تبیان، دستیار زندگی
در این اوضاع، اروند، این رود وحشی فهمیده بود خبرهایی هست و خود را آماده می‏کرد تا از طعمه‏هایش پذیرایی کند، اما...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اروند، رودخانه ای وحشی

اروند (2)

اروند (1)


در این اوضاع، اروند، این رود وحشی فهمیده بود خبرهایی هست و خود را آماده می‏کرد تا از طعمه‏هایش پذیرایی کند، اما...


اروند، رودخانه ای وحشی

اولین گام برای اجرای عملیات شناسایی مواضع عراقی‏ها در آن سوی اروند بود؛ ولی مشکلات زیادی برای این کار وجود داشت. مهم‏ترین آن عبور از رودخانه‏ی اروند بود.

آب رودخانه دو جریان متفاوت داشت. در موقع مد، جریان آب دریا به سمت بصره بود و در موقع جزر، جریان معکوس می‏شد. مشکلات دیگری هم بود، مانند موانع مصنوعی از قبیل سیم خاردار و مین که عراقی‏ها به وجود آورده بودند؛ ساحل پر گل و لای که برای حرکت نیروها سخت بود و چولان و نی‏زاری که به ارتفاع حداقل یک متر اجازه‏ی حرکت به نیروها نمی‏داد. فرماندهان تصمیم قاطعی برای اجرای عملیات گرفته بودند. مهم‏ترین آن آموزش نیروهای شناسایی و غواص بود. آموزش‏ها به دو بخش عمومی و تخصصی تقسیم شد. کلیه‏ی نیروها، آموزش عمومی را می‏گذراندند. رعایت اصل حفاظت و اطلاعات مهم بود؛ به همین دلیل، نیروها کلیه‏ی فنون نظامی و روش جنگ‏های مختلف را می‏آموختند تا از نوع آموزش‏ها، منطقه‏ی عملیات لو نرود. آموزش تخصصی هم در محل خاصی که دارای وضعیتی مشابه منطقه‏ی اصلی عملیات بود، انجام می‏شد.

عناصر شناسایی، پس از گذراندن دوره‏های سخت و طاقت فرسای غواصی، وارد عملیات شناسایی شدند. این رزمندگان باید در شب، با عبور از عرض 600 تا 1500 متری اروند، وارد منطقه‏ی عراقی‏ها می‏شدند؛ سپس با عبور از موانع، به شناسایی می‏پرداختند. عراقی‏ها به کمک رازیت - یک نوع رادار سطحی - دوربین‏های دید در شب، پروژکتورهای قوی، دیدگاه‏های متعدد و سنگرهای چند دهنه در نزدیک‏ترین نقاط ساحل و اسکله‏های مستحکم، بر اروند اشراف داشتند.

کوچک‏ترین بی‏احتیاطی نه تنها باعث اسارت یا شهادت نیروهای غواص می‏شد، بلکه عراقی‏ها با دیدن چنین صحنه‏هایی نسبت به وضعیت منطقه حساس می‏شدند.

آموزش‏ها به دو بخش عمومی و تخصصی تقسیم شد. کلیه‏ی نیروها، آموزش عمومی را می‏گذراندند. رعایت اصل حفاظت و اطلاعات مهم بود؛ به همین دلیل، نیروها کلیه‏ی فنون نظامی و روش جنگ‏های مختلف را می‏آموختند تا از نوع آموزش‏ها، منطقه‏ی عملیات لو نرود. آموزش تخصصی هم در محل خاصی که دارای وضعیتی مشابه منطقه‏ی اصلی عملیات بود، انجام می‏شد

مساله‏ی دیگر آماده سازی منطقه - اقدامات مهندسی و انتقالات - بود. هم زمان با انجام آموزش‏ها، عده‏ای مشغول احداث جاده، پل، سوله، سنگر و حمل و نقل وسایل سنگین نظامی و امکانات مورد نیاز در منطقه‏ی اروند کنار شدند. این مساله، با توجه به رعایت اصل حفاظت و اطلاعات، مشکل دیگری بود. برای جلوگیری از شلوغی منطقه، سعی شد تا دستگاه‏های مهندسی کم‏تر داخل نخلستان پرسه بزنند؛ هم‏چنین با تذکر مسؤولین مبنی بر کاهش تردد در جاده‏های اصلی، یگان‏ها مجبور شدند از حداقل افراد و دستگاه‏ها استفاده کنند. آموزش‏ها کم‏کم جان گرفت. این در حالی بود که تا انجام عملیات چند ماهی مانده بود. برای این که با جو آن روزهای اروند کنار آشنا شویم، بهتر است به یکی از گردان‏های بسیج برویم.

مهدی قلی رضایی یکی از رزمندگان لشکر عاشورا بود. او زمانی که فهمید بوی عملیات می‏آید، خودش را به مقر واحد اطلاعات رساند. در آن جا ابتدا کریم حرمتی را دید. کریم با دیدن او از خوش حالی دوید و خود را به مهدی رساند و صورتش را بوسید. بعد به سرعت نزد کریم فتحی رفت تا خبر آمدن مهدی را به او بدهد. پس از کمی صحبت، قرار شد مهدی در همان محوری که کریم حرمتی، مسؤولیتش را بر عهده داشت، کار کند.

