بهترین دفعکننده اندوه
معمولاً اینگونه مىپنداریم که شادمانى و رضامندى ، ضد سختى و گرفتارى است . آن جا که سختى باشد ، شادى و رضامندى نیست و آن جا که سختى نباشد ، شادى و رضامندى به وجود خواهد آمد ؛ اما این، یک تصوّر نادرست است .
هیچ تلازمى میان این دو ، برقرار نیست . سختى ، یک چیز است و ناخرسندى ، چیز دیگرى . در قرآن کریم آمده است : «حَمَلَتْهُ أُمُّهُو کرْهًا». )سوره احقاف، آیه 15( ؛«و مادرش ، او را با سختى حمل مىکند».
کره یعنى مشقت و سختى و کراهت یعنى ناخرسندى.
مادر ، در دوران باردارى ، فرزند خود را با مشقت و سختى حمل مىکند . اما سؤال این است که آیا این کار ، همراه با ناخرسندى و نارضایتى است؟ ممکن است این کار ، مشقت داشته باشد ، اما مادر با عشق ، رضایت و خرسندى تمام ، این کار را انجام مىدهد . نباید تصوّر کرد پیامد قطعى سختىها ، ناخرسندى و نارضایتى است و شادمانى و دشوارى ، قابل جمع نیستند ! انبیا و اولیاى الهى بیشترین سختىها را در زندگى تجربه کردهاند؛ اما هرگز ناراضى و ناخرسند نبودند .
شما تصور کنید قرار است خانه ای بزرگ و راحت بسازید و برای به دست آوردنش مجبورید خودتان هم کار کنید ،شاید بارها و بارها دستتان زخمی شود،جسمتان آسیب ببیند، از خیلی از تفریحات و برنامه های خود محروم شوید اما شکایت نمی کنید چون نتیجه را می بینید و کارتان هدفدار است .
چه بسیارند کسانی که در سخت ترین شرایطند و وجدانی آرام و روح و روانی آسوده دارند و به عکس کسانی که به ظاهر ایام به کامشان است ولی درونشان متلاطم است و لحظه ای رنگ آرامش را نمی بینند .
گاه که پای خاطرات بزرگترها می نشینیم و یا خود به گذشته نظری می اندازیم و فراز و فرودهای روزگار گذشته را می نگریم می بینیم که خیلی اوقات عمیق ترین شادی ها و آسایش را در زمان مشکلات داشته ایم ،این جمله را هم زیاد شنیده ایم که :"درست است چیزی نداشتیم اما خوش بودیم"بله گاه در اوج فقر همدلی ها زیاد می شود و در حال بیماری مهربانی ها تبلور پیدا می کند ، اگر بینش داشته باشیم با هر سختی از جا در نمی رویم و سعی می کنیم دلمان را بزرگ کنیم ،و به یاد روزی بیفتیم که به تنیدگی های این روزهایمان می خندیم، پس بهتر نیست به چیزی که قرار است فردا بخندیم همین امروز بخندیم و عمر گرانمایه را به خاطر مشکلات زودگذر به فراموشی بسپاریم؟
آنچه معیار غم و شادی سختی و آسایش است وقایعی نیست که ما در ظاهر شاهدش هستیم بلکه بینش و نگرش ما به آن هاست،که تعیین کننده است ،غایت نگری و آگاهی از آنچه در ورای امور است زندگی ما را رنگ آمیزی می کند .
سیدالشهدا علیهالسلام با وجود سختىها و همه دشوارىها ، راضى بود . برخى این گونه تصوّر مىکنند که گویا امام حسین علیهالسلام هیچ سختى و مشقتى را درک نکرده و یک پارچه ، راضى بوده است . تصوّر آنان این است که درک مشقّت و سختى یعنى نارضایتى! در حالىکه هیچ ملازمهاى میان این دو نیست . امام حسین علیهالسلام همانند هر انسان دیگرى ، درد و رنجِ مبارزه و ضربت شمشیر و نیزه را مىچشد ؛ اما ناراضى نیست . آن حضرت در عین اینکه بر بلاها صبور است، به آنچه خدا مقدّر کند نیز راضى است. هنگام خروج از مکه در خطبهاى خطاب به یاران خود مىفرماید:
رِضَا اللّهِ رِضانا أهلَ البَیتِ ، نَصبِرُ عَلى بَلائِهِ . (أعیان الشیعة، ج1، ص593 ) رضایت خدا رضایت ما اهل بیت است؛ بر بلاى او صبر مىکنیم.
