تبیان، دستیار زندگی
جانشینى انسان نه به خاطر نیاز و عجز خداوند است، بلكه این مقام به خاطر كرامت و فضیلت رتبه‏ى انسانیّت است
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جانشین خدا در زمین کیست؟


گرچه همه‏ى انسان‏ها، استعداد خلیفه خدا شدن را دارند، امّا همه خلیفه خدا نیستند. چون برخى از آنها با رفتار خود به اندازه‏اى سقوط مى‏كنند كه از حیوان هم پست‏تر مى‏شوند. قرارگاه این خلیفه، زمین است، ولى لیاقت او تا «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏»(نجم، 9) مى‏باشد.


انسان

انسان نماینده خدا در زمین‏

وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (30)

و هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم كه در زمین جانشینى قرار دهم. فرشتگان گفتند: آیا كسى را در زمین قرار مى‏دهى كه در آن فساد كند و خون‏ها بریزد؟ در حالى كه ما با حمد و ستایش تو، ترا تنزیه و تقدیس مى‏كنیم. خداوند فرمود: همانا من چیزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانید.

در آیه‏ى قبل خواندیم كه خداوند، همه‏ى مواهب زمین را براى انسان آفریده است. در این آیه و آیات بعد، مسأله‏ى خلافت انسان در زمین مطرح مى‏شود كه نگرانى فرشتگان از فسادهاى بشر و توضیح و توجیه خداوند و سجده‏ى آنان در برابر نخستین انسان را بدنبال دارد.

بطور كلی در این سلسله آیات كه از آیه 30 شروع و به آیه 39 پایان مى‏یابد سه مطلب اساسى مطرح شده است:

1- خبر دادن پروردگار به فرشتگان راجع به خلافت و سرپرستى انسان در زمین و گفتگویى كه آنها با خداوند داشته‏اند.

2- دستور خضوع و تعظیم فرشتگان در برابر نخستین انسان كه در آیات مختلف قرآن به تناسبهاى گوناگونى ذكر شده است.

3- تشریح وضع آدم و زندگى او در بهشت و حوادثى كه منجر به خروج او از بهشت گردید و سپس توبه آدم، و زندگى او و فرزندانش در زمین.

فرشتگان، یا از طریق اخبار الهى و یا مشاهده‏ى انسان‏هاى قبل از حضرت آدم علیه السلام در عوالم دیگر یا در همین عالم و یا به خاطر پیش‏بینى صحیحى كه از انسان خاكى و مادّى و تزاحم‏هاى طبیعى آنها داشتند، خونریزى و فساد انسان را پیش‏بینى مى‏كردند.

گرچه همه‏ى انسان‏ها، استعداد خلیفه خدا شدن را دارند، امّا همه خلیفه خدا نیستند. چون برخى از آنها با رفتار خود به اندازه‏اى سقوط مى‏كنند كه از حیوان هم پست‏تر مى‏شوند. چنان كه قرآن مى‏فرماید: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف، 179) قرارگاه این خلیفه، زمین است، ولى لیاقت او تا «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏»(نجم، 9) مى‏باشد.

به دیگران اجازه دهید سؤال كنند. خداوند به فرشتگان اذن داد تا سؤال كنند و گرنه ملائك، بدون اجازه حرف نمى‏زنند و فرشتگان مى‏دانستند كه براى هر آفریده‏اى، هدفى عالى در كار است.

«من احبكم فقد احب الله» (زیارت جامعه كبیره) براى قضاوت درباره‏ى موجودات، باید تمام خیرات و شرور آنها را كنار هم گذاشت و نباید زود قضاوت كرد. فرشتگان خود را دیدند كه تسبیح و حمد آنها بیشتر از انسان است. ابلیس نیز خود را مى‏بیند و مى‏گوید: من از آتشم و آدم از خاك و زیر بار نمى‏رود. امّا خداوند متعال مجموعه را مى‏بیند كه انسان بهتر است و مى‏فرماید: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»

سؤال: چرا خداوند در آفرینش انسان، موضوع را با فرشتگان مطرح كرد؟

پاسخ: انسان، مخلوق ویژه‏اى است كه ساخت مادّى او به بهترین قوام بوده: «أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» (تین، 4) و در او روح خدایى دمیده شده و بعد از خلقت او خداوند به خود تبریك گفته است: «فَتَبارَكَ اللَّهُ» (مؤمنون، 14)

خدایى كه دائماً حاضر، ناظر و قیّوم است چه نیازى به جانشین و خلیفه دارد؟

اوّلًا جانشینى انسان نه به خاطر نیاز و عجز خداوند است، بلكه این مقام به خاطر كرامت و فضیلت رتبه‏ى انسانیّت است. ثانیاً نظام آفرینش بر اساس واسطه‏هاست. یعنى با اینكه خداوند مستقیماً قادر بر انجام هر كارى است، ولى براى اجراى امور، واسطه‏هایى را قرار داده كه نمونه‏هایى را بیان مى‏كنیم:

