تبیان، دستیار زندگی
دانشجو نیازمند اخلاق و تربیت حوزویست و باید او را با راه و منش علما آشنا ساخت ، ارزشها گاها در نظر او متفاوت با ارزش ها و اندیشه های حوزه است ، در آغاز نباید او را رها ساخته ، و گفت حالا که توانسته ای وارد این عرصه شوی کار تمام است و تو به سعادتی که می خو
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دانشجو پشت درهای حوزه

طلاب

دانشجو نیازمند اخلاق و تربیت حوزویست و باید او را با راه و منش علما آشنا ساخت ، ارزشها گاها در نظر او متفاوت با ارزش ها و اندیشه های حوزه است ، در آغاز نباید او را رها ساخته ، و گفت حالا که توانسته ای وارد این عرصه شوی کار تمام است و تو به سعادتی که می خواسته ای رسیده ای !

آه که چقدر از این بچه های ناب دانشجو ، باید پشت درهای حوزه انتظار اینو بکشند که کی راهشون میدن تو ، که شاید بتونند بخشی از گمشده هاشون ! شایدم نه آرزوهاشون رو پیدا کنند !

گمشده هایی که نتوانسته اند آنها را در دانشگاه ها پیدا کنند !

شایدم بشه گفت بدنبال مرحم هایی برای دل خون شده ی خود هستند !

به چه آرزوها که وارد دانشگاه ها شدند ، ولی در پایان چیزی جز حسرت بطلان عمر نصیب آنها نشده است !

برای خیلی از بچه های دانشجویی که الان طلبه شده اند باعث تعجب است که چطور بسیاری از طلاب با وجود دیدن حوزه و علما باز مشتاق شرکت در دانشگاه و کسب مدارک دانشگاهی هستند !؟

علت ، خیلی عوامل می تواند باشد که از جمله ی آنها می توان به این نکته توجه کرد که آرزوی هر دانش آموزی از کودکی این است که وارد دانشگاه شده دکتر یا مهندس یا خلبان شود کسی از بچگی دغدغه ورود به حوزه در وجودش شکل نگرفته ، حداقل تا مقطع دبیرستان کسی چنین دغدغه ای ندارد ، البته جزء عده ی معدودی که پدر یا در خانواده خود روحانی دارند که راه را به آنها نشان می دهد ، بقیه افراد تا در عرصه قرار نگرفته و احساس نیاز و درد نکنند به فکر حوزه نمی افتند !

 و ما اگر بخواهیم افراد موثر در این عرصه تربیت کنیم باید این دغدغه را از کودکی در فرد ایجاد کنیم به قول یکی از دوستان که در کار فرهنگی و دانش آموزی تجربه های ارزشمندی داشت می گفت :

چرا تو کشتی ما نفر اول دنیا هستیم ، ولی کشورمان در رتبه اول جهان نیست ؟

می گفت کسی که می خواد نفر اول بشه یه شبه که تصمیم نگرفته ، از بچگی تمام سعی و تلاش و همتش این بوده که توی کشتی نفر اول دنیا بشه ، ولی الان کدوم دانش آموز ما هدف از درس خوندنش این که کشورش تو دنیا اول بشه ؟

وقتی که دیگه وارد دانشگاه شد و چیزهای دیگری براش ارزش شد دیگه نمی شه حالا به اون فهموند که بابا ما می خوایم درس بخونیم برای عزت و سربلندی کشور !

حالا اگه ما بخوایم تو حوزه افرادی رو تربیت کنیم که درد دین رو داشته باشند باید از بچه گی اونا رو با این ارزش ها بزرگ کنیم ، نه وقتی که همه راه ها رو تجربه کرد و از همه جا نا امید شد و خودش با این دغدغه ها اومد پشت در حوزه تازه ما بگیم جایی برای شما نداریم .

