تبیان، دستیار زندگی
نوشتن برای فیلمی که حرفی برای گفتن ندارد بسیار مشکل است. در واقع عاملی که موجب شد تا این نوشته شکل بگیرد فیلمهای قبلی کاهانی، به علاوه آراء و نظراتی است که درباره آثارش بیان می شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فیلمی بی خود و بی جهت!

نگاهی به "بی خود و بی جهت"


نوشتن برای فیلمی که حرفی برای گفتن ندارد بسیار مشکل است. در واقع عاملی که موجب شد تا این نوشته شکل بگیرد فیلمهای قبلی کاهانی، به علاوه آراء و نظراتی است که درباره آثارش بیان می شود.


فیلم بی خود و بی جهت

آراء و نظرات بینندگان در این روزها، اعم از منتقدان و قشر عام بیننده، درباره فیلمهای کاهانی در یک کلمه خلاصه می شود،ابزورد! فیلم ابزود، دیالوگهای ابزورد، دنیای ابزورد، شخصیتهای ابزورد و ... . اما دنیای کاهانی از «هیچ» تا «بی خود و بی جهت»، "ابزورد" نماست تا ابزورد! دلیل واضح است. ابزورد درباره جامعه ایرانی صدق نمی کند و تنها می توان از ساختار و ویژگی های چنین سبک و شیوه ای بهره برد که کاهانی البته سعی خود را در بهره بردن از شیوه مورد علاقه اش می کند اما موفق نمی شود، و این عدم موفقیت که در «بی خود و بی جهت» به اوج خود می رسد چند دلیل عمده دارد؛ نخست اینکه کاهانی با زبانی رئالیستی می خواهد دنیایی ابزورد با مفاهیمی از این جنس، اعم از استحاله،از میان رفتن اخلاق، انسانیت و ... را ارائه دهد؛ در حالی که چنین مفاهیمی که در ابزوردیسم مورد استفاده قرار می گیرند بنا به فضاسازی غیرواقعی این شیوه بیان می گردند، و رئالیسم هیچگونه تطابقی با ابزوردیسم ندارد.

دوم اینکه کاهانی در نوشتار و فضاسازی به هیچ وجه به فرمول های ابزوردیسم توجه ندارد. (البته باید هیچ به نویسندگی حسین مهکام، و فضاسازی و شخصیت سازی استعاری را از دو اثر کاهانی جدا کرد) کاهانی بیشتر یک برش از واقعیت را به صورتی رئالیستی بیان می کند، آن هم با فضاسازی های واقعگرا؛ در صورتی که فضاسازی آثار ابزورد استعاری، خیالی و فراواقعی است. در ابزوردیسم نشانه ها ارجاعی به نمونه های واقعی مورد نظر نویسنده هستند اما در آثار کاهانی نشانه ای وجود ندارد تا بتوان آن را ارجاعی به نمونه های واقعی تفسیر کرد.

بی خود و بی جهت یک ادای ابزورد است؛ آدم هایی که در تک لوکیشن اثر وجود دارند، رفتار و کردارشان، عمل ها و عکس العمل هایشان تماما نشانگر همان نام فیلم است یعنی بی خود و بی جهت!

در واقع استعمال کلمه ابزورد درباره دو ساخته اخیر کاهانی مهری است که از عدم آشنایی و توجه مخاطب ناشی می شود. شاید اگر مارتین اسلین، نظریه پرداز و مولف اصطلاح ابزورد در ادبیات نمایشی، به تماشای فیلم های کاهانی می نشست و با اصطلاح ابزورد درباره این آثار روبرو می شد، بدنبال تغییر این اصطلاح می رفت!!

بی خود و بی جهت یک ادای ابزورد است؛ آدم هایی که در تک لوکیشن اثر وجود دارند، رفتار و کردارشان، عمل ها و عکس العمل هایشان تماما نشانگر همان نام فیلم است یعنی بی خود و بی جهت!