با اینكه مدبّر اصلى اوست: «اللَّهُ الَّذِی» «یُدَبِّرُ» (یونس، 39) لكن فرشتگان را مدبّر هستى قرار داده است. «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» (نازعات، 5)

با اینكه شفا بدست اوست «فَهُوَ یَشْفِینِ» (شعراء، 80) امّا در عسل شفا قرار داده است. «فِیهِ شِفاءٌ» (نحل، 69) با اینكه علم غیب مخصوص اوست «إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ» (یونس، 20) لكن بخشى از آن را براى بعضى از بندگان صالحش ظاهر مى‏كند. «إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ» (جنّ، 27) پس انسان مى‏تواند جانشین خداوند شود و اطاعت او همچون اطاعت از خداوند باشد. «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» (نساء، 18) و بیعت با او نیز به منزله‏ى بیعت با خداوند باشد. «إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَكَ») («إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ» (فتح، 10) و محبّت به او مثل محبّت خدا باشد.

«من احبكم فقد احب الله» (زیارت جامعه كبیره) براى قضاوت درباره‏ى موجودات، باید تمام خیرات و شرور آنها را كنار هم گذاشت و نباید زود قضاوت كرد. فرشتگان خود را دیدند كه تسبیح و حمد آنها بیشتر از انسان است. ابلیس نیز خود را مى‏بیند و مى‏گوید: من از آتشم و آدم از خاك و زیر بار نمى‏رود. امّا خداوند متعال مجموعه را مى‏بیند كه انسان بهتر است و مى‏فرماید: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»

پیام‏های آیه:

1 ـ خداوند ابتدا اسباب زندگى را براى انسان فراهم كرد، سپس او را آفرید. «خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً») («إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ» (حضرت على علیه السلام فرمودند: «فلمّا مهد ارضه و انفذ امره اختار آدم» همین كه زمین را گسترد و فرمانش را متنفّذ قرارداد، انسان را آفرید. نهج البلاغه، خطبه 91)

فرشتگان، یا از طریق اخبار الهى و یا مشاهده‏ى انسان‏هاى قبل از حضرت آدم علیه السلام در عوالم دیگر یا در همین عالم و یا به خاطر پیش‏بینى صحیحى كه از انسان خاكى و مادّى و تزاحم‏هاى طبیعى آنها داشتند، خونریزى و فساد انسان را پیش‏بینى مى‏كردند

2 ـ آفرینش ملائكه، قبل از آدم بوده است. زیرا خداوند آفریدن انسان را با آنان در میان گذاشت.

3 ـ انتصاب خلیفه و جانشین و حاكم الهى، تنها بدست خداست. «إِنِّی جاعِلٌ فِی‏ الْأَرْضِ خَلِیفَةً»

4ـ انسان، جانشین دائمى خداوند در زمین است. «جاعِلٌ» (كلمه «جاعل» اسم فاعل و رمز تداوم است)

انسان مى‏تواند اشرف مخلوقات و لایق مقام خلیفة اللهى باشد. (البتّه ستمكاران را از نیل به این مقام محروم كرده است: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» بقره، 124) «جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»

6ـ ملائكه، فساد و خونریزى را كار دائمى انسان مى‏دانستند. «یُفْسِدُ») («وَ یَسْفِكُ» (فعل مضارع نشانه‏ى استمرار است)

7ـ حاكم و خلیفه‏اى الهى باید عادل باشد، نه فاسد و فاسق. خلیفه نباید «یفسد فى الارض» باشد.

8 ـ طرح لیاقتِ خود، اگر بر اساس حسادت نباشد، مانعى ندارد. «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ»

9ـ عبادت و تسبیح در فضاى آرام، تنها ملاك و معیار لیاقت نیست.«نَحْنُ نُسَبِّحُ»

10ـ به خاطر انحراف یا فساد گروهى، نباید جلوى امكان رشد دیگران گرفته شود. با آنكه خداوند مى‏دانست گروهى از انسان‏ها فساد مى‏كنند، امّا نعمت آفرینش را از همه سلب نكرد.

11 ـ مطیع و تسلیم بودن با سؤال كردن براى رفع ابهام منافاتى ندارد. «أَ تَجْعَلُ فِیها» 12ـ خداوند فساد و خونریزى انسان را مردود ندانست، لكن مصلحت مهمتر و شایستگى و برترى انسان را طرح نمود. «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»

12- توقّع نداشته باشید همه‏ى مردم بى‏چون و چرا، سخن یا كار شما را بپذیرند.

زیرا فرشتگان نیز از خدا سؤال مى‏كنند. «قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها»

13- علوم و اطلاعات فرشتگان، محدود است. «ما لا تَعْلَمُونَ»

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان


منابع:

1_ تفسیر نورج1

2_ تفسیر نمونه ج1

3_ زیارت جامعه كبیره

4_ نهج البلاغه، خطبه 91