تبیان، دستیار زندگی
تعطیلات تابستان شروع شده بود. مثل هر سال امسال هم برای تهیه هزینه سال تحصیلی به عنوان شاگرد راننده همراه پدرم که راننده ی اتوبوس شهری بود می رفتم ،آن روز پدرم مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن كرد و در مسیر همیشگی شروع به كار كرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اشتباه کردم

اتوبوس

تعطیلات تابستان شروع شده بود. مثل هر سال امسال هم برای تهیه هزینه سال تحصیلی به عنوان شاگرد راننده همراه پدرم که راننده ی اتوبوس شهری بود می رفتم ،آن روز  پدرم مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن كرد و در مسیر همیشگی شروع به كار كرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند.

پیرمرد

و من کرایه را می گرفتم در ایستگاه بعدی، یك مرد با هیكل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد.

او در حالی كه به من زل زده بود گفت: «من پولی نمی دم!» و رفت و نشست.

من كه تقریباً جثه ی ریزی داشتم و پدرم هم که اساساً آدم ملایمی بود، چیزی نگفتیم. روز بعد هم دوباره همین اتفاق افتاد و مرد عجیب سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روی صندلی نشست و روز بعد و روز بعد...

این اتفاق من را خیلی آزار می داد. بعد از مدتی دیگر نمی تواستم این موضوع را تحمل كنم و باید با او برخورد می كردم.چون فکر می کردم که مرد عجیب با دیدن ضعیفی من می خواهد زور بگوید.

پسر بچه

اما چطوری از پس آن بر می آمدم؟ بنابراین در چند كلاس بدنسازی، كاراته و جودو و ... ثبت نام كردم. در پایان تابستان، که فکر می کردم به اندازه كافی آماده شده ام و اعتماد به نفس لازم را هم پیدا كرده ام.

بنابراین با آمادگی کامل روز بعد كه مرد عجیب سوار اتوبوس شد و گفت: «من پولی نمی دم!»

ایستادم ، صدایم را کلفت کردم و محکم گفتم: «برای چی؟»

مرد عجیب با چهره ای متعجب و ترسان گفت: «من كارت استفاده رایگان دارم.»

چه اشتباهی کرده بودم نمی دانم اسم این کار را چی باید گذاشت؟

گروه کودک و نوجوان سایت تبیان- مینو خرازی

*********************************************

مطالب مرتبط

بابایت چه کاره است؟!

چند پیشنهاد برای تغییر مصرف

مهربانی با خود

داستان پسر و انعکاس صدا

روز بیدار شدن

علائم راننده نمونه!

نتیجه بازیگوشی

تونل زندگی

فصل امتحانات

قلب من گم شد!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.