حماس،از صلح با عباس تا نزدیکیقطر
تحولات اخیری که سال گذشته منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شاهد آن بود، موجب شد تا جنبش حماس تلاشهای دیپلماتیکی را برای استفاده از این تغییر و تحولات به سود خود انجام دهد که نمونه آن انجام سفر به برخی از کشورهای منطقه توسط برخی از مقامهای این جنبش بود.
این درحالی است که باید به این نکته توجه داشت که فلسطین همچنان مهمترین مسئله جهان اسلام و خاورمیانه بشمار میآید و به تبع آن جنبشهای آزادیبخش فلسطین همواره مورد توجه کشورهای منطقه بودهاند.
در این بین به جرات می توان گفت، جنبش مقاومت "حماس" پس از "سازمان آزادیبخش فلسطین" (فتح) به رهبری "یاسرعرفات" بزرگترین و قویترین جنبش برای آزادی فلسطین در چند دهه اخیر است که بر حل قضیه فلسطین هم تاکید و هم تلاشهای بسیار داشته است.
"حماس" نام اختصاری "جنبش مقاومت مردمی ـ ملی" است که تلاش میکند، زمینه را برای آزادی و رهایی ملت فلسطین از اشغالگری و تجاوز رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی برهاند، به همین دلیل جنبشی جهادی و بخشی از فرآیند نهضت اسلامی است که اعتقاد دارد، تنها راه آزادی فلسطین مبارزه با رژیم صهیونیستی است و در این راه عقاید و مبانی اسلامی را اصلی ثابت برای هر اقدام علیه دشمن صهیونیستی میداند.
اگرچه هدف اصلی از تاسیس این جنبش همانطور که در مرامنامه آن ذکر شده آزادی سرزمین های اشغالی از دست یهودیان مهاجر است، اما این استراتژی در طول فعالیت جنبش و به ویژه در سال اخیر با چالشهای مهمی روبرو شده است.
در حالیکه حماس در یک دهه اخیر در انزوا به سر میبرد، پیروزی در انتخابات 2005 در نوارغزه و اختلاف نظر بین و آن و جنبش فتح بر انزوای آن بیش از گذشته افزود تا فشارها بر جنبش بیش از پیش افزایش یابد.
صرف نظر از اختلاف دیدگاهی با جنبش فتح تلاش عربستان سعودی و قطر برای باز کردن پای جنبش مقاومت به عرصه سیاسی یکی از عوامل مهم این انزوا بود. این دو کشور در واقع تلاش داشتند با به دست گرفتن ابتکار صلح خاورمیانه حماس را وارد عرصه سیاسی کرده و به این طریق از یک سو توانایی و ظرفیت مانوردهی آن در عرصه مبارزاتی را کاهش دهند و از سوی دیگر این گروه را از جریان مقاومت و مبارزه علیه رژیم صهیونیستی خارج کنند.
"حماس" نام اختصاری "جنبش مقاومت مردمی ـ ملی" است که تلاش میکند، زمینه را برای آزادی و رهایی ملت فلسطین از اشغالگری و تجاوز رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی برهاند، به همین دلیل جنبشی جهادی و بخشی از فرآیند نهضت اسلامی است که اعتقاد دارد، تنها راه آزادی فلسطین مبارزه با رژیم صهیونیستی است
اما عدم پذیرش حماس به عنوان یکی از طرفهای مذاکره کننده در روند سیاسی سازش توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی تمام تلاشهای عربستان و قطر را برباد تا حماس بر آرمانهای مبارزاتی خود با رژیم صهیونیستی بیش از پیش تاکید کند. پس از آن بود که انزوای 7 ساله شدیدی بر حماس تحمیل شد و این انزوا جنبش حتی حمایت صوری مصر از خود را را هم از دست داد و به این ترتیب تا سقوط دولت مبارک جنبش روزگار بسیار سختی را سپری کرد.
آغاز "بیداری اسلامی" که از اواخر سال 2009 میلادی در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه عربی شاهد آن بودیم، نه تنها نقطه عطفی در تاریخ کشورهای این منطقه بشمار میآید، بلکه تاثیرات بسیاری بر معادلات منطقهای از جمله قضیه فلسطین و مقاومت اسلامی گذاشت.
سقوط حکومت حسنی مبارک در مصر بیتردید یکی از مهمترین رویدادها در عرصه بیداری اسلامی در خاورمیانه بشمار میاید، چون علاوه بر تاثیرگذاری در منطقه در عرصه جهانی نیز یک رویداد مهم تلقی میشد.
تحولات مصر نه تنها سبب شد، قاهره دیگر به نقش آفرینی در روند صلح خاورمیانه که یک طرف آن تشکیلات خودگردان و طرف دیگر رژیم صهیونیستی بود، نپردازد، بلکه فشارها برای انزوای حماس نیز کمتر شود و دولت انتقالی و جریانهای پس از مبارک روی خوشی به حماس نشان دهند.
این موضوع در کنار تحولات چند ماه گذشته سوریه موجب شد، رویکرد و نگرش حماس به تحولات خاورمیانه و جنبشهای مردمی عینیتر و واقعگرایانهتر شود.
روند واقعگرایی که حماس پس از حوادث سوریه آن را آغاز کرد، عاملی شد تا این جنبش با فاصله گرفتن از تحولات سوریه، نیم نگاهی به نیروهایی داشته باشد که ممکن است، پس از تغییرات احتمالی در حاکمیت این کشور با آنها مجبور به تعامل شود، این درحالی است که در طول این مدت مصر خود بیش از پیش مشتاق جریان مقاومت فلسطینی نشان داد.
