تبیان، دستیار زندگی
آنچه می‌آید بخشی از سخنان عالمانه حکیم متاله و مفسر فرزانه‌ی قرآن، استاد جوادی آملی است که در خلال درس تفیسر معظم‌له ایراد شده است:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک جرعه از شربت میوه علم

آنچه می‌آید بخشی از سخنان عالمانه حکیم متاله و مفسر فرزانه‌ی قرآن،  استاد جوادی آملی است که در خلال درس تفیسر معظم‌له ایراد شده است:

آیت الله جوادی آملی

چرا باید آدم خوبی باشیم؟

هر تزکیه‎‏‏ای مسبوق به تعلیم است. اول انسان باید خود نفس را بشناسد، تجرد روح را بشناسد، قوای روح را بشناسد، فجور و تقوای خارج نه! فجور و تقوای خود را بشناسد، «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»(الشمس 8)، راه نجات از فجور و رسیدن به تقوا را بداند، بعد شروع به کار بکند. پس هر تزکیه‎‏‏ای مقدم بر تعلیم است. اما خیلی از چیزهاست که به وسیله تزکیه نصیب انسان می‎‏‏شود، آن دیگر علمی نیست که در کتاب‎‏‏ها و با گفتن‎‏‏ها و با شنیدن‎‏‏ها نصیب انسان بشود. اگر فرمود «إِنْ تَتَّقُوا الله یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»(الأنفال ۲۹) یعنی اگر شما وارسته باشید یک سلسله علومی که فارق بین حق و باطل است به شما مرحمت می‎‏‏کنیم، روی این جهت است. آن علم محصول تزکیه است، این تزکیه حاصل شجره علم است، آن علم خیلی بهتر از این است، چون اساس، علم است.

اگر انسان یک قدری جلوتر رفت معلوم می‎‏‏شود تزکیه مقدمه است. آدم خوب شدن تازه مقدمه است. ما برای چه آدم خوب بشویم؟ برای اینکه ببینیم. آن علم غیر از این علمی است که در کتاب‎‏‏ها است. اصلا خوب شدن مقدمه است. خوب ما آدم خوب بشویم برای چه؟ آدم وارسته و عادل بشویم برای چه؟ برای شهود! شهود دیگر برای چه ندارد. عمل تمام می‎‏‏شود، اما معرفت تمام نمی‎‏‏شود.

آنکه می‎‏‏گوید «رَبِّ أَرِنِی الْأشیاءَ کَمَا هِیَ»، آن هدف نهایی را می‎‏‏طلبد. انسان به جایی می‎‏‏رسد که می‎‏‏گوید «رب کمال الانقطاع الیک»، این کمال الانقطاع شهود است، این هدف است. پس خیلی از علوم مقدمه است نظیر علومی که ما در مدرسه‎‏‏ها داریم که انسان سود و زیان خود، حلال و حرام خود و حَسَن و قبیح را بشناسد تا شروع بکند به خودسازی. بعد وقتی خودسازی کرد این خودسازی تمام می‎‏‏شود، انسان تا زنده است مکلف است. وقتی عمرش به پایان رسید دیگر نوبت خودسازی نیست. از آن به بعد محصول خودسازی را باید ببیند. خودسازی این میوه است، حاصل شجره طوبای علم است. انسان شجره طوبای علم را در مدارس غرس می‎‏‏کند تا میوه بدهد به نام تزکیه، می‎‏‏شود آدم خوب، می‎‏‏شود آدم عادل، می‎‏‏شود متقی.

تقوی و تزکیه میوه شجره علم است و هدف است، بالاتر از درخت است و اگر میوه نبود هیچ باغبانی درخت غرس نمی‎‏‏کرد. پس حاصل درخت علم، تزکیه است. ولی یک قدری جلوتر می‎‏‏رویم می‎‏‏بینیم خود این تزکیه که میوه است، حاصل درخت علم است، خود یک محصول دیگری دارد. میوه را انسان برای آن عصاره‎‏‏اش، برای آن شربتش، برای آن رُبش می‎‏‏خواهد.