البته از این نباید غافل شد که حضور دانشجو در این عرصه ، نیازمند تأمین نیازهای او ، که متفاوت با آنچه تا کنون رواج داشته است ، می باشد که اگر حمایت نشود می تواند موجب آسیب و ضرر های به شدت بدتری شود که می توان گفت از ابتدا وارد حوزه نمی شدند بهتر بود .

دانشجویی که تشنه این معارف و علوم است را نباید درگیر با عبارات پیچیده و گنگ عربی نمود ، از حوصله او خارج است که بخواهد با این طول و تفصیل معارف را درک کند ، ابزار لازمه راه را باید در اختیار او گذاشت و او را درگیر با این مسائل نباید کرد .

دانشجو نیازمند اخلاق و تربیت حوزویست و باید او را با راه و منش علما آشنا ساخت ، ارزشها گاها در نظر او متفاوت با ارزش ها و اندیشه های حوزه است ، در آغاز نباید او را رها ساخته ، و گفت حالا که توانسته ای وارد این عرصه شوی کار تمام است و تو به سعادتی که می خواسته ای رسیده ای !

او با روحیه ای خسته و گریزان از بقیه به حوزه پناه آورده و اگر در این راه دچار سردرگمی و بی توجهی شود و نتواند راه خود را پیدا کند دچار آسیب های جدی می شود و ممکن است راه را به اشتباه رفته و دچار لغزش شود و جذب گروه ها و حزب های درگیر شود .

دانشجو بهترین گزینه برای بازگشت به دانشگاهها و انتقال معارف به آنها می باشد .

حوزه برای جذب این عزیزان باید برنامه ریزی داشته و از آنها برای ورود به عرصه های علوم دیگر که غالبا در گذشته در حوزه بوده اند و الان خبری از آنها نیست و جای آنها را علوم غربی گرفته است ، استفاده نماید و ساختار و پایه های این علوم را با مبانی اسلامی تبیین و تنظیم نماید و بشکل قابل استفاده جای گزین علوم غربی نماید .

یکی دیگر از عواملی که باعث جذب طلاب به دانشگاه ها شده است شاید این باشد که ما ارزش واقعی برای علممان قائل نیستیم و این معادل سازی های نابرابر ، مثلا یک دانشجو با چهار سال درس خواندن مدرک لیسانس دریافت نموده و جایگاه نسبتا خوبی هم در جامعه پیدا می کند و در عوض طلبه بعد از نه سال تلاش و مجاهدت در یک مقایسه سازی نابرابر مدرکی معادل لیسانس دانشجو را می گیرد !

واقعا این معادل سازی ها به چه معناست ؟

یعنی نه سال تلاش و کوشش طلبه و علومی که کسب کرده اینقدر بی ارزش است که در مقابل چهار سال دانشگاه قرار گیرد !

این خود سبب دلسردی طلبه می شود و سبب گرایش او به سمت دانشگاه .

خود من زمانی که با یکی از دوستان در مورد یکی از موسسات مشورت می کردم اولین نکته ای که به من گفت این بود که پنج سال طول می کشد تا مدرک معادل لیسانست رو بگیری ! توصیه می کرد به جایی بروم که در زمان کوتاه تری بتوانم مدرک خود را بگیریم .

این روحیه مدرک گرایی  که شکل گرفته سر منشأ آن رفتار خود ماست .

وقتی طلبه وارد جامعه شده و می خواهد فعالیت خود را شروع کند از او مدرک می خواهند ، مثلا در همین انتخابات مجلس که در پیش داریم ملاک حضور مدرک فوق لیسانس می باشد که دانشجو در شش سال آن را کسب ، اما طلبه چه ؟ چند سال باید تلاش کند تا ارزش و جایگاه یک دانشجو را در جامعه کسب نماید !

البته دانشجو و دانشگاهها جزء سرمایه های ما هستند و ما منکر جایگاه و ارزش آن نیستیم ، حرف ما در این است که با این مقایسه ها ارزش و جایگاه هر کدام را به مخاطره نیندازیم


تهیه و تولید : سید مهدی موسوی ، مجید ملکی؛ گروه حوزه علمیه تبیان