مهندسی فرهنگی و رسانه
فرهنگ عامل اصلی هویتسازی و کسب هویت در انسانهاست.
شخصیت انسان در ارتباط با فرهنگی که در آن زندگی میکند، پرورده می شود. فرهنگ، کارکردهای بسیاری چون اجتماعی کردن افراد، آموزش و پرورش، دادن یک معیار قضاوت به افراد برای تبیین خوب و بد، نظارت اجتماعی، تولید هنجارها و ارزشها و ... را به عهده دارد.
فرهنگ دربرگیرنده تمام چیزهایی است که ما از دیگران میآموزیم و بر آن آموختهها میافزاییم و به طور مستقیم و غیرمستقیم از آن متأثر میشویم، تحت نفوذ آن قرار داریم و رفتار و اعمال ما از آن ناشی میشود. میتوان گفت که نسبت فرهنگ به انسان مانند آب است به ماهی. ما در فرهنگ غوطهوریم، همچون ماهی که در آب شناور است. همانطور که زندگی ماهی به آب نیاز دارد، حیات انسان نیز به فرهنگِ باز بسته است.
در تعریف فرهنگ چنین گفتهاند که فرهنگ، مجموعهای از روشها، آداب و رسوم، ارزشهای یک اجتماع معین، متضمن نظام اقتصادی و اجتماعی، ساخت سیاسی، علم، دین، تربیت و هنر است که همه این مؤلفهها در ساخت یک جامعه متعادل نقش مهمی ایفا میکند. اگر این تعریف از فرهنگ را بپذیریم، باید بگوییم رسانههای گروهی ـ چه رسانههای شنیداری و دیداری و چه رسانههای مکتوب ـ تأثیر بهسزایی در جهتدهی به فرهنگ و آداب و رسوم مردمان یک جامعه خواهند داشت که البته میزان این تأثیر از یک جامعه به جامعه دیگر با توجه به زیرساختها و ویژگیهای آنها متفاوت است.
امروزه همگان در جوامع مختلف، بخش عمدهای از معلومات خود را مرهون اوقاتی هستند که برای تماشا و استماع رسانههای صوتی و تصویری و یا مطالعه رسانههای نوشتاری صرف میکنند و این حقیقت، آنگاه نمود بیشتری مییابد که مشاهده میکنیم اکثریت کودکان، نوجوانان و جوانان و حتی میانسالان کشورمان، معلومات مذهبی و سیاسی خود را نیز بیشتر از این رسانهها میگیرند.
از این رو بدیهی است که رسانهها برای بهینه نمودن فواید خود و همچنین کاهش مضرات ناشی از آنها، مهندسی شوند. طبق سفارشهای مقام معظم رهبری، امروز مهندسی فرهنگی یکی از ضروریات جامعه انقلابی ماست و باید هم مردم و هم مسئولان فرهنگی بکوشند تا با مهندسی دقیق فرهنگی، که شامل مهندسی برنامههای رسانهها نیز میشود، فرهنگی پویا و مهمتر از همه اصیل و بومی را بازتولید کنند که مهبط تعالیم متعالی اسلامی در جهت پرورش و رشد انسانهای کامل باشد.
مهندسی فرهنگی یعنی پردازش، تجهیز و بازسازی سیستم فرهنگ
مهندسی فرهنگی کشور به مفهوم مهندسی کلان نظامها، سازمانها، سیاستها، قوانین و سازوکارها به منظور نیل به اهداف فرهنگی است. به زعم مقام معظم رهبری، که برای نخستین بار بحث از لزوم مهندسی نمودن فرهنگ را در کشور مطرح ساختند، هدف اساسی مهندسی فرهنگی، باید ایجاد انسجام و نظم در مسایل فرهنگی باشد و همچنین ایشان تاکید خاصی بر طراحی مهندسی فرهنگی و ممکن بودن آن و اینکه مهندسی فرهنگی ابزار اصلی تحقق آرمانها و اهداف انقلاب است، دارند.
بحث از مهندسی فرهنگی توجه به تمام لایههای فرهنگی کشور همچون لایههای دینی، ملی و جهانی و تمایل سطوح فرهنگی کشور یعنی سطوح اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ارزشی و اولویت دادن لایه دینی بر دیگر لایههای فرهنگی کشور را میطلبد و همچنین توجه به رابطه الزامآور و انگیزشی بین عرصههای مختلف یک اجتماع، به این معنی که قدرتمندی فرهنگی تقویت اقتصاد و مدیریت را سبب میشود و در نتیجه باعث میشود توانایی فرهنگی افزایش یابد.