پس تقوی و تزکیه میوه شجره علم است و هدف است، بالاتر از درخت است و اگر میوه نبود هیچ باغبانی درخت غرس نمی‎‏‏کرد. پس حاصل درخت علم، تزکیه است. ولی یک قدری جلوتر می‎‏‏رویم می‎‏‏بینیم خود این تزکیه که میوه است، حاصل درخت علم است، خود یک محصول دیگری دارد. میوه را انسان برای آن عصاره‎‏‏اش، برای آن شربتش، برای آن رُبش می‎‏‏خواهد. شما می‎‏‏بینید یک باغی که یک هکتار زمین را به خود اختصاص داد، شما چند جعبه میوه می‎‏‏چینید. این چند جعبه میوه حاصل باغ یک هکتاری است. ولی وقتی به سراغ این یک انبار میوه می‎‏‏روید می‎‏‏بینید یک شیشه به شما نتیجه می‎‏‏دهد به نام رُب.

آن محصول این حاصل است، آن عصاره و شربت، محصول میوه درخت علم است. پس علم برای تزکیه است و تزکیه برای علم دیگر است. انسان آدم خوب می‎‏‏شود که ببیند. ببیند! آن هدف نهایی است. شهود هدف نهایی است، معرفت هدف نهایی است. وگرنه عمل حد یقف دارد، عمل یک مدتی است، تمام می‎‏‏شود. بعد از مرگ دوران، دوران علم است. آنجا بازار شهود است، دیگر بازار عمل نیست. ولی بازار علم همچنان هست. عمل تمام می‎‏‏شود، کسی بعد از مرگ عمل ندارد، ولی علومش یکی پس از دیگری شکوفاتر می‎‏‏گردد.

شاید در این آیه‎‏‏ای که تزکیه را قبل از تعلیم کتاب و حکمت ذکر کرد، بعد فرمود «وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» یعنی آیه ۱۵۱ سوره بقره، ناظر به این نکته باشد. در آیه ۱۵۱ فرمود «کَما أَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»، یعنی یک چیزهایی خدا یادتان می‎‏‏دهد که دیگر مقدور شما نبود یاد بگیرید، هرچه هم زحمت بکشید. این نظیر علوم عادی نیست. این نظیر سفینه فضانوردی با سرنشین و بی سرنشین نیست که مقدور انسان باشد. فرمود یک چیزهایی خدا یادتان می‎‏‏دهد که شما آن نبودید که یاد بگیرید.

یک وقت می‎‏‏فرماید که شما نمی‎‏‏دانستید، یک وقت با کانَ منفی ذکر می‎‏‏کند، می‎‏‏فرماید شما آن نبودید که بدانید. شما، نه یعنی خصوص زید و عمرو یا مردم این عصر یا مردم آن شهر. فرمود ما چیزهایی یاد انسان می‎‏‏دهیم که انسان آن نبود که بداند، «وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ». یک سلسله علومی هست که بالأخره انسان که زحمت بکشد یاد می‎‏‏گیرد. به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود «وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ»(النساء ۱۱۳)، من یک چیزهایی یادت دادم که تو آن نبودی که یاد بگیری. خوب مگر این علوم عادی ما، معلم ما خدا نیست؟ مگر چیزی انسان از خودش دارد؟ حتی این جزئیات را خدای سبحان به ما یاد داد. ولی این جزئیات را طبق روال عادی خدای سبحان به انسان یاد می‎‏‏دهد، اما اون علوم و معارف را این چنین نیست که خدا به هر کسی یاد بدهد. اینکه فرمود «وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ» به خصوص پیغمبر فرمود، بعد فرمود «وَ کانَ فَضْلُ الله عَلَیْکَ عَظیماً»، نشان می‎‏‏دهد این علم علمی نیست که در مدرسه‎‏‏ها انسان بتواند درس بخواند، یاد بگیرد. این چنین نیست، فرمود من چیزی یادت دادم که تو آن نبودی که یاد بگیری.


برگرفته از دروس تفسیر استاد جوادی آملی

شبکه تخصصی قرآن تبیان