کتاب نوروز
امروز دیگر در تمام جهان میدانند که «نوروز» بزرگترین جشن ما ایرانیان است. نوروز از نوادر آیینهایی است که در طی هزاران سال در گذر از حوادث روزگار، همچنان تا امروز محفوظ مانده و در تاریکترین روزهای تاریخ ایران وجود داشته و مایه زندگی، هویت و احیای فرهنگ ملی در بین ایرانیان بوده است.
از نخستین نگاشتههای پیرامون نوروز، شاید بتوان از «نوروزنامه» خیام نیشابوری نام برد. پس از آن بیشتر اندیشمندان تاریخ ایران، از این جشن سخن راندهاند، اما از بسیاری از آنان هیچ نام و نشانی نمانده است.
نشر «افکار»، به کوشش «علی دهباشی»، اقدام به گردآوری مجموعه مقالاتی پیرامون نوروز، در قالب یک کتاب گرانبار با نام «نوروز» کرده است. در این کتاب نوشتارهایی از استادانی چون ژاله آموزگار، صدرالدین الهی، انجوی شیرازی، ثمین باغچهبان، مهرداد بهار، حسن تقیزاده، جلیل دوستخواه، محمود روحالامینی، عبدالحسین زرینکوب، جعفر شهری، محمد معین، مجتبی مینوی، حبیب یغمایی، غلامحسین یوسفی و… نیز چامههایی از سعدی و روانشادان فریدون مشیری، مهدی اخوانثالث، نادر نادرپور، احمد شاملو، سیاوش کسرایی و تنی دیگر آمده است.
کتاب «نوروز» در 1140 صفحه و 12 فصل تنظیم شده و دارای مباحثی است درباره: 1- فلسفه نوروز 2- آیینها و رسوم نوروز 3-نوروز در ایران باستان 4- نوروز و استورهها 5- نوروز در تاریخ 6- هفت سین 7 سیزده به در 8- نوروز در مناطق مختلف ایران 9- نوروز در کشورهای دیگر 10- نوروز در متون کلاسیک ادبیات فارسی 11- نوروز در سفرنامهها 12 – اشعار نوروزی
کتاب «نوروز» در واقع دایرهالمعارفی پژوهشی درباره آیینها و جشنهای نوروز است که از سوی نشر افکار ارائه شده است.
در کتاب «نوروز» از جمله به مراسم و آیینهای نوروزی در بخارا، سمرقند، اران، هند، بدخشان، پاکستان و چند کشور دیگر نیز اشاره شده است.
در بخش پایانی کتاب «نوروز» سرودهها و اشعاری که به مناسبت بهار و نوروز سروده شده، آمده است که با بخشی از شعر زندهیاد نادر نادرپور و فریدون مشیری، معرفی کتاب «نوروز» را به پایان میرسانیم:
نادرپور:
ایا بهار، الا ای مسیح تازهنفس!
که مردگانِ نباتی را
به یمنِ معجزهای رشکِ زندگان کردی
نهالِ لاغرِ بیمار را شفا دادی
درختِ پیرِ زمینگیر را جوان کردی
ایا بهار، الا ای بشیر تازه طور!
ایا پیمبر فصل!
تو، ای که آتشِ نارنج را ز شاخه سبز
به یک نسیم، برافروزی و برویانی
سپس، به حکم عصایی که سرسپرده توست
شکاف در دلِ امواجِ نیلِ شب فکنی
که تا قبیله خورشید را بکوچانی،
مرا به وادیِ سرسبزِ خردسالی بر
مرا به خامیِ آغاز زندگی بسپار
ایا بهار، الا ای بشیرِ تازه طور!
ایا بهار، الا ای مسیحِ سبزِ بهار!…
فریدون:
با همین دیدگانِ اشک آلود،
از همین روزنِ گشوده به دود،
به پرستو، به گُل، به سبزه درود!
·
به شکوفه، به صبحدم، به نسیم،
به بهاری که می رسد از راه ،
چند روز دیگر به ساز و سرود.
·
ما که دل هایمان زمستان است ،
ما که خورشیدمان نمی خندد،
ما که باغ و بهارمان پژمرد،
ما که پای امیدمان فرسود،
ما که در پیش چشممان رقصید،
این همه دود زیر چرخ کبود،
·
سر راه شکوفه های بهار
گریه سر می دهیم با دل شاد
گریه شوق ، با تمام وجود!
....
فرآوری: رویا فهیم بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
منابع: ایرانشهر، دیپلماسی ایران