از نظر ایشان طراحی فرهنگ لازم است، اما به تنهایی کافی نیست و لزوم تحقق آن در جامعه مستلزم پذیرش آن از سوی مردم و عمل بر طبق آن است. رهبر انقلاب تاکید وافری بر تفکیک بین نهاد طراحی مهندسی فرهنگی و اجرای آن دارند و همچنین بر تأثیر بهسزای رسانه ملی در تحقق مهندسی فرهنگی اشاره میکنند. به زعم ایشان، فرهنگ، تنها عامل حفظ استقلال و توانمندسازی کشور در عرصه جهانی شدن است. از نظر رهبر انقلاب اسلامی، مهندسی فرهنگی این است که با رویکرد سیستمی اجزای فرهنگ اعم از فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی، فرهنگ تخصصی، فرهنگ سازمانی، در مجموعه فرهنگ جانمایی شده و روابط آنها به خوبی تنظیم شود.
رسانهها از اجزای اساسی فرهنگسازی در یک کشور به شمار میآیند. رسانهها فعالیتی کاملا فرهنگی دارند و این فعالیت باید با طراحی و هدفمندی انجام شود. از سوی دیگر تمام سازمانها و نهادها که به صورت محدود یا گسترده فعالیت فرهنگی دارند، مستقیم یا غیرمستقیم با رسانه ارتباط مییابند و برای کامل کردن کار خود و به ثمر نشاندن آن، به همکاری با رسانهها نیازمندند.
از این رو مهندسی فرهنگی رسانهها، عملی ضروری است و باید جزء اولویتهای نخستین برنامههای کلان کشور باشد. چرا که بسیاری از مردم جامعه ما الگو و سبک زندگی خود را از رسانهها میگیرند و رسانهها نقشی فعال در زندگی روزمره مردمان همه جوامع و همچنین جامعه ما ایفا میکنند.
مسأله و دغدغه برای کشور ما که بر اساس بنیادهای مذهبی و اسلامی شالودههای خود را بنا کرده، این است که چگونه رسانههای خود را جهتدهی کند که بتوان از آنها به بهترین نحو در راستای نیل به اهداف بهره برد و همچنین سبک زندگی اسلامی مردممان نیز حفظ شود. رسانهها در جامعه ما همانگونه که رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) نیز بیان فرمودند، باید واجد کارکردی آموزشی باشند و همچون یک دانشگاه بسیط و همگانی عمل نمایند و نیاز به آگاهی و اطلاعات را در افراد برآورده کنند. از این رو برای مهندسی فرهنگی جامعه، شدیداً به رسانهها نیازمندیم تا به مدد قدرت فراگیر آنها، ارزشها و ایستارهای انقلاب اسلامی را در همه نقاط کشور و چه بسا در نقاط مختلف جهان عرضه و اشاعه نماییم.
در بررسی رابطه بین مهندسی فرهنگی و رسانهها، مشخص است که از طریق رسانهها میتوان فرهنگ را سامان بخشید و در واقع بهینهسازی کرد. رسانهها واسطههای بین مردم و کارگزاران فرهنگ هستند و به واسطه رسانهها میتوان در حداقل زمان، بیشترین تأثیر فرهنگی را بر اعضای اجتماع گذاشت و فرایند مهندسی کردن فرهنگ را به پیش برد.
نقش رسانه در الگوسازی و نهادینه کردن باورها و هنجارها امری پوشیده و قابل کتمان نیست. همه میدانند و باور دارند که رسانهها نقش فعالی در این زمینه دارند و برعکس آن هم، امکان دارد که رسانهها اگر شناخت درستی از اهداف و سیاستگذاریهای فرهنگی جامعه و حکومت نداشته باشند یا در نسبت خود با دین و اهداف دینی دچار خطا شوند، بحران فرهنگی و عقیدتی غیرقابل جبرانی را بسازند که این بحران تا زمانی که از سوی صاحبنظران و مسئولان چارهاندیشی شود، اثرات خود را بر اندیشه و رفتار اعضای جامعه خواهد گذاشت.
