تبیان، دستیار زندگی
مذهب یک نیاز عقلانی است. با این که عقل راهنمای انسان در زندگی است، نمی تواند جای خلاء مذهبی را بگیرد و آن را پر سازد. اگر مذهب را نپذیریم، ناگزیریم عقل را سرکوب کنیم. زیرا عقل نمی پذیرد که چیزی بدون علت باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نیاز به مذهب در زندگی شخصی

در حال عبادت

براساس آنچه که انسان در زندگی شخصی احساس می کند و هم براساس پژوهش های صاحب نظران مذهب برای آدمی یک نیاز اصیل و در همه شرایط، برای حیات، انکارناپذیر است و نمی توان آن را ناچیز و نادیده گرفت. اصولا ناهماهنگی موجود در ابعاد وجودی، بوجود آورنده نیازهایی است که به مراتب عالی تر و مهمتر از نیازهای حیوانی اوست و آدمی ناگزیر است با اتکای به قدرتی بالاتر و در مرز بی نهایت، آن ناهماهنگی ها را از میان برده و آن چند گونه گی ها و تفرقه ها را به وحدت مبدل سازد.

به گفته یونگ بی مذهبی، پوچی و به معنی بودن، زندگی را سبب می شود و داشتن مذهب و آرمان، به زندگی معنی و مفهوم می بخشد. آن کس که با شهامت در راه خودشناسی قدم نهاد، به خداشناسی می رسد و در مرحله آخر به تکامل نفس و فردیت خود واصل می گردد.(1)

نیاز فطری

شما ممکن است بسیاری از افکار و اندیشه ها را از بین ببرید، اما نمی توانید دین را بمیرانید، چون در آن صورت دوباره زنده می گردد.(2)

بررسی های علمی نشان می دهند که دین شدیدترین نیاز فطری بشر است. به دلیل پرسش اطفال از ریشه ها و علل امور، طرفداری مردم حتی از انبیای دروغین و مدعیان دروغین آن، کنجکاوی و چراجویی افراد از مرز و راز امور، کهنگی همه افکار و عقاید دینی، پذیرش اصل علت و معلول، احترام به رؤسا و بزرگان مذهب، تفاوت گذاری اصیل و اساسی، بین صاحبان پست و رتبت و مقام با انبیاء و اولیای الهی و ... .

به گفته اریک فروم هیچ کس را در جهان نمی یابی که به دین نیازمند نباشد و حدودی برای جهت یابی و موضوعی برای دلبستگی خویش نخواهد(روانکاوی و دین). دین در حوزه وجود است و از انسان جدایی ندارد. از  آن بابت که قانون علیت را از انسان جدا نمی توان کرد. انسان وقتی که به خود مراجعه می کند، در می یابد که درباره وجود هستی خویش ناگزیر است، حساب پس بدهد و برای غلبه بر جدایی درونی خویش، ناگزیر است به وحدتی دست یابد. علائق دینی، از نوع علائقی هستند که در درون قلب جا دارند و آدمی بدان گرایش شدید دارد.

مذهب یک نیاز عقلانی است. با این که عقل راهنمای انسان در زندگی است، نمی تواند جای خلاء مذهبی را بگیرد و آن را پر سازد. اگر مذهب را نپذیریم، ناگزیریم عقل را سرکوب کنیم. زیرا عقل نمی پذیرد که چیزی بدون علت باشد

خواسته های فطری چون آزادی، میل به بی نهایت، ارضای تمایلات عمیق، یا کسب مزایا، تلاش برای وصول به بی نهایت یا وصول به یک مطلوب مطلق، در درون همه انسانها وجود دارد و هیچ بدلی و کمبودی برای آن نیست و هیچ خواسته ای فوق آن تصور نمی شود.

نیاز عقلانی

مذهب یک نیاز عقلانی است. با این که عقل راهنمای انسان در زندگی است، نمی تواند جای خلاء مذهبی را بگیرد و آن را پر سازد. اگر مذهب را نپذیریم، ناگزیریم عقل را سرکوب کنیم. زیرا عقل نمی پذیرد که چیزی بدون علت باشد. سنگی که به هوا پرتاب می شود پرتاب کننده دارد و اگر در هوا معلق بماند نیروی نگه دارنده می خواهد.

عقل می گوید که حرکت در اقیانوس، نیازمند به قطب نما است، وگرنه به ساحل رسیدن آن زیر سؤال است. عقل می گوید انسان نیاز به آگاهی از جهان قبل و بعد و دنیای آینده دارد و آگاهی های تجربی قادر به پاسخگویی آن نیست. عقل می گوید که بشر را نیاز به قانون است و قوانین بشر ساخته، زمینه صف آرایی در برابر یکدیگرند.

ایجاد نظام از طریق اعمال زور، حق کشی و ضعیف کشی، سوء استفاده از قدرت و عدم تعاون و تکافل، سودجویی شخصی دارد و آدمی در سایه علم و تجربه و عقل نمی تواند این مسائل را حل کند. به ویژه که دریافت های عقلی و تجربی، جنبه شخصی و آنی دارند و خطرات بسیاری را ممکن است به دنبال داشته باشند. عقل می تواند ما را تا حدودی به راه راست هدایت کند و تا حدودی بدی ها و خوبی ها را درک کند. ولی ادراکات عقلانی به کمک تجربه است و آنچه تجربی نیست، کار عقل نیست، میدان دید عقل محدود است و همه جوانب را نمی بیند.

