بهترین راه، برترین انتظار
برترین شکل انتظار آن است که با جان منتظِر آمیخته گردد و سراسر هستی او را فراگیرد و وی را از سهو و نسیان به حضور و ذکر و از ظلمات وهم به نور عقل بازگرداند؛ بدان سان که قلب را در اختیار کسی قرار دهد که آن را به اذن خدا و براساس (یَهدونَ بِاَمرِنا) (1) متحول سازد. چنین منتظِری عالم را در کام خود شیرین مییابد و هیچ حادثهای توان قبضه کردن چنان قلبی را نخواهد داشت و این نه فقط در آخرت بلکه در دنیا هم چنین است: (اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لاخَوف عَلَیهِم ولاهُم یَحزَنون).(2)
بهترین راه نیل به چنان مقام آن است که انسان مترصد امر غیب باشد، تا اگر نسیمی وزید و پرده عالم شهادت را کنار زد، بتواند نظری به پس پرده بیندازد.
اولیای الهی، خود پرده غیب را کنار میزنند و ما را از پس آن آگاه میسازند، آنچنان که ائمه(علیهمالسلام) چنین بودند؛ اما بار یافتن به چنین بارگاهی برای ما که بی دست و پا هستیم شدنی نیست. تنها میتوانیم چشمانی باز داشته باشیم و هرگز به خواب غفلت نرویم و از مقابل پرده کناره نگیریم، تا اگر نسیمی وزید و پرده کنار رفت، گوشهای از ماوراء این پرده برایمان آشکار شود:إنّ لربکم فی أیام دهرکم نفحات ألا فتعرّضوا لها.(3)
آثار انتظار
1/ امید به آینده
انتظار ظهور ولی عصر(عج) آثار و نتایج فراوان فردی و اجتماعی دارد. امید به آیندهای روشن که سهم بزرگی در حرکتها، کوششها و تلاشهای فردی و اجتماعی دارد، یکی از این آثار شمرده میشود و چه بسا یکی از جهات تأکید و توصیه انتظار در لسان عترت طاهرین(علیهمالسلام) لحاظ همین فایده بوده است؛ آنگونه که امیر مؤمنان علی(علیهالسلام) انتظار فرج را محبوب خدای سبحان دانسته و امید به رحمت خدا را از آثار آن معرفی میکند: انتظروا الفرج و لاتیأسوا من روح الله، فانّ أحبّ الأعمال إلی الله (عزّ وجلّ) انتظار الفرج (4)و حضرت سید الساجدین(علیهالسلام)، انتظار فرج را از بزرگترین گشایشها میشمارد: انتظار الفرج من أعظم العمل. (5)
2/ اصلاحگرایی در عرصههای فردی و اجتماعی
آن که باور دارد که هیچ تلاشی برای اصلاح امور در غیبت ولی خدا ثمربخش نیست، هرگز برای مبارزه با طاغوتیان و مقاومت در برابر دشواریها انگیزهای نخواهد داشت؛ امّا آنان که دل به انتظار راستین سپرده و قلبی مملو از امید به ظهور امامشان دارند و میدانند که دیر یا زود صالحان، حاکمان زمین خواهند بود و حق به صاحبانش بازمیگردد و با محو ستم و بیداد امر جامعه اصلاح و سامان میپذیرد، برای رسیدن به چنین جامعهای خویشتن را اصلاح خواهند کرد و در اصلاح جامعه خود نیز میکوشند، تا زمینه ایجاد و تشکیل آن دولت کریمه را فراهم آورند.
بر همین اساس، آن که منتظر راستین مصلح جهانی است، هم صالح است و هم مصلح. چنین کسی با اقتدا به دعای مولای خویش از خدای سبحان چنین میخواهد: اللّهمّ! إنّا نرغب إلیک فی دولة کریمة، تعزّ بها الإسلام و أهله و تذلّ به النفاق و أهله و تجعلنا فیها من الدعاة إلی طاعتک و القادة إلی سبیلک.(6)
این همان معنای بلندی است که امام معصوم(علیهالسلام) بدان اشاره و در بیان وظیفه شیعیان در عصر غیبت میفرماید: علیکم بالدعاء و انتظار الفرج! (7)چرا که اگر دعا ناظر به جنبه فردی و خودسازی تنها باشد، انتظار فرج قطعاً ناظر به هر دو جنبه فردی و اجتماعی یا به سخن دیگر، خودسازی و دیگرسازی است.
