چه سؤالی بپرسیم و چه سؤالی نپرسیم؟
یکی از درسهایی که قرآن درباره سؤال پرسیدن به ما میدهد آن است که مراقب سؤالهای خود باشیم. در بسیاری از موارد سؤالهایی که به ذهن ما خطور میکنند، سؤال حقیقی ما نیستند و پرداختن ذهنی به آنها باعث میشود که توجهمان از مسائل مهمتر باز بماند.
پیامبر گرامی و اهل بیت به سؤالهای مردم توجه میکردند و به آنها پاسخ میدادند و در قرآن هم در موارد بسیاری سؤالهای مردم و جوابهایی مناسب با آن سؤالها، آمده است اما قرآن دو نکته مهم را در سؤال پرسیدن آموزش میدهد: یکی آنکه مراقب باشیم سؤالهای کم اهمیت را نپرسیم و دیگر آنکه مراقب حالات درونی خود باشیم زیرا برخی از سؤالات به خاطر یک اشکال اخلاقی یا رفتاری است که در ذهن ما پیدا شدهاند و به شکلی فریبنده خود را به شکل اشکال علمی و نظری مطرح کردهاند.
یکی از صفتهای الهی "هادی" است و یکی از معناهای هدایت کردن بندگان آن است که اگر سؤالی در ذهنشان بیاید و پاسخ آن برای رشد مادی یا معنویشان ضروری باشد، پاسخ آن سؤال را خواهند یافت.
در قرآن موارد بسیاری مشاهده میکنیم که خدا درباره سؤالهای مردم پاسخی ذکر کرده است. قرآن در این موارد غالباً روی صحبت خویش را با پیامبر میکند و میگوید: "یسألونک" یعنی «از تو میپرسند که ...» و سپس پاسخ را ذکر میکند.
مثلاً در آیه 4 سوره مائده آمده که مردم از میپرسند که چه چیز برای آنها حلال شده است؟ پاسخ میرسد که چیزهای پاکیزه حلال هستند:
یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبینَ ...
از این موارد در آیات مختلف قرآنی یافت میشود که مردم چیزی از پیامبر میپرسند و برای پاسخ به آنها آیه ای نازل میشود.(برای مثال مراجعه کنید به سوره بقره، آیات 189و 215و 217و 219)
اما یکی از درسهایی که قرآن درباره سؤال پرسیدن به ما میدهد آن است که مراقب سؤالهای خود باشیم. در بسیاری از موارد سؤالهایی که به ذهن ما خطور میکنند، سؤال حقیقی ما نیستند و پرداختن ذهنی به آنها باعث میشود که توجهمان از مسائل مهمتر باز بماند.
قرآن به ما میآموزد که در سؤال کردن، اولویت را به مسائل مهمتر بدهیم و اول از آنها سؤال کنیم. آیه 215 سوره بقره مثال خوبی درباره این نوع سؤالها را آورده است:
یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ؛ ای پیامبر از تو میپرسند که چه چیز را انفاق کنند؟ در جواب به آنها بگو که هر چیز خوبی را که خرج کردید برای والدین باشد و نزدیکانتان و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان و هر خیری که بکنید خدا به آن داناست.
در این آیه، خدا سؤال را اصلاح میکند. آموزش میدهد که به جای آنکه بپرسند"چه چیزی انفاق کنیم؟" (که سؤالی کم اهمیت است)، بپرسند"به چه کسی انفاق کنیم؟" قرآن سپس خود پاسخ این سؤال مهمتر را میدهد و در ضمن آن، پاسخ سؤال اولشان را هم میآورد. بر طبق این آیه، هر چه انفاق کنند اگر چیز خوب و پسندیده ای باشد، مورد تأیید است اما باید توجه ویژه کنند که در انفاق کردن، اولویتها را رعایت کنند؛ یعنی به این ترتیب عمل کنند: ابتدا به پدر و مادر رسیدگی کنند و سپس به بستگان و سپس به یتیمان و فقیران و در راه ماندگان.
تا اینجا به دو دسته سؤال پرداختیم. دسته اول سؤالهای بجایی هستند که پاسخ داده میشوند و دسته دوم سؤالهایی هستند که مهم نیستند و باید به جای پرداختن به آنها، ذهن خود را متوجه سؤالهای مهمتر کنیم. اما قرآن به ما هشدار میدهد که برخی از سؤالهایی که در ذهن انسانها پیدا میشود، نه تنها برآمده از نیاز حقیقی آنها نیست، بلکه نقص و کجی ایمانی زمینه ساز حضورشان در ذهن هستند.
