عبور امیرالمومنین(علیه السلام) از سرزمین کربلا
خوشا به حالت ای تربت کربلا که گروهی از تو محشور میشوند و بدون حساب وارد بهشت میگردند. آن گاه با دست خود به این نقطه و آن نقطه اشاره کرد و گفت: اینجا و آنجا .
بعد از عزم لشکر امیرالمومنین برای حرکت، آنها از سرزمین های مختلفی عبور کردند. امام در مسیر خود از کوفه به صفین از سرزمین کربلا نیز عبور کرد. شخصی میگوید: امام در سرزمین کربلا فرود آمد و با ما نماز گزارد. وقتی سلام نماز را گفت،مقداری از خاک آن را برداشت و بویید و گفت: "خوشا به حالت ای تربت کربلا که گروهی از تو محشور میشوند و بدون حساب وارد بهشت میگردند. آنگاه با دست خود به این نقطه و آن نقطه اشاره کرد و گفت: اینجا و آنجا."
شخص دیگری میگوید: گفتم مقصود شما چیست؟ فرمود: خانوادهی گرانقدری در این سرزمین فرود میآیند. وای بر آنان از شما، وای بر شما از آنان، گفتیم: مقصود چیست؟ گفت: وای بر آنان از شما که آنان را میکشید؛ وای بر شما از آنان که شما را به سبب قتل آنان وارد آتش میکنند.[1]
حسن بن کثیر از پدر خود نقل کرده که امام در سرزمین کربلا ایستاد و گفت: «ذات کرب و بلاء(سرزمین غم و بلاست) آن گاه به دست خود به نقطهی خاصی اشاره کرد و گفت: اینجا بارانداز آنان و خوابگاه مرکبهایشان است. سپس به نقطهای دیگر اشاره کرد و گفت: این نقطه قتلگاه آنان است.
عبور از شهر انبار و واکنش معروف امام به استقبال مردم
امام در مسیر حرکت بعد از گذر از شهر مدائن، به "انبار" رسید.
مردم انبار از حرکت امام و عبور وی از آنجا آگاه شدند و به استقبال آن حضرت شتافتند و میان آنان و امام در این استقبال گفتگوهایی انجام گرفت.
آنان وقتی با امام روبرو شدند از اسبهای خود فرود آمدند و در مقابل او به جست و خیز و خضوع و تذلل پرداختند.
امام فرمود: این چه کاری است که انجام میدهید و این چهار پایان را برای چه آوردهاید؟
گفتند: این روش ما در تعظیم بزرگان (از عهد شاهان ایران) بوده است و این چهار پایان هدیهای است از ما به شما، و ما برای شما و دیگر سپاهیان، غذا و برای مرکبها و چهارپایانتان علف فراهم کردهایم.
امام فرمود:
" آنچه را که خوی خود در تعظیم بزرگان میانگارید، به خدا سوگند، آن عمل به نفع آنان نیست و شما با این کار خود را به زحمت و مشقت میافکنید. دیگر به این کار بازنگردید. چهار پایانی را که همراه خود آوردهاید، اگر راضی باشید، از شما میپذیرم مشروط بر اینکه از خراج و مالیات حساب شود. غذایی که برای ما فراهم کردهاید به یک شرط میپذیرم و آن اینکه بهای آن را بپردازیم."
مردم انبار گفتند: شما بپذیرید، ما قیمت میکنیم و آنگاه بهای آن را میگیریم.
امام فرمود: در این صورت کمتر از قیمت واقعی تقویم میکنید.
مردم انبار گفتند: اماما، ما در میان مردم عرب دوستان و آشنایانی داریم. آیا ما را از هدیه کردن به آنان و آنان را از پذیرفتن هدیهی ما باز میدارید؟
امام فرمود: همهی اعراب دوستان شما هستند، ولی هر کس شایسته نیست که هدایای سنگین شما را بپذیرد، و اگر کسی بر شما خشم کرد ما را آگاه سازید.مردم انبار گفتند: اماما، هدیهی ما را بپذیر. ما دوست داریم که هدیهی ما را بپذیری.
امام فرمود:
"وای بر شما. ما از شما بی نیازتریم!"
این جمله را گفت و راه خود را در پیش گرفت و عدل الهی را برای کسانی که سالیان درازی در زیر ستم شاهان عجم بودند و پیوسته دسترنج آنان پیشکش فرمانروایان بود، به آنان یادآور شد
.[2]پی نوشت ها
[1] وقعهی صفین، صص 142 تا 140؛ شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج 3، ص 170 تا 169.
[2] نهجالبلاغه، باب الحکم، شمارهی 36 باختصار؛ وقعهی صفین، ص 144؛ شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج 3، ص 203
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع :سایت ابو رتاب