همنشینی با نا اهل یا تنهایی؟
آیا باید تنها و منزوى شد و از اجتماع گریخت، یا باید با همگان بود و با همه محشور و مأنوس شد و گرم گرفت؟
همنشینى با گل
امام على علیه السلام فرمود:
«صُحْبَةُ الأَخیارِ تَکسِبُ الْخَیْرَ،کَالرّیحِ اِذا مَرَّتْ بِالطَّیِبِ حَمَلَتْ طیب.»؛
همنشینى با نیکان، نیکى مىآورد، مثل باد که وقتى به بوى خوش (و خوشبو) گذر مىکند، با خود بوى خوش مىآورد.(غررالحکم ج2 ص201 )
رنگپذیرى انسان از محیط و اطرافیان، از خصیصههاى اوست. معاشرت با افراد صالح، هم تأثیر مثبت و سازنده بر انسان مىگذارد، هم همنشینى با دوستان بد و اشخاص آلوده و بد دل، دل و اندیشه و رفتار انسان را تحت تأثیر قرار مىدهد.
انتخاب دوست شایسته و شریک پاک و همسر با ایمان و همکار متعهد، در انسان شایستگى و پاکى و ایمان و تعهد مىآفریند و حال و هواى زندگى را معطر مىسازد.
قرار گرفتن در فضاى معطر، هر چند انسان عطر نزند، آدمى را خوشبو مىسازد. سعدى به همین حکمت والا در گلستان اشاره کرده، آنجا که همنشینى گِل و گُل را مطرح نموده است که کمال همنشین، حتى در گل و خاک هم اثر مىگذارد.
همچنان که عبور باد و نسیم از یک مزبله و لجنزار، نسیم را متعفن و بدبو مىسازد و مشام را آزار مىدهد، عبور نسیم از یک بوستان پر از گل و از یک گلستان معطر، مشام را روح و نشاط مىبخشد.
خلق و خوى انسان ها نیز، یا مزبله است، یا بوستان مزبله آلودگى و ابتذال، یا بوستان کمال و ایمان.
همنشینى با افراد، انسان را در حال و هوا و فضاى همان خلق و خوى قرار مىدهد.
تا مىتوان با پاکان و خوبان رفاقت و دوستى کرد، چرا همدمى و همنشینى با آلودگان؟!...
همنشین بد، یا تنهایى؟
امام على علیه السلام فرمود:
«وَحْدَةُ الْمَرْءِ خَیْرٌ لَهُ مِنْ قَرینِ السُّوءِ.»؛ تنهایى انسان، براى او بهتر از همنشین بد است. (غررالحکم ج6 ص243 ) وزیدن نسیم بر مرداب، هواى عفونتبار با خود مىپراکند، و... عبور باد از بوستان، فضا را معطر مىسازد.
این عطرافشانى یا عفونت پراکنى، نتیجه مصاحبت آن نسیم با گلزار یا مرداب است. روحیّه انسانها نیز، در اثر مجالست و همنشینى با خوبان و بدان، تغییر مىیابد و تأثیر مىپذیرد.
دوست بد، بدترین اثر را در فکر و اخلاق مىگذارد.
بسیارى از آلودگان، معتادان، منحرفان، بزهکاران و اهل گناه، به خاطر معاشرت و دمسازى با دوستان بد و رفقاى ناصالح، به این وادی ها کشیده شدهاند.
پس چه باید کرد؟
آیا باید تنها و منزوى شد و از اجتماع گریخت، یا باید با همگان بود و با همه محشور و مأنوس شد و گرم گرفت؟
با آنکه منطق دین ما، انس و الفت است و به دوستى و مودت و معاشرت سفارش کرده است، اما بر سر دوراهى تنهایى یا دوست بد، سفارش حضرت امیر علیه السلام به تنهایى است، چرا که عوارض آن بسیار کمتر است.
نه آنکه حضرت، مشوق انزوا و روحیّه تنهایى و دورى از مردم باشد، بلکه به بیان زشتى و زیان و خطرات قرین سوء و همنشین ناصالح پرداخته است.
یار بد، بدتر بود از مار بد، چرا که دوست نامناسب، هم آسیب اخلاقى مىرساند، هم زیان اجتماعى و آبرویى، هم ضربه اقتصادى و مالى ، پس، همنشین بد، بدتر از تنهایى است.
شناخت دوست و دشمن
امام على علیه السلام فرمود:
عِنْدَ زَوالِ القُدْرَةِ یَتَبَیَّنُ الصَّدیقُ مِنَ العَدُوِّ ؛ هنگام از دست رفتن قدرت، دوست از دشمن آشکار مىشود.(غررالحکم، ج4 ، ص323)
فراز و نشیب حوادث، خیلى چیزها را روشن مىسازد، از جمله دوست و دشمن را.
کسانى دوستان و همراهان دوره خوشى و رفاهاند. پاى سختى و گرفتارى که پیش آید، پاى خود را به عقب مىکشند و خود را به بىخبرى و بیگانگى مىزنند.
عدهاى یاران روزگار ثروت و مکنتاند. همین که فقر و پریشانحالى چهره نمود، چهره آنان پنهان مىشود.
بعضى هم دوستىشان تنها در زمان قدرت و حکومت انسان است. وقتى دوره برکنارى و معزولى پیش آید، آنان هم خود را کنار مىکشند و حتى حالى هم نمىپرسند.
زوال قدرت، یکى از همان فراز و نشیبهاست که جوهره اشخاص را بروز مىدهد و خط دوستان واقعى و صمیمى را از خط مدعیان دوستى جدا مىسازد.
دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشانحالى و درماندگى
از این رو، گاهى بروز مشکلات براى انسان خیر و برکت دارد. یکى از برکاتش شناخت افراد است، تا بىجهت به کسى دل نبندد که دلبسته او نیست و مودت خویش را نثار کسى نکند که شایستگى محبت و دوستى و فداکارى ندارد.
گاهى فقط بروز یک مشکل مالى یا پیش آمدن بیمارى، کافى است تا پرده از چهره خیلىها بردارد و محدوده انسانهاى واقعى را از انسان نمایان مشخص سازد.
افراد را باید آزمود، آنگاه به دوستى برگزید. دوستى هم که امتحانش را داده است، نباید به سادگى از کف داد.
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع : شرح 101 حکمت علوی(علیه السلام)، جواد محدثی