فیلم بی خود و بی جهت

فیلمساز در واقع با این اسم مشخص می کند که باید چگونه فیلم را دید و با آن روبرو شد! اثر تقلید و اقتباسی است بدوی از مستاجر اثر اوژن یونسکو؛ بدون اینکه فیلمساز نسبت به مفاهیم عاریتی مورد استفاده اش آگاهی داشته باشد. در مستاجر داستان یک اسباب کشی را شاهدیم، اسباب کشی که یک مستاجر به خانه اجاره ای اش می کند؛ مستاجر آرام آرام لوازم خود را وارد خانه می کند تا اینکه لوازم تمام خانه را در بر می گیرد و مستاجر در میان تمامی این وسایل گم می شود، و دیگر اثری از خودش باقی نمی ماند!

یونسکو در این نمایشنامه معروف مفهوم بی هویتی انسان معاصر که ناشی از ماتریالیسم است را گوشزد می کند! خطری که به گم شدن انسان در میان لوازم بی جان دنیای مادی اشاره دارد.

فیلم بی خود و بی جهت

کاهانی اما با این اقتباس می خواهد حرف خودش را نیز به ساخته اش الصاق کند، کنایه ای از دروغ و پنهان کاری در جامعه امروز اما مهمترین اشکال این است که تکلیف فیلمساز با شخصیت هایش مشخص نیست. همه ارکان ساختاری اثر بی خود و بی جهت است. شخصیت ها بی خود و بی جهت عصبانی، مهربان، دلسوز، عاقل و گاهی دیوانه می شوند! شخصیت بچه بی خود و بی جهت آدامسش را روی لباس عروس می چسباند، عروس تازه وارد(با بازی نگار جواهریان) بی خود و بی جهت دست به ازدواج زده است و بی خود و بی جهت و فقط به این دلیل که حامله است زودتر می خواهد عروسی برپا کند! دوست همسرش بی خود و بی جهت می خواهد به او کمک کند و فیلم بی خود و بی جهت بدون نتیجه به پایان می رسد!

در واقع مشخص نیست که کاهانی با این پایان کنار کدام شخصیت فیلم ایستاده است تا بتواند مفهوم خود را گوشزد کند؛ مادر عروس دگم است اما تنها عمل مثبت فیلم توسط او انجام می شود، فیلمساز بوسیله شخصیت عروس نیش و کنایه همیشه سیاسی خود را به او می زند اما تناقضی بزرگ در برخورد فیلمساز با این شخصیت وجود دارد. شخصیت های اصلی فیلم نیز بدون دلیل در هر فصل جابجا می شوند، و مشخص نیست که فیلمساز می خواهد از نقطه نظر چه شخصیت یا شخصیت هایی نتیجه مورد نظرش را بگیرد!

فیلم بی خود و بی جهت

بی خود و بی جهت داستانی شلخته، شخصیت هایی ضعیف و بدون شناسنامه، عمل ها و عکس العمل هایی غیر قابل باور و دکوپاژی سردرگم دارد.

شاید لازم است که برای نمونه فیلم 9 زندگی را در برابر بی خود و بی جهت قرار داد تا بتوان درباره ساختاری درست از یک برش مینی مالیستی از زندگی را مثال زد. 9 زندگی، 9 قصه با شخصیت های متعدد و فضاهایی رئال و اغلب تک لوکیشن است. با شخصیت ها و دغدغه های زمانه خودش، اما شخصیت ها برعکس بی خود و بی جهت قابل باور و دارای شناسنامه هستند، عمل هایشان به نتیجه می رسد، داستان رها نمی شود و تماشاگر می تواند مفهوم را به سادگی و با عمیق ترین عمل های انسانی که از شخصیت ها بروز داده می شود، دریابد و فیلمساز به خوبی می داند تا از نقطه نظر چه سوژه ای باید به اثر نگاه کند، قهرمانش را می شناسد و بنا بر همین تعیین هوشمندانه قهرمان هر اپیزود، دکوپاژش را درست و با چیدمانی معنا دار اجرا می کند.

«بی خود و بی جهت» را باید همانند اسمش به نظاره نشست، البته اگر وقتی باشد تا بتوان اینگونه فیلمی را دید!

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:سینمای ایران / سید سعید هاشم زاده