3/ تلاش، پویایی و پیشرفت در تمام عرصهها
آن که منتظر راستین حجت خداست، هماره در تلاش و تکاپوست تا فرهنگ ناب مهدوی از علم به عین آید و از گوش به آغوش، از این روست که هر متخصص فنآوری که در مکتب انتظار آموخته گردیده است، در ارائه صحیح تخصّص متعهدانه، هیچ قصوری روا نمیدارد.
اگر امام صادق(علیهالسلام) فرمود: لیعدنّ أحدکم لخروج القائم و لو سهماً…(8)یعنی منتظر ظهور آن حضرت حتی یک تیر هم که شد، آماده کند… صبغه تمثیل دارد نه تعیین، زیرا متخصص نظامی، آمادگی رزمی وظیفه اوست و کارشناس اقتصادی، رسالتش تلاش برای حلّ تورم، رفع بیکاری، تعدیل تقاضا و عرضه، تقلیل فاصله رنجآور طبقاتی و تعطیل اسراف و اتراف و ترفّه است و مجتهد فقهی یا حقوقی یا سیاسی، عهدهدار جهلزدایی و ایستادگی در برابر هجوم فرهنگی و در نهایت، تبیین و تعلیل و حمایت عالمانه از مبانی اعتقادی است.
4/ تخلق به فضائل نفسانی
آن که به راستی امام خویش را موجود میداند و او را مظهر (هُوَ بِکُلِّ شیءٍ عَلیم)(9)، (هُوَ السَّمیعُ البَصیر)(10) و (هُوَ عَلی کُلِّ شیءٍ شَهید)(11) میشناسد، هماره خویش را در محضر خلیفه الهی و امام معصوم خود میداند، همانگونه که حضور خدای والا را در مرتبهای بالاتر ادراک میکند و آنگاه بر اساس آموزههای اساسی قرآن در محضر خدای سبحان و خلیفه او حیا پیشه میکند و از درون و برون، خود را در مشهد حق و امام خویش دیده، و از زشتیها و معاصی دوری میکند و چنین انتظاری موجب تنزیه روح او شده، قلبش را نورانی میسازد.
5/ آمادگی برای ظهور
مجموعه آثار تحرکآفرین، امیدبخش و اصلاحگر انتظار راستین، منتظر صادق را بدان سوی رهنمون میشود که چون وقت ظهور ناپیداست، میباید همواره واجد شرایط و لوازم ظهور مهدی موجود موعود(عج) باشد و همین آمادگی و پرهیز از تسویف و تأخیر، در اصلاح فرد یا جامعه، در بارور شدن فکر فردی و عقل جمعی سهم بسزایی خواهد داشت.
6/ استحقاق نگاه تشریفی اهل بیت(علیهمالسلام)
آن که منتظر راستین امام عصر(عج) است، بر اثر تخلق به اخلاق الهی گرد حرام نمیگردد و جانش به گَرد معصیت غبار نمیگیرد و میکوشد در انجام دادن واجب و دوری از معصیت که در رأس آموزشهای فرعی اسلام است، قصور و تقصیر روا ندارد. واجبات را عمل و از حرامها دوری کند و فراخور توان خویش به انجام دادن مستحب و ترک مکروه نیز اهتمام ورزد؛ و چون چنین کند، مطلوب مولای خویش را به انجام رسانیده و مستحق عنایت خاص و نگاه تشریفی امام خویش و سایر عترت طاهره(علیهمالسلام) خواهد شد.
7/ شکوفاسازی اندیشهها
اثاره دفائن عقول و شکوفایی گنجهای اندیشه انسانها از برترین برنامههای وجود مبارک امام عصر(عج) است، همانگونه که در بسیاری از روایاتِ ظهور حضرتش به اوج گرفتن سطح آگاهی در عصر ظهور تصریح شده است.(12)
سیر طبیعی علوم از سویی و کوشش بیوقفه علما و صاحبان عقل و دانش و فرهنگ از سویی دیگر، سبب گسترش مباحث و معارف علمی و زمینه رشد فکر و شکوفایی اندیشه را فراهم میآورد. این حرکت و جنبش علمی که با تألیف کتاب یا سایر دستاوردهای علمی و فکری و به دست علما که سربازان واقعی و منتظران حقیقی امام عصر(عج) اند به وجود میآید، فتنههای برخاسته از خواستههای نفسانی برای خاموش کردن چراغ عقل را ناکام میگذارد و سبب تعالی اندیشه و دانش خواهد گشت.
