وصیت نامه ای از سوسنگرد
سردار شهید حسن ریخته گران مسئول آموزش نظامی لشکر 19 فجر استان فارس محل شهادت : سوسنگرد تاریخ شهادت : 26/6/1360
به خاطر حس کنجکاوی عجیبی که داشت همیشه مورد علاقه و لطف دیگران بود و در سراسر دوران تحصیل در زمره ممتازترین شاگردان مدرسه به شمار می رفت . در زمان شکوفا شدن انقلاب شرکتی فعال در برپایی تظاهرات و تخریب مراکز فساد مثل شراب فروشی ها ، قمار خانه ها و سینماها داشت ولی با وجود حضور دائم در صحنه انقلاب لحظه ای از درس نیز غافل نشد و لذا دیپلم خود را با معدل 75/ 18 دریافت کرد و وارد رشته زمین شناسی دانشگاه شیراز شد . در طول مدت دانشجویی نیز از آنجا که عشق به اسلام را در خون خود عجین می دید دست از فعالیتهای اسلامی برنداشت و با همکاری با انجمن اسلامی دانشگاه به افشای ماهیت گروهکهای روسی آمریکائی پرداخت . با تعطیل جاسوس خانه ای فرهنگی آمریکا دانشگاهها که خود او نیز در این رابطه همت گماشت به جهاد سازندگی روی آورد و از نزدیک با محرومیت مردم روستاها که خود را جزئی از آنان می دانست همنشین شد . و در این رابطه خدماتی انجام داد .
برادر ریخته گران پس از مدتی با عشق به شهادت و شناختی که از سپاه پاسداران داشت به عضویت سپاه شیراز در آمد و پس از گذراندن دوران مقدماتی سپاه به عنوان یکی از مربیان نظامی به فعالیت پرداخت . و یکی از اقدامات او در این زمینه آموزش و اعزام بیش از دوهزار نفر از نیروهای مردمی و سپاهی به جبهه های نبرد بود. در طول مدت خدمتش سه بار داوطلبانه به جبهه عزیمت کرد .
شروع جنگ تحمیلی فرصت خوبی بود تا افراد مؤمن به انقلاب بتوانند خودشان را امتحان کنند که تا چه حد به عهد و میثاق هایی که با خدای خود بستهاند وفا دارند و تا چه حد در جریان انقلاب و در طول انقلاب و در طول زندگی ساخته شدهاند شوق آمدن به جبهه به این امید که بفهمم من هم میتوانم از این امتحان بزرگ سربلند و پیروز بیرون آیم یا نه
بار اول در جبهه آبادان ، فرماندهی سه قبضه خمپاره 120 میلیمتری را به عهده گرفت و بر اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح شد ولی به لحاظ اخلاص و نیروی ایمان پس از یک روز ماندن در بیمارستان دوباره به جبهه بازگشت . بار دوم به جبهه میمک اعزام شد و بار سوم در آخرین مأموریتش در جبهه سوسنگرد در حالیکه فرماندهی عملیات را بر عهده داشت در طریق الله این ره صد ساله را یک شبه پیمود و به معشوقش پیوست .
شب شنبه 26/ 6/ 60 گروه اعزامی را در مقر مجتمع نموده و آنان را برای حمله سازماندهی می کند . حمله آغاز و درگیری سختی شروع می شود و برادر ریخته گران در نخستین لحظات صبح روز بعد در حالیکه با کلماتی دلنشین به نیروهای اسلام روحیه می داد مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شربت شهادت نوشید و پیکر پاک او پس از هفتاد روز از کربلای سوسنگرد به اصفهان انتقال یافت و به خاک سپرده شد .
از خصوصیات بارز و اخلاق حسنه اش بود که از اصل در کلاسهای نظامی خود استفاده کرده و در آغاز که نکات اخلاقی را متذکر می شد .
وصیتنامه شهید حسن ریخته گران
وصیتنامه اینجانب حسن ریختهگران نام پدر حسین...
قبل از هرچیز خدارا شکر می کنم که چنین لیاقت و شایستگی، یعنی قرار گرفتن در خط خود و جهاد درراهش را نصیب من کرد و از خدا میخواهم دراین راه مقدس ثابت قدم و با نیت خالص باشم. لحظه ورودم به سپاه نقطه عطفی بود در زندگیام و احساس کردم افق تازهای به رویم گشوده شده، چرا که محیط مناسبی برای پرورش و شکوفا شدن استعدادهای عالی نهفته در وجودم بود.
من این راه مقدس را آگاهانه و عاشقانه انتخاب کردم و با یاری خدا تا مرحله نهایی پیش میروم....
شروع جنگ تحمیلی فرصت خوبی بود تا افراد مؤمن به انقلاب بتوانند خودشان را امتحان کنند که تا چه حد به عهد و میثاق هایی که با خدای خود بستهاند وفا دارند و تا چه حد در جریان انقلاب و در طول انقلاب و در طول زندگی ساخته شدهاند شوق آمدن به جبهه به این امید که بفهمم من هم میتوانم از این امتحان بزرگ سربلند و پیروز بیرون آیم یا نه.
برادر ریخته گران پس از مدتی با عشق به شهادت و شناختی که از سپاه پاسداران داشت به عضویت سپاه شیراز در آمد و پس از گذراندن دوران مقدماتی سپاه به عنوان یکی از مربیان نظامی به فعالیت پرداخت . و یکی از اقدامات او در این زمینه آموزش و اعزام بیش از دوهزار نفر از نیروهای مردمی و سپاهی به جبهه های نبرد بود
تمام وجودم را آتش زده بود طوریکه به هیچ وجه در پوست خود نمیگنجیدم شبانهروز از خدای خود تقاضا می کردم که لیاقت جهاد را نصیبم گرداند ....
تصمیم گرفتم که به هر ترتیب شده است خودم را به جبهه، این میعادگاه عاشقان شهادت و به این صحنه امتحان بزرگ برسانم.
به این دلیل با اصرار زیاد و با یاری خدا به آرزوی خود رسیدم و آگاهانه و عاشقانه با قلبی پر از عشق و ایمان در این راه مقدس که جز سعادت و خوشبختی چیز دیگری نیست قدم گذاردم...
حالا در جبهه همان محلی که خون با عقیده پیوند میخورد هستم.
روحش شاد و یادش گرامی
فرآوری : رها آرامی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع :
نوید شاهد
وبلاگ علی مرادی مهاجری
کانون گفتگوی قرآنی