در چارچوب همین استقبال بود که شاهد سفر هیئتهایی از این جنبش به مصر بودیم، مهمترین هدفی که حماس در این سفرها دنبال میکرد را باید تلاش برای نزدیکی بیشتر به احزاب و نیروهای حاکم بر مصر پس از مبارک ملاحظه کرد، این درحالی است که حاکمان جدید مصر هم تلاش میکردند با جذب جنبش نقش رهبری مصر در روند صلح را حفظ کنند تا قاهره همچنان به عنوان یک قطب جریانساز در روند صلح بتواند نقش مهم خود را ایفا کند.
روند واقعگرایی که حماس پس از حوادث سوریه آن را آغاز کرد، عاملی شد تا این جنبش با فاصله گرفتن از تحولات سوریه، نیم نگاهی به نیروهایی داشته باشد که ممکن است، پس از تغییرات احتمالی در حاکمیت این کشور با آنها مجبور به تعامل شود، این درحالی است که در طول این مدت مصر خود بیش از پیش مشتاق جریان مقاومت فلسطینی نشان داد
تونس، اردن و قطر نیز از جمله کشورهایی بودند که مقام های حماس برای رهایی از انزوای خود سفرهایی به آنها انجام دادند. حماس بر آن بود تا از نقش جدید قطر به عنوان یکی از ستونهای سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و خلیج فارس و همچنین نقش سنتی دوحه به عنوان میانجی مناقشات استفاده کرده و در تحولات جدید در عرصه منطقه و داخلی بتواند توازن قوا را به نفع خود حفظ کند.
روابط حماس و قطر به حدی عمق پیدا کرد که اوایل آذر ماه سالجاری "خالد مشعل" به دیدار امیر قطر رفت و خبرهایی درباره تاسیس دفتر حماس در دوحه به گوش رسید. رایزنیهای اسماعیل هنیه و دیدارهای وی با رهبران قطر از دیگر موارد این سعی و تلاشها بود.
این در حالی است که ولیعهد قطر نیز متقابلا تلاش کرد، روابط حسنهای بین حماس و اردن برقرار کند و بار دیگر این جنبش را که پیشتر و در زمان شاه حسین، پادشاه سابق اردن ارتباطاتی عمیقتر با امان داشت، به این شهر بازگرداند.
کارشناسان عقیده دارند، سفر مشعل به اردن نمیتواند آن نتایجی را داشته باشد که بر آن متصور است. اردن کشوری است که فلسطینیان بطور کلی و حماس بطور خاص از آن خاطره خوشی ندارند، چراکه مشعل در همین اردن بود که یکبار توسط سمی که بر گوش وی تزریق شد، هدف ترور نافرجام موساد قرار گرفت و اردوگاههای آوارگان فلسطینی در این کشور شاهد جنایتهای بیشمار و وحشتناکی بودند. لذا حماسیها با اینکه به این کشور به عنوان بستری مناسب برای فعالیتهای خود نگاه نمیکنند، با این حامل مجبورند آن را به عنوان گزینه اجباری برای خود حفظ کنند.
در واقع اردن به عنوان محیط میدانی برای حماس خواهد بود، چون این جنبش قصد دارد، همچنان پایگاه خود را در مرزهای اراضی اشغالی حفظ کند و با استفاده از همبستگی نژادی (عربی) با مردم اردن که عمدتاً فلسطینی هستند، بتواند حرکتهای آتی خود را تنظیم کند و از این جهت که پادشاه اردن حضور حماس در این کشور را بصورت مشروط پذیرفت، بنابراین نمیتوان ان را سفر موفقی ارزیابی کرد. اردن کشور با اینکه تمایل خود را به میزبانی حماس ابراز کرده اما باید توجه داشت این جنبش آزادی عمل گذشته را در این کشور نخواهد داشت، ضمن اینکه روابط عمیق بین امان-تل آویو نیز به مشکلات حماس خواهد افزود.
به همین لحاظ به نظر میرسد، این گروه با توجه به تحولات اخیر و سفرهای مقامهای این کشور بیشتر در تلاش است، گستره عملیات خود را در دو حوزه سیاسی و مالی متمرکز کند، یعنی با استقرار مدیریت مالی در قطر و جلب کمکهای کشورهای عربی و مدیریت سیاسی در اردن بتواند بخشی از آنچه که از دست میدهد، را بدست آورد. اما آنچه در این بین اهمیت دارد، احتمال پیروزی بسیار حماس در انتخابات آینده است؛ چنین احتمالی میتواند با تشکیل دولت از سوی این جنبش همراه شود. در صورتی که چنین اقدامی جنبه عملی بیابد، جنبش دیگر توان مانوردهی سابق بسان بعد از پیروزی در غزه و سال 2005 را نخواهد داشت، زیرا که ممکن است توافقات پشت پرده اعراب، اسرائیل و آمریکا برای حرکت به سوی برقراری رابطه جنبش را در موضع دشواری قرار دهد و جنبش چارهای جز کنار گذاشتن حرکتهای مبارزاتی خود نداشته باشد که شرایط دشواری برای جنبش بوجود خواهد آورد.
قبس زعفرانی
بخش سیاست تبیان