8/ باریابی به مقام اعتماد
انسان منتظر که در پرتو یقین به حضور ذات اقدس الهی و ادراک محضر امام عصر خویش در میدان جهاد اوسط و اکبر به مبارزه با شیطان درون و بیرون قیام میکند، میتواند تا بدان پایه اوج گیرد که امام معصوم به منظور تجلیل از او و تشویق سایر صحابه به پژوهشگری و پرهیزکاری سخن او را در اثنای قول خویش یادآور میشود و از او سخن نقل کند، همانطور که امام باقر(علیهالسلام) میان شاگردانش به سخنی از ابوذر استناد فرمودند: «عن أبی بصیر قال: سمعت أبا جعفر(علیهالسلام) یقول: کان فی خطبة أبیذر»….(13) گرچه ابوذر با همه جلالت شأنش معصوم نیست تا سخنش چونان کلام معصوم(علیهالسلام) حجت باشد، چون معصوم(علیهالسلام) سخن او را نقل فرموده است، روشن میشود که بر سخن او صحه گذارده است.
هر چند ولی معصوم به نقل قول از غیر معصوم نیاز ندارد، با چنین کاری، الگوسازی میکند و میآموزاند که انسان بر اثر مجاهده با نفس و ادراک حضور خدای سبحان و ولی الله عصر خویش میتواند تا بدان پایه اوج گیرد که مورد اعتماد امام(علیهالسلام) باشد، به گونهای که امام معصوم از او نقل قول کند.
9/ ورود به جایگاه رفیع «منّا اهل البیت»(14)
مقام والای عترت طاهره که همان «مقام محمود عند الله»(15) است، از بالاترین مراتب تقرب به خدای سبحان و آرزوی هر مؤمن صاحب معرفتی است. گرچه استقرار در این مقام یعنی در رتبه عترت طاهره(علیهمالسلام) میسور و مقدور افراد عادی نیست، از آنجا که هر حقیقت موجودی مراتب فراوانی دارد، ورود به چنین جایگاهی بر حسب مرتبه وجودی هر سالک صادقی، میسور و مقدور است.
چه بسا منتظران صالح و صادق حجت منتظر(عج) که خویش را در عرصه جهاد اوسط و اکبر پرورده و به بارگاه قبول اهل بیت(علیهمالسلام) باریافتهاند و مشمول نظره رحیمیه آنان گشتند و مس وجودشان بر اثر نگاه کیمیایی عترت طاهره گرانبها شده است، درخور مرتبه وجودیشان به مقام محمود اهل بیت باریابند و مدال «منّا أهل البیت» را بر گردن آویزند، همانگونه که بزرگانی نظیر « فضّه خادمهٍّ، ابوذر، سلمان»، و… به لطف ارتباط راستین با ولی زمانشان بدین بارگاه بار یافته و بدان افتخار مفتخر شدند.
فضه (رحمها الله) خادمه خانه نورانی علوی و فاطمی است که روزگاری مس وجودی داشت؛ ولی به برکت وجود کیمیااثر خاندان عترت، طلایش گردانید و تا مقامی بار یافت که در فضیلت (ویُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینًا ویَتیمًا واَسیرا)(16) با موالیانش شرکت جست و به افتخار «منّا اهل البیت» رسید.
پاورقی:
1 ـ سوره انبیاء، آیه 73/
2 ـ سوره یونس، آیه 62/
3 ـ عوالی اللآلی، ج4، ص 118؛ بحار الانوار، ج 68، ص 221/
4 ـ الخصال، ص616/
5 ـ کمال الدین، ج1، ص 437/
6 ـ الکافی، ج3، ص424/
7 ـ مهج الدعوات، ص332/
8 ـ الغیبه، نعمانی، ص320/
9 ـ سوره بقره، آیه 29/
10 ـ سوره اسراء، آیه 1/
11 ـ سوره سبá آیه 47/
12 ـ عن أبی جعفر(علیهالسلام) قال: إذا قام قائمنا وضع الله یده علی رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به أحلامهم (الکافی، ج1، ص 25)؛ قال أبو عبدالله(علیهالسلام): العلم سبعة و عشرون جزءاً فجمیع ما جاءت به الرسل جزءان لم یعرف الناس حتّی الیوم غیر الحرفین فإذا قام القائم أخرج الخمس و العشرین حرفاً فبثّها فی الناس و ضمّ إلیها الحرفین حتّی یبثّها سبعة و عشرین حرفاً (منتخب الانوار، ص 201؛ ر.ک: بحار الانوار، ج52، ص 336).
13 ـ المحاسن، ج1، ص357؛ بحار الانوار، ج2، ص52 ـ 51/
14 ـ الکافی، ج1، ص 181/
15 ـ کامل الزیارات، ص177/
16 ـ سوره انسان، آیه 8/
فرآوری: امیر رضا عرب
بخش مهدویت تبیان
منبع: مجله الکترونیکی اسراء