم، براى مردم خاطره مىشود و مكرر، به من مراجعه كردند یا در شهرستانها زنگ زدند كه، «فلانى، من از روزى كه این حدیث را از شما شنیدم، هیچ زمانى نشده كه این دستور را ترك كنم.» . باز یكى دیگر از چیزهایى كه مىتواند خاطره شود و در ذهنها بماند، گفتن داستانهاى جالب، خصوصا دربارهى كرامات و معجزات ائمه علیهم السلام، است.
11-جمع بندى مطالب در آخر منبر
اگر مستمع فرق نكند و از آغاز تا پایان یكى باشد، نیازى به جمع بندى نیست، ولى اگر مستمع، به طور متفرق وارد مجلس مىشود، جمع بندى لازم است.
پی نوشتها :
1)خلاق ناصری، خواجه نصیر طوسی، ص 267.
2) تذكرة المتقین، ص 104
منبع :
پایگاه حوزه نت
برگرفته از سخنان سخنان حجت الاسلام والمسلمین گرایلى
تهیه و فرآوری : جواد دلاوری ، گروه حوزه علمیه تبیان