تبیان، دستیار زندگی
مرحوم حضرت آیت‏اللّه تقوى ساده زیست بود و از زرق و برق و تشریفات دنیا به شدت دورى مى‏جست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فاضل وارسته

طلبه
مرحوم حضرت آیت‏اللّه تقوى ساده زیست بود و از زرق و برق و تشریفات دنیا به شدت دورى مى‏جست.

سرآغاز زندگى‏

حضرت آیت‏اللّه حاج شیخ حسین تقوى اشتهاردى؛ در اشتهارد، به سال 1304 ش، در یك خانواده روحانى و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت، دیده به جهان گشود. حسین در آغوش پدر و مادر مهربان خود پرورش یافت و در پنج یا شش سالگى نزد پدر، تحصیل را آغاز كرد. طبق رسم آن زمان، نخست به یاد گرفتن تلاوت آیات قرآن پرداخت.

بر اثر استعداد سرشار، به تحصیل درس فارسى، كه كتاب «معراج السعاده»، تألیف مرحوم آیت‏اللّه ملا احمد نراقى؛ بود، پرداخت. قدرى ریاضى نیز در محضر پدر آموخت. در این هنگام خواندن و نوشتن را به طور كامل فرا گرفته بود.

در دوازده سالگى به خواندن «جامع المقدمات» كه اولین كتاب درسى حوزه است، مشغول شد. شیخ حسین تقوى، همراه بعضى از دوستان، دروس سطح مانند: «لمعه» و «قوانین» را نزد پدر فرا گرفت و در كنار درس، براى تأمین زندگى به كار و كسب نیز اشتغال داشت.

برجستگی های اخلاقى

مرحوم حضرت آیت‏اللّه تقوى از نظر اخلاقى و معنوى، داراى ویژگى‏هایى بود كه در زیر به برخی از آنها به صورت مختصر اشاره می شود:

زهد و وارستگى‏

مرحوم حضرت آیت‏اللّه تقوى ساده زیست بود و از زرق و برق و تشریفات دنیا  به شدت دورى مى‏جست. اگر بعضى از بستگان و یا اطرافیان مرحوم حضرت آیت‏اللّه تقوى به تجمّل رو مى‏آوردند، انتقاد مى‏كرد. او با این كه مى‏توانست از موقعیت‏ها براى دنیاى خود استفاده فراوان نماید، به آنها پشت كرد.

گمنام زیست و تمایل به شهرت نداشت. در مصرف وجوهات احتیاط مى‏كرد و خود را مدیون امام عصر (ع) مى‏دانست. لباس فرزندانش را از پول منبر تهیه مى‏كرد.

در این اواخر، بستگان او، سه پیراهن و سه جلیقه برایش تهیه كرده بودند كه وى مى‏گفت: زیاد است. در غذا و لباس و روش و منش، زاهدانه عمل مى‏كرد. هیچ امتیاز مادى نسبت به همسایگان نداشت. در مورد محل قبر خود نیز اهمیت نمى‏داد. وقتى از وى درباره محل دفن مى‏پرسیدند، مى‏گفت: محل دفن مهم نیست.

وقار، ادب و متانت‏

یكى از خصوصیات ایشان، این بود كه آداب وقار و ادب اسلامى را رعایت مى‏كرد و بسیار وزین و متین بود؛ در گفتار و رفتار از حد نزاكت خارج نمى‏شد؛ بخصوص رعایت ادب را براى روحانیان، بیشتر لازم مى‏دانست و به آنها در این مورد سفارش مى‏كرد. در مجالسى كه هتك حرمت مى‏شد، شركت نمى‏كرد.

مؤمنان را احترام مى‏كرد و از تحقیر و بى احترامى به افراد، به شدّت پرهیز مى‏نمود. به آداب معاشرت اهمیت مى‏داد. وى ده‏ها سخنرانى پیرامون شیوه‏هاى معاشرت اسلامى نموده و در این باره كتاب نوشته است و در این رابطه به شاگردان و روحانیّت مى‏فرمود:

با مردم به گونه‏اى متین و مؤدّب باشید كه مایه زینت گردید، نه مایه عار و ننگ؛ همان گونه كه امام صادق (ع) فرمود: «كونوا لنا زینا و لا تكونوا علینا شینا(1)؛ مایه زینت ما باشید و موجب عار و ننگ ما نباشید.»

