تبیان، دستیار زندگی
در باب اوصاف مؤمن روایات متعدده داریم که اوصاف متعدده ای هم برای مؤمن نقل می کنند که انسان با توجّه به این اوصاف خودش می تواند تشخیص بدهد که مؤمن هست یا نیست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مشخصات یک مومن چیست؟

آیت الله مجتهدی تهرانی
در باب اوصاف مؤمن روایات متعدده داریم که اوصاف متعدده ای هم برای مؤمن نقل می کنند که انسان با توجّه به این اوصاف خودش می تواند تشخیص بدهد که مؤمن هست یا نیست.

آیت الله شیخ مجتبی تهرانی مشخصات یک مومن را در درس اخلاق خود اینگونه بیان می کند:

رُوِیَ عَن عَلیٍّ عَلیه السّلام  قال:

اَلمُؤمِنُ دَأبُهُ زِهادَتُهُ وَ هَمُّهُ دِیانَتُهُ وَ عِزُّهُ قناعَتُهُ وَ جِدُّهُ لِآخِرَتِهِ ، قَد کَثُرَت حَسَناتُهُ وَ عَلَت دَرَجاتُهُ

ما در باب اوصاف مؤمن روایات متعدده داریم که اوصاف متعدده ای هم برای مؤمن نقل می کنند که انسان با توجّه به این اوصاف خودش می تواند تشخیص بدهد که مؤمن هست یا نیست. در این روایت که از امیرالمؤمنین علیه السلام منقولست حضرت چند صفت را برای مؤمن می فرمایند.

اوّل: المؤمن دأبُهُ زِهادَتُه .

دأب یعنی خو، عادت. به تعبیر ما فرق بین خو و عادت و غیر آن، این است که بطور بسیار آسان یک روش را، کاری را که آدم می کند، فشاری هم برایش ندارد.

می فرماید مومن دأب و روش و خو و عادتش یک عادت اینطوری است که زاهدانه است. یک آدمی نیست که از نظر دلبستگی اش به دنیا، طوری باشدکه اگر مثلاً فرض کنید چیزی از امور دنیایی از دستش برود، فشاری رویش و بیاید ناراحت بشود.

یا اگر دنبالش باشد به آن نرسد. توجه کنید از نظر درونی. از نظر ظاهری هم چون لوازم وجودی اش بقول ما این است که با یک روش ساده ای زندگی را می گذراند و هیچ ناراحت هم نمی شود. عمده اینست .

مسأله درونی است دأب که می فرمایند خیلی معمولی است. ناراحت هم نیست اصلا و ابدا . دأبش این است. خود ما هم این اصطلاح را بکار می گیریم، فلانی دأبش این است . یعنی معمولی است برایش. المؤمن دأبُهُ زِهادَتُه. مؤمن اینطوری است اصلاً. بدون فشار ، بدون ناراحتی.

دوم: و هَمُّهَ دِیانَتُه .

آنچه که مشغولیّت ذهن برایش می آورد امور دنیایی نیست . همّ و غمِ او آخرتش است. نکند آنجا سابیده شود. اگر اینجا سابیده شود توجّه نمی کند. فهمیدی؟ آنجا سابیده نشود. و هَمُّهَ دِیانَتُه. دنبال این است که یک وقت نکند ضربه دینی به او بخورد.

از دنیایش سابیده بشود مهم نیست از دینش سابیده نشود. نکند یک واجبی را ترک کند، نکند یک وقت دستش آلوده به گناهی شود. همّ وغمّ او دینش است .

سوم: و عِزُّهُ قِناعَتُه.

مؤمن ا‌ز آنهایی نیست که خیال کند عزّت با مال و ریاست بدست می آید. خصوصاً امور مالی. نه! او عزّت را در قناعت می بیند. این را عزّت می بیند.

یعنی به آنچه که خدا داده است راضی است . به حسب ظاهر ، معمول، طبق موازین شرعی کارش را می کند، آنچه را که خدا روزی او کرده قسمت او کرده، به همان می سازد. عزت را در ثروت نمی بیند.

چهارم: و جِدُّهُ لآخِرَتِه.

حضرت از نظر خارجی وارد می شود. کوشش او یعنی تلاش بیرونی اش برای آخرتش است. آنها همه درونی بود، هر سه تایی که حضرت فرمود دأب و همّ وعزّت همه درونی بود . حالا آمد بیرونی . کوشش بیرونی اش برای آخرتش است .

پنجم: قدکَثُرََت حَسَناتُه.

چون کوشش او روی آخرتش است لذا ضریب حسناتش می رود بالا. نتیجه اش اینست دیگر. بسیار خوب. حالا حسنات رفت بالا چی می شود؟

ششم: و عَلَت دَرَجَاتُه.

وقتی حسنات رفت بالا خودش هم می رود بالا. چقدر زیبا امیرالمؤمنین می فرماید. حسنات رفت بالا زیاد شد، آن زیاد می شود و این بالا می رود. کثرت در آن بکار برده. حسناتش که زیاد شد او درجاتش بالا می رود . اینجا مرتبه ای بلند پیدا می کند. توجه کنید . اگر بخواهد علوّ درجات پیدا کند می فهمد با کثرت حسنات است.


منبع: دفتر اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی

تهیه و تنظیم : محمد حسین امین ، گروه حوزه علمیه تبیان