ارایه اطلاعات درست از اندیشهها و اعتقادات دینی از سوی رسانهها میتواند جامعه را بیشتر با آرمانها و اخلاق دینی آشنا سازد. همانطور که ارایه اطلاعات غلط و نادرست از این اندیشهها جامعه را فرسنگها از این اخلاق و آرمانها دور میسازد و اعضای جامعه را به قهقرا میکشاند. نقش رسانهها در تبلیغ اندیشههای درست اجتماعی و اخلاقی در جامعه دینی الزاما میبایست با شناخت از مفهوم جامعه دینی و عمق اندیشههای دینی باشد تا به خرافهگرایی و ترویج اندیشههای قشری و ظاهری کشیده نشود و جامعه را از این نظر گرفتار بحران نسازد.
در فرآیند انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی (ره) و انقلابیان پیرو ایشان، در کنار مجاری سنتی از وسایل ارتباطی مدرنی همچون تلفن و نوار کاست برای انتشار پیامهای خود در سراسر کشور استفاده میکردند. در کشورهایی مانند اندونزی، مالزی، پاکستان و مصر نیز استفاده از رایانههای شخصی و دستگاه دورنگار برای اشاعه ایدههای اسلامی متداول شده است و اطلاعات مربوط به اسلام از طریق بانکهای اطلاعاتی قرآن و حدیث، در دسترس افراد غیرمتخصص قرار میگیرد. به زعم کارشناسان، در چند دهه آخر قرن بیستم، چند رویداد مهم عمیقترین نفوذ را بر ماهیت و محتوای اطلاعات جهان اسلام داشته است.
انقلاب اسلامی ایران و متعاقب آن جنبشهای سیاسی کشورهای اسلامی، زمینه اسلامیسازی رسانهها را فراهم کرد و اکولوژی (بومشناسی) ارتباطی جدیدی را در شماری از مناطق پدید آورد. فروپاشی شوروی و پیدایش دولتهای تازهاستقلالیافته در مناطق اسلامی مانند آسیای مرکزی، به بسط شبکه ارتباطات گستردهتر اسلامی کمک کرد و سرانجام رشد ارتباطات دوربرد ملی و بینالمللی از طریق ماهوارهها، بر وحدت مناطق اسلامی و توسعه سیاسی و اقتصادی این مناطق افزود. جهان اسلام با آگاهی جدیدی از جهان متغیر و در همان حال، احساس عمیق تاریخی و هویت اسلامی، رسانههای ارتباطی خود را توسعه میدهد.
از این رو توجه به رسانهها از لازمههای رشد و بیداری جهان اسلام است و تا به حال نیز مشهود بوده که رهبران بزرگ اسلامی همچون امام خمینی (ره) تأکید خاصی بربه کار گرفتن این ابزارها در جهت نیل به اهداف اسلام داشتهاند. رسانهها همواره یک بعد از ابعاد انقلاب اسلامی را تشکیل دادهاند و انقلاب اسلامی نه تنها از کنار رسانهها بیتفاوت عبور نکرده است، بلکه همه توان خود را به کار گرفته و از یک رسانه سکولار، رسانهای دینی را برساخته که خود این مسأله نتیجه مهندسی فرهنگ موجود در رسانهها بود که توسط حضرت امام صورت گرفت.
فرهنگ پیشین (طاغوتی) رسانهها بعد از انقلاب مهندسی شد و فرهنگ اسلامی جای آن را گرفت، حال خود این رسانه که مولود مهندسی فرهنگ اسلامی است باید در فرآیند مهندسی فرهنگی کلان که تمام عرصهها را پوشش میدهد به کار گرفته و از حداکثر قابلیتهای آن استفاده شود. باید از رسانهها در جهت نهادینه نمودن آموزههای اسلامی و ارزشهای انقلاب اسلامی استفاده کنیم.
لازمه این کار عنایت مدیران و سیاستگذاران رسانهها به تعمیق دین و آموزههای اسلامی در برنامههای تولیدی رسانههاست تا بعد تفریح و سرگرمی بر بعد انسانسازی و آگاهیبخشی رسانههای جامعهمان غالب نشود.
نویسنده: مصطفی انصافی
منبع: كیهان