یکی از این سؤالها این است که "قیامت در چه زمانی واقع خواهد شد؟"
در سوره ذاریات میخوانیم که مرگ بر خرّاص ها باد(خراص ها کسانی هستند که بدون هیچ پایه و دلیل کافی به گمانه زنی میپردازند) این افراد در جهالتی عمیق فرورفتهاند و همواره میپرسند: "روز دین چه وقتی است؟"
قُتِلَ الخْرَّاصُونَ الَّذِینَ هُمْ فیِ غَمْرَةٍ سَاهُونَ یَسالُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ.(سوره ذاریات، آیات 11و12)
اما چرا قرآن در اینجا بر خلاف رویه معمول خود، سؤال کننده را محکوم میکند؟ علت این برخورد را در اوایل سوره قیامت میتوان یافت که در آنجا هم جریان از این قرار است که همین سؤال از پیامبر پرسیده شده است: "روز قیامت چه وقت است؟"
روایت شده است که یکی از همسایه های مشرک پیامبر صلی الله علیه و آله از ایشان درباره روز قیامت سؤال کرد که چگونه است؟ و کی خواهد بود؟ اگر آن روز را من با چشم خودم ببینم باز تصدیق تو نمیکنم، و به تو ایمان نمیآورم! آیا ممکن است خداوند این استخوانها را جمعآوری کند؟ این باور کردنی نیست!
میبینیم که این شخص هم به ظاهر از پیامبر سؤالاتی دارد، اما سؤالهایش واقعی و برای یافتن حقیقت نیست و تنها برای آن میپرسد که بتواند برای رفتارهای خود دلیلی بتراشد.
قرآن در اینجا هم که از زمان قیامت سؤال شده است، قبل از آنکه پاسخی را بدهد، خبر از نیت این گونه اشخاص از این سؤالها میدهد:بَلْ یُرِیدُ الْانسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ یَسْئَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ (سوره قیامت، آیه های 5و6)
این انسانها میخواهند که را مقابل خدا بایستند و گناه کنند که سؤال میکند قیامت چه وقت است؟
به عبارت دیگر آنان درباره قدرت خداوند بر جمع استخوانها و زنده کردن مردگان تردید ندارند، بلکه میخواهند که ما دام العمر گناه کند" (بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ) و برای رسیدن به این مقصود است که معاد را انکار میکنند تا برای هر گونه هوسرانی و ظلم و بیدارگری و گناه راه خود را باز کنند؛ زیرا ایمان به معاد و دادگاه عدل خدا سد عظیمی است در مقابل هر گونه عصیان و گناه.( تفسیر نمونه، ج25، ص280)
مشکل اصلی سؤال کننده یک ابهام علمی و نظری نیست؛ بلکه در اینجا اشکالی اخلاقی و رفتاری خودش را با پوشش "سؤال علمی" نمایانده است. با وجود آنکه قرآن این نحوه سؤال کردن را محکوم میکند؛ اما در این مورد هم سؤال کنندهها را بی جواب نگذاشته است و پاسخهایی کوبنده و بیدار کننده داده است.
مطلب مهم دیگری که قرآن در همین جا برای ما بیان میکند آن است که این سؤال کنندهها خودشان هم از اسرار درونیشان آگاهند و این گونه سؤالها در واقع عذرتراشی و بهانه آوردن است و این افراد از این حالات خودشان به خوبی آگاهند:
بَلِ الْانسَانُ عَلیَ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَ لَوْ أَلْقَی مَعَاذِیرَهُ(آیه های 14و15)
نکته پایانی و نتیجه گیری:
درسی که میتوانیم از این آیات میتوانیم برای خود بگیریم آن است که قبل از آنکه بخواهیم هر سؤالی را مطرح کنیم حتماً به این دو موضوع فکر کرده باشیم:
1- آیا سؤالی که میخواهم بپرسم واقعاً مهم است و سؤالهای مهمتر دیگری وجود ندارد که در این فرصت مطرح کنم؟
2- این سؤال من واقعی است یا از طریق این سؤال به دنبال آن هستم که به مقصودی برسم یا کار ناپسندم را توجیه کنم؟
روح الله رستگار صفت
بخش قرآن تبیان