در رابطه با دنیا و آخرت درکی ندارد و نمی تواند قانون کامل و همه جانبه ای برای بشر ارائه دهد. لذا این کار مذهب است که نارسایی های فوق را پاسخ دهد و موجباتی را برای زندگی بهتر فراهم سازد. همچنین قانون موجد خیر و صلاح را پدید آورد و موازین اجتماعی سالم و منطبق با شرایط فطرت را آماده نماید.

دین

نیاز روانی

دین نیاز روانی بشر و زمینه ساز آرامش خاطر و اطمینان اوست. همچنین روشن کننده راه و مسیر زندگی و ارضا کننده میل وصول به ابدیت است. عقیده و ایمان، رابطه ای است که تمام ارکان شخصیت را به یکدیگرمربوط ساخته و وحدت و یکپارچگی خاصی به وجود می آورد که می تواند آدمی را به سوی رشد و تعالی و کمال مطلق سوق دهد.

برخی از روانکاوان نیاز به یک نظام اعتقادی را جزیی از ذات و سرشت انسان می دانند و آن را بخشی از هستی او به حساب می آورند. جدایی از آن، زمینه ساز بیماری روانی و لااقل عدم درمان روانی است. بدبختی این است که عده ای گمان دارند تنها با نان زندگی می کنند در حالی که روان نیازی برتر از نان و غذا را عرضه می دارد و آن نیاز به مذهب است. به گفته اریک فروم: هیچ کس نیست که نسبت به دین نیازمند نباشد و حدودی را برای جهت یابی موضوعی برای دلبستگی خویش نخواهد. او خود ممکن است از مجموعه معتقداتش به عنوان دین ممتاز از عقاید غیردینی آگاه نباشد و ممکن است برعکس فکر کند که هیچ دینی ندارد و معنای دلبستگی خود را به مقاصدی ظاهراً غیر دینی، مانند قدرت و پول با کامیابی، نشانه علاقه به امور جمع و موافق مصلحت بداند. مسأله او بر سر این نیست که انسان دین دارد یا ندارد، بلکه مسأله این است که کدام دین را دارد.(3)

مذهب می تواند قوای مختلفه وجود را به هنگام طغیان، به حال اعتدال برگرداند و رشته زندگی دنیوی و اخروی انسان را به هم پیوند دهد. مذهب در آدمی تحرکی ایجاد می کند که خود برای تداوم بقا و هستی اش بیندیشد و برای رفع درماندگی خود، راه حل و راه چاره بیابد. آدمی میان دو نیروست، یکی دعوت کننده به خوبی و خیر است و دعوت کننده به دادگستری، مساوات، مهر و بخشش، دستگیری از هم، فریادرسی و ... و مذهب حلاّل این مشکلات و غلبه دهنده خیر بر شر و خوبی بر بدی است

نیاز در حل مسائل زندگی

مذهب حلاّل مشکلات آدمی است و راه حل های قابل اعتمادی برای حل دشواری های انسان در مسیر زندگی، در اختیار او می گذارد. الهام مذهبی، زمینه ساز توجه به خداوند است و ایمان به خدا راه حل آرامش بخشی را به انسان عرضه می دارد. به گفته یکی از نویسندگان ممکن است مذهب برای آدمی اختراعات به ارمغان نیاورده و درسی از فیزیک و شیمی نداشته باشد، ولی گام ها را در آن مسیر قرار داده و آرامش، آسایش، سکون و رفاه را موجب شده است.

مذهب می تواند قوای مختلفه وجود را به هنگام طغیان، به حال اعتدال برگرداند و رشته زندگی دنیوی و اخروی انسان را به هم پیوند دهد. مذهب در آدمی تحرکی ایجاد می کند که خود برای تداوم بقا و هستی اش بیندیشد و برای رفع درماندگی خود، راه حل و راه چاره بیابد. آدمی میان دو نیروست، یکی دعوت کننده به خوبی و خیر است و دعوت کننده به دادگستری، مساوات، مهر و بخشش، دستگیری از هم، فریادرسی و ... و مذهب حلاّل این مشکلات و غلبه دهنده خیر بر شر و خوبی بر بدی است.

اینکه آدمی خواستار سعادت است، جای بحث و سخنی نیست. اما این که برای وصول به سعادت، از چه راهی باید به پیش رفت، سؤالی است که برای آن پاسخهای متعددی عرضه شده است. برخی راه عقل را مطرح کرده اند، گروهی راه تجربه را و عده ای راه علم و ... ولی همه این راهها آزمایش شده، اما به نتیجه مثبتی نرسیده اند.

آنچه را که علمای روز و صاحبنظران بدان رسیده اند، این است که تنها راه جهت گیری به سوی مقاصد کمال، راه مذهب است. البته مذهبی که به دور از تحریف و بر کنار از خرافات باشد. تنها در این صورت است که می توان با اعتماد و باور، به پیش رفت و حتی نگرانیها را از خود زدود، به ویژه که به گفته ویلیام جیمز پدر روانشناسی جدید، دین مؤثرترین داروی شفابخش نگرانی هاست.

پی نوشت ها:

1- کیهان 8196، مصاحبه با یونگ

2- ویل دورانت، درس های تاریخ، ص66

3- اریک فروم، روانکاوی و دین

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع:

دکتر علی قائمی، چرا مذهب؟، ص254- 249

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.