و پس از ضربتهاى فراوان، در آخرین لحظات نیز این گونه زمزمه مىکند:
صَبرا عَلى قَضائِک یا رَبِّ لا إلهَ سِواک . (مقتل الحسین علیهالسلام ، ص357) صبر مىکنم بر قضاى تو ، اى پروردگار من! هیچ خدایى جز تو نیست.
و جالبتر اینکه هر چه فشارها بیشتر مىشود و تنهاتر مىگردد و به کشته شدن نزدیکتر مىشود ، چهرهاش گشادهتر و با نشاطتر مىگردد.امام سجاد علیهالسلام مىفرماید:
لَمَّا اشتَدَّتِ الأَمرُ بِالحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبى طالِبٍ علیهالسلام نَظَرَ إلَیهِ مَن کانَ مَعَهُ ، فَإِذا هُوَ بِخِلافِهِم لِأنَّهُم کلَّمَا اشتَدَّ الأَمرُ تَغَیَّرَ ألوانُهُم وَارتَعَدَت فَرائِصُهُم ووَجَبَت قُلوبُهُم وکانَ الحُسَینُ علیهالسلام وبَعضُ مَن مَعَهُ مِن خَصائِصِهِ تُشرِقُ ألوانُهُم وتَهدَأُ جَوارِحُهُم وتَسکنُ نُفوسُهُم فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : اُنظُروا لا یُبالى بِالمَوتِ فَقالَ لَهُمُ الحُسَینُ علیهالسلام : صَبرا بَنِی الکرامِ فَمَا المَوتُ إلاّ قَنطَرَةٌ . . . . ؛ (معانى الأخبار، ص288) وقتى کارزار بر حسین بن على بن ابى طالب علیهماالسلام سخت شد، یاران او به وى نگریستند؛ اما او را در حالتى غیر از آنچه خود بودند یافتند ، زیرا هر گاه کارزار شدت مىگرفت، رنگ آنان تغییر مىکرد و لرزه بر اندامشان مىافتاد و دل آنان مىلرزید. ولى امام حسین علیهالسلام و یاران خاص او، رنگ چهرهشان برافروختهتر و اندامشان آرامتر و جانهایشان آسودهتر مىگشت. از این رو آنان به یکدیگر گفتند: «نگاه کنید ، او از مرگ نمىترسد!». پس امام حسین علیهالسلام به آنان فرمود: «اى بزرگزادگان! بردبار باشید که مرگ ، چیزى جز یک پل نیست...».
پس مىتوان در میان مشکلات و سختىها ، خرسند و شادمان بود و این ، پدیده شگفتى است! راز این شگفتى در چیست؟ باید بدانیم رضایت از زندگى را با بازنگرى در تفکرات و اصلاح آنها مىتوان به دست آورد . واقعى شدن تفکرات ، به واقعى شدن انتظارات منجر مىشود و همین امر ، کلانْ شرط شاد زیستن و رضامندى از زندگى است.
بنابراین، غمگینى و تنیدگى ناشى از سختىها ، ریشه در ناآگاهى دارد . ناآگاهى ، موجب نارضایتى مىشود و نارضایتى ، موجب اندوه و حزن مىگردد . پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله در تبیین رابطه میان این عناصر مىفرماید:
إنَّ اللّهَ بِحُکمِهِ وفَضلِهِ جَعَلَ الرَّوحَ وَالفَرَحَ فِی الیَقینِ وَالرِّضا ، وجَعَلَ الهَمَّ وَالحُزنَ فِی الشَّک وَالسَّخَطِ . (الکافى ، ج2 ، ص57 ، ح2) همانا خداوند با حکمت و فضل خودش ، آسایش و شادمانى را در یقین و رضا قرار داده است و اندوه و حزن را در شک و نارضایتى .
باور به واقعیتهاى هستى ، موجب رضامندى مىگردد و رضامندى ، آسودگى و شادمانى را به دنبال دارد . پس مىتوان گفت که یقین و باور ، بهترین دفعکننده اندوه است . امام على علیهالسلام در این باره مىفرماید :
«نِعمَ طارِدُ الهَمِّ الیَقینُ .» (تحف العقول ، ص83) بهترین دفعکننده اندوه ، یقین است .
فرآوری : محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : کتاب رضایت از زندگی ،عباس پسندیده