راه تقویّت اراده در کلام امام راستین
در همه حال صادق باشید
امام صادق سلام الله علیه گذشته از مزایای عامّه امامت و ولایت، ویژگی خاصی دارد كه همانند هر یك از ائمه علیهم السّلام مظهر نامی مخصوص از اسماء حسنای حق اند. حضرتش كه به صادق ملقّب شد، انسانها را به فراگیری صدق دعوت می كند و چنین می گوید : تعلّموا الصّدق قبل الحدیث (1). قبل از سخن گفتن، ادب صداقت را بیاموزید. خواه سخن مربوط به امور نظری باشد، حقّ بگوئید؛ خواه مربوط به امور عملی باشد، صادق باشید. تا انسان میزان صدق نشد، به صداقت آگاه نیست. وقتی به صداقت آگاه نشد، معیار سخن در اختیار او نیست. نه می تواند سخن بگوید، نه می تواند سخن سخنوران را بسنجد. زیرا معیار سخن، صدق است و این صدق با جان انسان صادق عجین است و تا روح صادق نبود، هرگز انسان میزان سخن نخواهد داشت، و این صدق چون همان حق است و تنها محور تشخیص حق، عقل است، حضرتش ما را به تعیین محور صدق كه عقل است فرا خواند؛ فرمود: دعامة الانسان العقل (2) یعنی زیر بنای حیات انسان، اندیشه است. اگر در مسائل نظر گفته اند: ای برادر! تو همان اندیشه ای، در مسائل عمل نیز گفته اند كه ای برادر! تو همان اراده و نیتی. یك انسان باید خوب بفهمد و فهمیده ها را خوب عمل كند. لذا امام ششم هم ستون اندیشه را عقل می داند و هم ستون عمل را عقل می داند كه عقل چیزی است؛ به یعبد الرّحمن و یكتسب الجنان (3). و این امامان ، عقل منفصل امت اسلامی اند كه در زیارت جامعه به پیشگاه شان عرض می كنیم: بكم یعبد الرّحمن(4). اگر عقل هر انسانی معیار عبادت اوست ، امامان معصوم علیهم السّلام عقل امّت اسلامی اند، و اگر امّت اسلامی توفیق عبادت دارند ، در پرتو ارتباط با امامان است كه بهم یعبد الرّحمن.
قدرت اراده یا قوت جسم؟
آنگاه برای اینكه انسان هم در بُعد نظر، عاقلی نیرومند و هم در بُعد عمل، صاحب اراده ای قوی باشد، به همه ما آموخت: اصل المرء لبّه (5). یعنی انسان مركب از دو حقیقت همسان به نام جسم و روح نیست. انسان یك حقیقت دارد كه اصلش را روح و فرعش را بدن می سازد.
اگر در بلندای سخن امیر سخن، علیّ بن أبیطالب علیه أفضل صلوات المصلّین می خوانید كه ما قلعت باب خیبر بقوّه جسدانیّه و لا قوّه غذائیه و لكن بقوّه ملكوتیه و نفس بنور ربّها مضیئه(6)؛ روی قدرت اراده است. اگر حضرت فرمود: من در خیبر را با نیروی بدن نكندم، با قدرت اراده این در را از جای كندم؛ یعنی اگر اراده نیرومند شد، بدن توانمند می شود. قدرت روح است كه بدن را نیرومند می كند، چه اینكه ضعف روح است كه در بدن پیدا می شود.
این بیان امام صادق سلام الله علیه به هر انسانی دستور تقویّت اراده می دهد كه به چیزی جز خدا نیندیشد.
