تبیان، دستیار زندگی
هنرمندان نئو پلاستیسیزم (د استیل) از جمله هنرمندان جنبشهای مدرنیستی بودند که در نگاه انتزاعی خود، از مولفه سطح که در مکتب کوبیسم مطرح شده بود بهره گرفتند و آن را بسط دادند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقاشی انتزاعی


هنرمندان نئو پلاستیسیزم (د استیل) از جمله هنرمندان جنبشهای مدرنیستی بودند که در نگاه انتزاعی خود، از مولفه سطح که در مکتب کوبیسم مطرح شده بود بهره گرفتند و آن را بسط دادند.


نقاشی انتزاعی

هنرمندانی نئوپلاسیتیسم نامیده می‌شوند که در سال 1917 و در هلند، گروه متحد و یکپارچه‌ای را تشکیل دادند . هدف این هنرمندان بازسازی هنر هلندی با روح و روانی نوین، با توجه به آثار کوبیسم فرانسوی و کنسترکتیویسم روسی بود . انگیزه‌های نشات گرفته، از قیامی بر علیه خشونت و شدت عمل غیر منطقی جنگی بود که آتشش اروپا را به کام خود کشانده بود . شخصیتهای بنیانگذار این جنبش «پیت موندریان» و «تئوان دوئزبورک» می‌باشند . از ریشه‌های فکری این جنبش تفکرات فیلسوف هلندی «شوئن میکرز» است . وی بر این اعتقاد بود که ما خواهان آنیم که به طریقی به درون طبیعت نفوذ کنیم تا ساختار واقعیت بر ما آشکار شود .

نئوپلاستیسیسم که از آن با اسم هنرهای زیبای جدید یا نوشکل آفرینی نیز یاد می‌کنند، نظریه‌ای زیبا شناختی مبتنی بر هنر تجسمی ناب بود که توسط پیت موندریان از کوبیسم گرفته شده و در آن از زوایا و خطوط راست در موقعیت‌های افقی و عمودی و سه رنگ اصلی در کنار هم و در کنار سه غیر رنگ سیاه، سفید و خاکستری استفاده می‌شود. طرح نظر نئوپلاستیسیم توسط موندریان نتیجه 5 سال تحقیق و تمرکز فعال او بود که از سال 1912- 1917 حاصل شد. اولین پیرو این نظریه، تئو ون دوزبورخ (1916) بود. پس از ملاقات این دو نفر در آمستردام، مجله Destijl د استایل فعالیت خود را آغاز کرد و در آن موندریان به راحتی می‌توانست ایده‌های خود را مطرح کند. تا سال 1924 با همکاری هوسر (نقاش) و ونتونگرلوی (نقاش و مجسمه ساز)، نئوپلاستیسیسم بنیادین به وجود آمد. بعدها موندریان این حرکت را به تنهایی ادامه داد، اما تا زمان مرگ، به طور خستگی ناپذیری در راه بدست آوردن اصول نئوپلاستیسیسم فعالیت کرد، طوری که نام او معرف این اصطلاح است.

مهمترین مولفه ای که هنرمندان نئوپلاستی سیزم از هنر کوبیسم وام گرفته و آن را در هنر خود گسترش دادند مولفه سطح و توجه به سطح بجای حجم و استفاده از سطوح رنگی با استفاده از رنگ های ناب ( رنگهای اصلی) بود که توسط خطوط سیاه، از یکدیگر تفکیک می شدند. در اینجا لازم است برای تفهیم بهتر نگرشهای هنرمندان نئوپلاستیسیزم ، مولفه سطح را توضیح داد.

سطح

عامل تعیین کننده مبنا بودن فلان سطح چیست؟ ظاهرا"جواب این است که سطح مبنا شکلی است که مشخص کننده ترین ویژگی ها را دارد .مثلا" مفهوم مربع شامل چندین ویژگی است – یعنی شاخص هایی که در سایر اشکال هندسی وجود ندارد مثلا"چهارضلع مساوی ،چهار زاویه قائمه که ویژگی مثلث نیست و مفهوم سطح که در بالاترین درجه قرار دارد شامل شاخص های زیادی است که هنرمند انتزاعی در برخورد با آن جهان را نخست در آموزنده ترین سطح ها دسته بندی می کند .

از ریشه‌های فکری این جنبش تفکرات فیلسوف هلندی «شوئن میکرز» است . وی بر این اعتقاد بود که ما خواهان آنیم که به طریقی به درون طبیعت نفوذ کنیم تا ساختار واقعیت بر ما آشکار شود .

