سازمان وکالت در عصر امام یازدهم
پس از آن که امام رضا علیه السلام به خراسان آمدند، سادات علوی به دلایل گوناگونی به نقاط مختلف کشور پهناور اسلامی مهاجرت کردند و این مهاجرت از زمانی که فشار و اختناق به علویان و شیعیان در عراق شدت گرفت رو به گسترش نهاد. شیعیان ناگزیر به فکر یافتن مناطق امنتری برای زندگی خود افتادند. سرزمین عرب به علت تسلط روحیات و طرز تفکر اموی در آن، نمیتوانست جای امنی برای آنان باشد، در عوض شرق بویژه ایران زمنیههای مناسبی برای این هدف در خود داشت، لذا عده زیادی از شیعیان به این سرزمین سرازیر شده و در شهرهایی با فاصلههای دور از هم به زندگی پرداختند.
آنها در درجه اول احتیاج مبرمی به ایجاد ارتباط در بین خود داشتند؛ زیرا هم امامِ حاضر داشتند و هم نیازمند به حل پرسشهای دینی و احیاناً یافتن راهحلهایی برای مشکلات سیاسی و اجتماعی که با آن روبرو میشدند، بودند لذا از سیستمهای مختلف ارتباطی از قبیل اعزام افراد خاصی پیش امام، و تماس با وی در ایام حج و ... استفاده کردند و از این راهها به دریافت روایات و رهنمودهای عملی از آن حضرات توفیق یافتند.
پراکندگی شیعیان را در شصت سال پایانی دوران حضور تا آغاز غیبت صغری از شواهد و قرائن تاریخی که حتی در احادیث فقهی نیز فراوان به چشم میخورد بروشنی میتوان دریافت. این پراکندگی منجر به تشکیل یک سیستم وکالتی منجر شد. این سیستم با تعیین وکلا از طرف ائمه شکل میگرفت و با ارتباطی که بین امام و وکلای وی ـ بویژه درشکل مکاتبهای ـ به وجود میآمد، سعی میشد تا راهنمایی های لازم از نظر دینی و سیاسی ارایه شود و این حرکت سابقه داری بود که امام عسکری علیه السلام نیز در دوران حیات خود به آن نظر داشت و در توسعه و استفاده از آن میکوشید.
علل تشکیل سازمان وکالت
در مورد دلایل تشکیل سازمان وکالت، میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
1ـ لزوم ارتباط بین رهبری و پیروان: در هر نظام دینی، سیاسی یا اجتماعی، ارتباط بین رهبر و اعضای آن نظام، اجتناب ناپذیر است؛ بنابر این میبایست کسی یا کسانی از سوی امامان شیعه، تعیین میشدند تا به عنوان وکلای آنها، با شیعیان ارتباط برقرار میکردند. این مسأله زمانی روشنتر میشود که به گستردگی عالم اسلامی در آن عصر و پراکندگی شیعیان در نقاط مختلف، اعم از عراق، حجاز، ایران، یمن، مصر و مغرب توجه کنیم. از آنجایی که همه شیعیان، توانایی مسافرت به مدینه و سایر شهرهای اقامتی امامان را نداشتند، پس لازم بود کسانی به عنوان نمایندگان و افراد مورد اعتماد امام، شناخته شوند.
2ـ خفقان حکومت عباسی: هر چند وجود خفقان را نمیتوان علت اصلی تشکیل نهاد وکالت دانست، ولی به طور قطع، این مسأله، علت تشدید فعالیت این نهاد و گسترش و توسعه آن بوده است.
3ـ آماده سازی شیعیان برای عصر غیبت: سخنان ائمه پیشین و نصوص فراوان و پیاپی، به آمدن مهدی(عج) بشارت می داد. بدین لحاظ امام عسكری می كوشید مردم را قانع سازد كه زمان غیبت فرا رسیده و تنفیذ آن در شخص فرزندش امام مهدی (عج) صورت گرفته است. این امر درباره افكار افراد عادی دشوار می نمود و امام به هر ترتیب، زمینه سازی پذیرش فكر غیبت را از طریق ارتباط مردم با وکلا در اذهان و افكار رسوخ می داد و بدین سان، فرهنگ باور به امام غایب و رجوع به نائبان را در میان شعیه، نهادینه فرمودند.
وظایف و شئون نهاد وکالت
1ـ دریافت وجوه شرعی: از آغاز تأسیس این نهاد، وکلا موظف به جمع آوری و توزیع وجوهات شرعی بودند. به عنوان نمونه از «معلی بن خنیس» به عنوان وکیل و قیّم مالی امام صادق علیه السلام، در مدینه یاد شده است که فعالیت او در جهت جمع آوری وجوهات از شیعیان، سبب سوء ظن عباسیان و سرانجام، شهادت وی شد. دریافت اموال در عصر امام عسگری علیه السلام، به خاطر وجود جوّ خفقان، بدون قبضِ رسید، انجام میشد.
