تبیان، دستیار زندگی
مرحوم حضرت آیت‏اللّه تقوى عبادت و بندگى خدا را بر همه چیز ترجیح مى داد و دائما در حال ذكر و راز و نیاز با معبود خویش بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

داستان شفا

امام رضا علیه سلام

اشاره

حضرت آیت‏اللّه حاج شیخ حسین تقوى اشتهاردى؛ در اشتهارد، به سال 1304 ش، در یك خانواده روحانى و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت، دیده به جهان گشود.

حسین در آغوش پدر و مادر مهربان خود پرورش یافت و در پنج یا شش سالگى نزد پدر، تحصیل را آغاز كرد. طبق رسم آن زمان، نخست به یاد گرفتن تلاوت آیات قرآن پرداخت.

بر اثر استعداد سرشار، به تحصیل درس فارسى، كه كتاب «معراج السعاده»، تألیف مرحوم آیت‏اللّه ملا احمد نراقى؛ بود، پرداخت. قدرى ریاضى نیز در محضر پدر آموخت. در این هنگام خواندن و نوشتن را به طور كامل فرا گرفته بود.

در دوازده سالگى به خواندن «جامع المقدمات» كه اولین كتاب درسى حوزه است، مشغول شد. شیخ حسین تقوى، همراه بعضى از دوستان، دروس سطح مانند: «لمعه» و «قوانین» را نزد پدر فرا گرفت و در كنار درس، براى تأمین زندگى به كار و كسب نیز اشتغال داشت.

داستان شفا

مرحوم حضرت آیت‏اللّه تقوى عبادت و بندگى خدا را بر همه چیز ترجیح مى داد و دائما در حال ذكر و راز و نیاز با معبود خویش بود.

هیچگاه نماز اول وقت را ترك نمى كرد و همواره نیم ساعت قبل از سپیده سحر جهت تهجّد و نماز شب بیدار مى شد. در حوادث و مسائل ، رضاى خدا را معیار گزینش قرار مى داد و در بیان احكام و مسایل شرعى ، جدى و قاطع بود؛

مودّت و ارتباط با خاندان رسالت، از ویژگى هاى دیگر او است و او مى دانست كه روح تشیّع راستین، پذیرفتن امامت و بر قرارى رابطه اعتقادى و عملى با اهل‏بیت (ع) است. او این ارتباط را در سطح عالى داشت.

با این كه ذكر مصیبت امام حسین (ع) و سایر اهل بیت را كوتاه مى خواند ، ولى معمولاً آمیخته با گریه مى خواند و نام مبارك امامان (ع) را با احترام خاصى مى برد؛ به سادات احترام مى‏كرد و با وجود پادرد ، دو زانو در برابرشان مى‏نشست .

یكى از نشانه هاى ارتباط ایشان با خاندان عصمت و طهارت (ع) ، شفاى معجز آساى ایشان از امام على بن موسى الرضا (ع) است كه خود داستانش را چنین نقل مى‏كند:

«در سال 1330 شمسى ، بر اثر رطوبت حجره مسكونى مدرسه فیضیه (كه مدّت هفت سال در آن مى زیست.) به روماتیسم سختى مبتلا شدم ، مدت‏ها طول كشید و از معالجات نتیجه نگرفتم . تا این كه براى زیارت مرقد حضرت رضا (ع) به مشهد مشرف شدم .

در آنجا به من گفتند : یكى از علماى معروف مشهد، آیت اللّه آقاى حاج شیخ حبیب اللّه گلپایگانى است (از علماى زاهد و وارسته بود و در مسجد گوهر شاد اقامه جماعت مى نمود، و مجالست با او تحوّل در انسان ایجاد مى كرد)، نزد او برو تا براى شفایت دعا كند .

فكر كردم نزد او بروم و از ایشان بخواهم كه براى من دعا كند ، تا بلكه خوب شوم؛ در این هنگام به یاد یك حدیث افتادم و آن حدیث، این بود كه روزى جمعى از اصحاب در محضر رسول خدا (ص) بودند .

 ناگهان آن حضرت فرمود : «هم اكنون یكى از اهل بهشت وارد مجلس ما مى شود.» چند لحظه نگذشت كه مالك بن نویره وارد شد ؛ در حالى كه وضو گرفته بود و كفش‏هایش در دستش بود .

سپس خداحافظى كرد و رفت . دو نفر از اصحاب به دنبال او دویدند و با خود گفتند : رسول خدا (ص) گواهى داده كه مالك ، از اهل بهشت است ، برویم به او بگوییم براى ما دعا كند .

آنها خود را به مالك بن نویره رساندند و ماجرا را گفتند و تقاضاى دعا كردند . مالك گفت: خدا شما را نیامرزد ! گفتند: این چه دعایى است؟ گفت: شما پیامبر عظیم الشأن (ص) را گذاشته‏اید و براى دعا كردن، نزد من آمده‏اید؟

وقتى این حدیث یادم آمد، به خود خطاب كرده و گفتم : قطبِ عالمِ امكان ، امام هشتم على بن موسى الرضا (ع) را گذاشته اى و مى خواهى نزد آن عالم زاهد بروى؟ هماندم به حرم حضرت رضا (ع) برگشتم با توسل به آن حضرت، شفا یافتم.»(1)

از كثرت معاصى و از قلّت رجاء                   گفتم كجا بروم نیست ملتجا

ناگه به گوش هاتف غیبم زدى ندا               قبر امام هشتم، سلطان دین رضا


پی نوشت :

1 – کشکول مرحوم آیت الله تقوی، ص .111 اصل حدیث مالك بن نویره در «الغدیر»، ج 7، ص 162 و «قاموس الرجال»، ج 7، ص 474، آمده است.

منبع:

کتاب ستارگان حرم

تهیه و فرآوری: فریادرس گروه حوزه علمیه