در برخورد اول این سطوح (مربع،مثلث، دایره) پایه های هندسی اند که سایر سطح ها از تغییرات یا ترکیب آنها پدید می آیند و در طبیعت سطوح هندسی زیادی وجود دارد که باید ویژگی های اساسی آنها و نحوه ارتباط شان با هم را بشناسیم و نیز بدانیم این دو نوع دانستگی(ویژگی هر سطح و ارتباط هر سطح با سطح دیگر)که به صورت یک سلسله سطوح هندسی نشان داده شده است، چیست؟

در نگرش به سطوح اگر به ماهیت درونی سطوح پی ببریم خواهیم توانست ارتباط میان عناصر درونی و عناصر بیرونی سطوح را با هم تمیز داده و انرژی های ذخیره شده در هر سطح را آزاد کرده تا زمینه ی فعال سازی هر یک از سطوح هندسی را فراهم سازیم . سطوحی که هر یک دارای ماهیت بی شمار و نامعلوم درونی اند به گونه ای که هر یک دارای ظرفیت القایی مخصوص به خود اند.

بنابراین وقت آن است که الگوبرداری و همانند سازی از اشکال طبیعت را رها کرده و به جریان های قالبی خاص پشت پا زده و دیدگاه خود را نسبت به طبیعت اشکال بر یادگیری مشاهده های اکتسابی عوض کرده به گونه ای که کشمکش های درونی اشکال را در نظر بگیریم و تمامی اصول قراردادی را که برای اجتناب از مجازات برگزیدیم رها کرده و در موقعیت های خاص قواعد مختلفی را به کار گیریم تا بتوانیم با تکیه بر دانستنی های خود در رابطه با ذات هر سطح بینش جست وجوگرایانه ی خود را بیان نماییم بطوری که مسایل درونی و معنوی انسان را بازگو کنیم و از این طریق ماهیت پنهان سطوح هندسی را آشکار سازیم .

در نگرش به سطوح اگر به ماهیت درونی سطوح پی ببریم خواهیم توانست ارتباط میان عناصر درونی و عناصر بیرونی سطوح را با هم تمیز داده و انرژی های ذخیره شده در هر سطح را آزاد کرده تا زمینه ی فعال سازی هر یک از سطوح هندسی را فراهم سازیم . سطوحی که هر یک دارای ماهیت بی شمار و نامعلوم درونی اند به گونه ای که هر یک دارای ظرفیت القایی مخصوص به خود اند.

در سبک انتزاعی هنرمند اصول فرعی را که به کارش نمی آید غربال و به حذف آن می پردازد و با دانش بر اندیشه های ژرف ،تاکید بر اصول و ذات درونی هر سطح دارد .

هنرمند نئوپلاستیسیزم در بکارگیری سطوح وقت زیادی را صرف نگریستن فعالانه به پیرامون خود می کند و دور و برش را با نگاه نافذتری می نگرد و هرگاه نگاهش به تغییر سطحی در میدان دیدش بیفتد در آن مکث و تامل کرده و در برخود با سطوح به فعالیتی که تضاد بصری بالایی دارد می پردازد طوری که با بهره گیری از جوهر درونی اشکال در فن نمایش سطوح و تقسیم به جزءکردن آن در پی حل پرسش های چند مجهوله زندگی انسان برمی آید .این نمایش هندسی سطوح خواه به صورت سطوح اصلی و خواه با ترکیب آنها با یکدیگر هر یک بیانگر نوعی خصوصیات درونی هنرمند است که گاه با لرزیدن و جنبیدن و نوسان ها و مرتعش شدن و گاه با انطباق و روی هم قرارگرفتگی در سطح تابلو، طیف گسترده ای از افکار هنرمند را بازگو کرده که این خود نوعی انعکاس کامل و منظم اشکال در اثر چرخش است به گونه ای که این سطوح هر یک بیانگر نوعی تجزیه و خرد شدگی در برابر حقیقت اجسام باشد.

((سبز زیستن و آبی دیدن شلوار کتان قهوه ای شده پدرم حکایت از سفره ی بی نان وآب داشت و من هیچ نمی دانستم کجا باید بروم ، سایه پدرم چه سنگین و آهسته لاف عشق می زد و من بی خبر از عشق آن سایه را چیدم.))

کلیپ های آموزش نقاشی

فراوری:سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منبع

آپامه/ محمد خداشناس گل افشانی

دانشنامه آزاد ویکی پدیا