امام عسکری علیه السلام، به جهت حفظ و نگهداری اموال مسلمانان، بیم از تباه شدن و از بین رفتن آنها و نیز برای دریافت حقوق شرعی از مردم و توزیع آنها میان نیازمندان و تهیدستان، نمایندگان و وکلایی تعیین فرموده بود تا شیعیان برای حل مشکلات شرعی و اجتماعی خود به آنها پناه ببرند. ایشان به بعضی از وکلای خود ـ مانند «ابراهیم بن عبده نیشابوری» ـ فرمان داد تا حقوق شرعی را به آن حضرت برسانند. همینطور «عثمان بن سعید عمری» را به عنوان وکیل تامّ الاختیار خود در بغداد تعیین فرمود، به مردم و همه وکلا دستور داد تا با او در ارتباط باشند و همه حقوق واجب الهی و دیگر وجوهی را که نزدشان است به او تحویل دهند.
2ـ رسیدگی به اوقاف: برای مثال، حسن محمد قطاة صیدلانی، در رسیدگی به امور وقفی در «واسط» وکالت داشت.
3ـ راهنمایی و ارشاد شیعیان و مناظره با مخالفان:
یکی از شئون مهم این نهاد، راهنمایی و ارشاد شیعیان به وظایف و اصول صحیح مکتب بوده است. تردیدی نیست که وقتی کسی به عنوان وکیل یک امام معصوم به اهالی یک شهر یا منطقه معرفی میشود، میبایست از نظر شناخت و آگاهی، برتر از سایر افراد باشد و از این جهت، وکلا، غالباً توسط شیعیان مورد سؤال واقع میشدند.4ـ نقش سیاسی نهاد وکالت: اهتمام حاکمیت عباسی در عصر غیبت برای شناختن اعضای نهاد وکالت، نشان از وجود نقش سیاسی این نهاد دارد.
5 ـ نقش ارتباطی نهاد وکالت با مردم: وکلا ـ به عنوان رابطین امام در شهرهای مختلف ـ به پرسشهای شرعی، کلامی و اعتقادی مردم پاسخ میدادند مکاتبات و نامهها را به محضر امام میرساندند و پاسخهای شفاهی را دریافت میکردند.
نتیجه شبکه وکالتی
با توجه به چنین ضرورت و کارکردی بود که امام حسن عسکری علیه السلام، نمایندگان مورد اعتمادی را منصوب مینمود تا برای حل مشکلات دینی و دنیوی شیعیان، رابطه میان آن حضرت و آنان باشند و شیعیان با موضوع مراجعه به نمایندگان، مأنوس شوند. اما آنچه درباره وکلای امامان علیهم السلام موجب تعجب آمیخته با تاسف عمیق شده، آن که گاه و بیگاه میان وکلا، افرادی یافت می شدند که در مقابل اموالی که شیعیان به آنها می سپردند تا به امام برسانند، دچار وسوسه شده دست به خیانت می زدند، و به همین سبب از طرف امام مورد لعن و سرزنش قرار گرفته و طرد می شدند. این امر تا بدانجا رسید که برخی از وکلا پس از رحلت امام، وفات او را انکار می کردند تا آن را بهانه قرار داده و از پرداخت پولهایی که نزد آنها جمع شده بود به امام بعدی طفره روند. اصولا می توان همین پیشامدها را یکی از علل مهم پیدایش فرقه های انشعابی میان شیعیان دانست.
با این وجود امام حسن عسکری علیه السلام، کارهای انجام شده توسط وکلا را زیر نظر داشتند و به هیچ عنوان از اعمال آنها غافل نبودند و به طور معمول، ضمن نامه ای به شیعیان، وکیل خویش را معرفی می کرد و اگر کسی از وکلا، مرتکب خطایی می شد، شخص دیگری را به جای وی معین می کردند.
از نتایج نظام وکالت، انسجام میان شیعیان بود که پراکندگی آنها در شهرها، انحراف آنها را در پی داشت. شیعیان از دو سوی در معرض انحراف بودند. نخست خارج شدن از مذهب شیعه و دیگر گرایش به افراطی گری که در دوران امامان آخر، فعالتر از پیش عمل می کرد. قرار گرفتن شیعیان در مدار نظام وکالت، عامل مهمی برای جلوگیری از انحراف آنها بود.
ابوالفضل صالح صدر
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منابع:
حیات فكری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.
از پیدایش اسلام تا ایران اسلامی، رسول جعفریان.
تاریخ عصر غیبت، مسعود پورسید آقایی.
با خورشید سامرا، ترجمه «دراسة تحلیلیة تاریخیة علمیة لحیاة الامام الحسن العسکری»، محمدجواد مروجی طبسی، ترجمه ی عباس جلالی.