اروند، رودخانه ای وحشی

گردان سیدالشهدا (ع) و گردان علی‏اصغر (ع) زنجان برای آموزش غواصی در قسمتی از ساحل رودخانه‏ی کارون مستقر شده بودند. کریم حرمتی رو به مهدی کرد و گفت: آموزش غواصی گردان سیدالشهدا (ع) بر عهده‏ی ماست. تو هم باید در این آموزش، مربی یکی از گروهان‏ها باشی.

اما مهدی برای آموزش در این سطح، چیز زیادی نمی‏دانست. این مشکل هم حل شد و مهدی در عرض چند روز، آموزش کامل غواصی با فین[1]  و لوازم جانبی‏اش را دید. هر روز، ساعت 7 صبح، صبح گاه برگزار می‏شد. پس از آن، نیروها تا ساعت هشت وقت داشتند صبحانه بخورند و آماده شوند برای کار. راس ساعت 8، آموزش شروع می‏شد و تا ظهر بی‏وقفه ادامه داشت. با صدای اذان ظهر، به نیروها استراحت داده می‏شد. نماز در حسینیه و با حضور بسیجیان ادا می‏شد. پس از آن، وقت ناهار بود. بعد از ناهار، یکی دو ساعت وقت برای استراحت بود؛ اما بچه‏ها بیش‏تر به بازی فوتبال می‏پرداختند. ساعت 3 بعدازظهر دوباره آموزش‏ها شروع می‏شد. این در حالی بود که لباس غواصی نیروها هنوز خیس بود!

بسیجی‏ها، هنگام اذان مغرب، از آب خارج می‏شدند و نیمه‏های شب دوباره وارد آب می‏شدند. در حالی که آب اگر راکد می‏ماند، یخ می‏زد!

10 ساعت آموزش و تمرین در شبانه‏روز، در شرایطی انجام می‏شد که حتی تصور آن هم خارج از ذهن بود. سوز و سرمای هوا، نامناسب بودن لباس‏ها، شرایط نامساعد تغذیه و انواع بیماری‏ها که پی‏آمد ساعت‏ها حضور در آب بود.

این وضعیت کم و بیش برای همه‏ی لشکرها یک‏سان بود. میرقاسم میرحسینی، آن روزها قائم مقام لشکر 41 ثارالله بود. غواصان این لشکر هم در منطقه‏ی چویبده، در اروند کنار، به آموزش مشغول بودند.

آن روز صبح، قرار بود برخی از نیروهای خط شکن لشکر برای آموزش شنا به رودخانه‏ی کارون بروند. علی زارعی - یکی از مسئولین لشکر - داشت از کنار کارون می‏گذشت که چشمانش به میرحسینی افتاد. از تعجب خشکش زد، میرحسینی در آن سرما در کارون شنا می‏کرد.

 میرحسینی آمد کنار آب. علی زارعی به او سلام کرد. جوابش را داد. بعد دست به گیاهان خشک خودروی کنار ساحل گرفت و خود را از آب بیرون کشید. تمام موهای بدنش سیخ شده بود و مثل بید می‏لرزید. علی زارعی با تعجب پرسید: حاجی! تو این سرما هوس شنا کرده‏ای؟  میرحسینی در حالی که لبخند می‏زد، جواب داد: قرار است امروز گردان‏ها برای شنا بیایند این جا. خواستم قبل از این که آن‏ها تن به آب کارون بدهند، خودم هم مزه‏ی سرما و شنا را چشیده باشم....

او راهش را کج کرد و به طرف قائم مقام لشکر رفت. نفس میرحسینی به شماره افتاده بود. علی زارعی با دیدن او بیش‏تر سردش شد و یقه‏ی اورکتش را بالا کشید. میرحسینی آمد کنار آب. علی زارعی به او سلام کرد. جوابش را داد. بعد دست به گیاهان خشک خودروی کنار ساحل گرفت و خود را از آب بیرون کشید. تمام موهای بدنش سیخ شده بود و مثل بید می‏لرزید. علی زارعی با تعجب پرسید: حاجی! تو این سرما هوس شنا کرده‏ای؟

میرحسینی در حالی که لبخند می‏زد، جواب داد: قرار است امروز گردان‏ها برای شنا بیایند این جا. خواستم قبل از این که آن‏ها تن به آب کارون بدهند، خودم هم مزه‏ی سرما و شنا را چشیده باشم....[2] .

با همه‏ی این احوال، برنامه‏های معنوی، روح‏ها را مقاوم‏تر و مهیاتر از همیشه می‏کرد.

در این اوضاع، اروند، این رود وحشی فهمیده بود خبرهایی هست و خود را آماده می‏کرد تا از طعمه‏هایش پذیرایی کند، اما...

                                                       ادامه دارد...

پی نوشتها:

(1)    کفش مخصوص غواصی و شبیه پای مرغابی است که برای تسهیل حرکت در آب از آن استفاده می شود.

(2)    نگین هامون ، کنگره ی سرداران و شهدای استان های کرمان و سیستان و بلوچستان.

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع : برگرفته از کتاب اروند ( تالیف : گروه نویسندگان)