قدرت اراده در مسائل كمّی او نیست. آنكه در مسائل مادّی نیرومند است، این گرفتار ضعف اراده و قدرت بدن است. اینكه در گناه نیرومند است، چون اسیر است و انسان اسیر، ذلیل. آنكه ستم می كند، خواه ستم به خود، خواه ستم به غیر، او فرومایه است و انسان فرومایه از قدرت اراده محروم! فرمود: الظال مذلیل؛ ستمكار فرومایه است. ذلّت در ظلم ظهور می كند و عزت در اطاعت جلوه می كند. فرمود: ظلم را جز انسان فرومایه، احدی نمی پذیرد. اگر ستم می كند، ذلیل است و اگر ستم می پذیرد، ذلیل. و قدرت اراده انسان را به عدل می خواند كه نه سلطه گر باشد و نه سلطه پذیر؛ و اگر انسان توانست هر ستمی را در پرتو اتكای به قدرت حق حل كند، چرا از میدان وسیع اراده مدد نگیرد و بالا نیاید و دست ستم را از آستین ستمكار قطع نكند؟! كه امام ششم فرمود: دعوة المظلوم تصعد الی السّماء (7). آه مظلوم و دعای ستم دیده به آسمان صعود می كند. این كلمه طیّبه است؛ اگر خدا فرمود: الیه یصعد الكلم الطیّب (فاطر/10)، امام ششم مبیّن قرآن است، می گوید: دعای انسان ستم دیده به آسمان می رود. این آسمان نه یعنی فضای بالا ! آن آسمانی كه رزق ما آنجاست.و فی السّماء رزقكم (ذاریات/22). آن آسمانی كه این آسمان ها در آنجاست. آن آسمانی كه درهایش به روی مؤمنین باز است و هرگز به چهره كفار گشوده نمی شود. لا تفتّح لهم ابواب السّماء(اعراف/40). آن آسمانی كه فرشتگان خاصّ صاحبان آنهایند، گیرندگان وحی آسمانی اند،و اوحی فی كلّ سماء امرها (فصّلت/12). آن آسمان جای صعود دعای ستم دیدگان است . یعنی اگر یك كسی بداند دعای او به درون آسمان ها راه پیدا می كند، او هرگز ستم نمی پذیرد، چه اینكه حاضر نیست ستم بكند.
اینها را امام ششم به ما آموخت و راه تقویّت اراده را كه همان اصالت عقل است در میدان عبادت خلاصه كرد. به ما فرمود: تنها راه قدرت اراده عبادت است. راهی برای نیرومند كردن نیت جز عبادت نیست.
وقتی ابن أبی العوجاء در آن مناظره به امام ششم عرض كرد تو ما را به غائب حواله می دهی، ذكرت فأحلت علی غائب (8). تو ما را به یك امر غائب دعوت می كنی. ما تا چیزی را نبینیم و حس نكنیم، نمی پذیریم؛ زیرا او اندیشه اش مادّی بود و طرفدار اصالت حس بود. حضرت فرمود: كیف یكون غائباً من هو خلقه شاهد (15)، لا یخلوا منه مكان. فرمود: من تو را به یك شاهد و حاضر دعوت كرده ام. خدا كه غائب نیست! خدائی كه با شماست، جائی از خدا خالی نیست، در هر حال در محضر خدائی!و هو اقرب الیه من حبل الورید (16)، چگونه غائب است ؟
این سخن كسی است كه خدا را با جان می بیند و نه با چشم؛ كه لا تدر كه الأبصار و هو یدر ك الأبصار(انعام/103). امام ششم كه به این پایگاه رسیده است ، همانند امیر المؤمنین (سلام الله علیه) كه می گوید: ما كنت أعبد ربّاً لم أره (18)، خود می بیند و دیگران را به بینش دعوت می كند. می گوید : می توانید به جائی برسید كه گویا خدا را ببینید. این مقام فقط از راه عبادت میسر است و لا غیر!
پی نوشت:
1) كافی، ج 2 ، ص 104 ؛ باب الصدق و اداء الامانه
2) همان ، ج1 ، ص25؛ كتاب العقل والجهل.
3) همان، ص 11.
4) مفاتیح الجنان . زیارت جامعه كبیره.
5) امالی شیخ صدوق ، ص 240.
6) بحار الأنوار، ج40، ص318.
7) كافی، ج2 ، ص 509 ؛ وسائل الشیعه ، ج7 ، ص 128.
8) كافی، ج1 ، ص 125.
9) همان، ص126؛ بحار الأنوار، ج3 ، ص 33.
10) همان ـ با استناد آیه 16 سوره مباركه قاف.
11) بحار الأنوار ، ج4 ، ص 44.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع: پایگاه اطلاع رسانی باشگاه اندیشه.