داستان هایی خواندنی از قرآن
امین الاسلام، فضل بن حسن طبرسی، مؤلف تفسیر معروف مجمعالبیان در سبزوار میزیست و در سال 548 یا 542 قمری از دنیا رفت و قبر شریفش در مشهد مقدس(روبروی خیابان طبرسی) است.
احترام به قرآن
در کتاب گلزار اکبری، گلشن 51، از ابوالفاء هروی نقل نموده که گفت: من در مجلس پادشاه، قرآن میخواندم و ایشان استماع نمینمودند و با دیگران سخن میگفتند.
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) را در خواب دیدم که رنگ مبارکش متغیر بود. فرمود: «اَتَقْرَءُ الْقُرْآنَ بَیْنَ یَدَی قَوْمٍ وَ هُمْ یَتَحَدَّثُونَ وَ لا یَسْتَمَعُونَ وَ اِنَّکَ لا تَقْرَءُ بَعْدَ هَذا اِلاّ ماشاءَ اللهُ»؛ «آیا قرآن را برای کسانی میخوانی که با هم سخن میگویند و به آن گوش نمیدهند؟! تو بعد از این به سبب عدم رعایت ادب، نمیتوانی سخن بگویی، مگر آنچه خدا بخواهد». بعد از آن بیدار شدم و گنگ شده بودم. امّا چون فرموده بود «إلاّ ماشاءالله» امید داشتم که زبانم آخر خواهد گشود.
پس از چهار ماه در همان محلی که آن خواب را دیده بودم، باز رسول خدا(صلی الله علیه و آ له) را در خواب دیدم، فرمود: «قَدْ تُبْتَ»؛ «حتماً توبه کردهای». گفتم: بلی یا رسول الله(ص). فرمود: «مَنْ تابَ تابَ اللهُ عَلَیْهِ»؛ هر کس به سوی خدا باز گردد خدا هم به مغفرت به او رجوع خواهد فرمود.
بعد از آن فرمود: زبان بیرون آور و با انگشت خود زبان مرا مسح کرد و فرمود: هرگاه نزد قومی قرآن میخوانی پس ترک کن قرائت را تا هنگامی که به کلام خداوند گوش فرا دهند. وقتی بیدار شدم زبانم گشوده بود.
نذر قرآن
امین الاسلام، فضل بن حسن طبرسی، مؤلف تفسیر معروف مجمعالبیان در سبزوار میزیست و در سال 548 یا 542 قمری از دنیا رفت و قبر شریفش در مشهد مقدس(روبروی خیابان طبرسی) است.
معروف است که در تخریب اطراف حرم مطهر حضرت رضا(علیهالسلام) که چند سال قبل صورت گرفت، قبر علامه طبرسی ویران شد. شاهدان عینی دیدند که پیکر مقدس او با اینکه حدود هشت قرن و نیم از رحلتش میگذشت، تر و تازه مانده است.
معروف است که در تخریب اطراف حرم مطهر حضرت رضا(علیهالسلام) که چند سال قبل صورت گرفت، قبر علامه طبرسی ویران شد. شاهدان عینی دیدند که پیکر مقدس او با اینکه حدود هشت قرن و نیم از رحلتش میگذشت، تر و تازه مانده است
از حکایتهای مشهوری که به مرحوم طبرسی نسبت میدهند اینکه: زمانی سکته سنگین بر وی عارض شد به گونهای که بیحرکت به زمین افتاد. بستگان و حاضران تصور کردند که از دنیا رفته است.(با توجه به اینکه وسایل طبی در آن زمان، به خصوص در قریهای مثل سبزوار نبود).
بدن او را غسل دادند، کفن کرده و دفن نمودند و بر طبق معمول به خانههایشان بازگشتند.
ناگهان علامه طبرسی در درون قبر، به هوش آمد ولی خود را در قبر یافت. متوجه خدای مهربان شد و نذر کرد اگر از آن تنگنای قبر تاریک، نجات پیدا کند و سلامتی خود را باز یابد، کتابی در تفسیر قرآن تألیف نماید.
از حُسن اتفاق، کفن دزدی تصمیم گرفته بود قبر او را نبش کند و کفن او را بدزدد. چون کفن دزد، قبر را خراب کرد و خشتهای قبر را برداشت و بند کفن را گشود، علاّمه دست او را گرفت. وی سخت ترسید.
سپس علاّمه با او سخن گفت امّا او بیشتر ترسید. علاّمه ماجرا را به او بازگو نمود و گفت: نترس، به من کمک کن تا به منزل روم، من نیز به تو کمک خواهم کرد.
سپس کفن دزد، علامه طبرسی را به دوش گرفت و او را به منزلش برد.
علامه کفن خود را به او داد و اموال بسیاری را به کفن دزد داد و او به دست ایشان توبه کرد.
سپس علامه به نذر خود وفا کرد و تفسیر گران قدر مجمعالبیان را که در ده جلد است به عربی نوشت.
بخش قرآن تبیان
منبع: «چهل داستان از عظمت قرآن کریم»