خوش رویى

ایشان از اخلاق خوبى برخوردار بود. با این كه مدت‏ها بر اثر بیمارى رنج مى‏برد، در گفتار خود با مثال‏ها و لطیفه‏هاى شیرین موجب سرور و شادمانى حاضران مى‏شد؛ حتى در منابر هم، گاهى لطیفه هایى مى‏گفت و شنوندگان را مى‏خنداند. لطیفه‏هاى او در عین حال، آموزنده نیز بود؛ به عنوان نمونه مى‏فرمود:

شخصى از مرحوم آیت‏اللّه آقا جمال خوانسارى پرسید: آیا اگر كسى یك پاى خود را بلند كند، حرام است؟ فرمود: نه. پرسید: اگر یك دستش را بلند كند، حرام است؟ فرمود: نه. پرسید: یك پا یا دو پاى خود را بلند كند، حرام است؟ فرمود: نه. پرسید: اگر سرش را تكان دهد، حرام است؟ فرمود: نه.

گفت: رقص هم همین حركات است. پس چرا حرام است؟ آقا جمال در پاسخ فرمود: مفرداتش، عیبى ندارد، ولكن مرده شور تركیبش را ببرد!!

او در رفتار با همسر و فرزندان و سایر بستگان بسیار مهربان بود. همسرش را در خانه دارى كمك مى‏كرد. اگر بعضى از بستگان مى‏خواستند خدمتى به او كنند، مى‏گفت: نه راضى به زحمت نیستم. حتى الامكان مى‏خواست به كسى زحمت ندهد.

صبر، مقاومت و شكر

آیت‏اللّه تقوى مدّت‏ها بر اثر دیابت، بیمار بود و در رنج و فشار زندگى مى‏كرد، با این حال بسیار صبور و مقاوم بود و هرگز بى تابى نمى‏كرد؛ بلكه همواره شاكر درگاه الهى بود. گاه مى‏فرمود: این بیمارى برایم نعمتى بود تا كارم به بعضى جاها كه مناسب شأن دینى من نبود، كشیده نشود. آن گاه این شعر معروف را مى‏خواند:

خدا گر ز حكمت ببندد درى‏

ز رحمت گشاید در دیگرى

تواضع و فروتنى

تواضع و دورى از هرگونه تكبّر، از صفات برجسته اخلاقى است و پیشگیرى از بسیارى از زشتى‏ها و انحرافات اخلاقى خواهد شد. مرحوم آیت‏اللّه تقوى در این خصوص نیز، ممتاز بود.

در عین عزّتمندى و مناعت طبع، در برابر حق متواضع بود. اگر در گفتگوها حق را مى‏یافت، آن را بى درنگ مى‏پذیرفت. در برخورد با افراد تواضع خاصى داشت.

حتى تازه طلبه هایى كه بر او وارد مى‏شدند، به احترام آنها تمام قد بر مى‏خاست و از آنها تجلیل مى‏كرد. از نشانه‏هاى تواضع او، این است كه اهل مجادله نبود. كم سخن مى‏گفت، ولى پخته و سنجیده؛ مصداق بارز این مثل بود كه: «كم گوى و گزیده گوى چون دُر».

در مجالس با كمال تواضع مى‏نشست. نسبت به پدر و مادر و اساتیدش تواضع مخصوصى داشت و همواره آنها را به نیكى یاد مى‏كرد. بویژه در مورد پدرش، بسیار احترام مى‏كرد، روزى نبود كه از او یاد نكند.

نظم و انضباط

نظم و انضباط در زندگى، از اصول زندگى سالم است و موجب رشد و پیشرفت‏هاى شایان خواهد شد. امیرمؤمنان (ع) در وصیت خود به فرزندانش مى‏فرماید:

«اوصیكما و جمیع ولدى بتقوى اللّه و نظم امركم(2)؛ شما و همه فرزندانم را به تقواى الهى و نظم دادن به امور زندگى خود سفارش مى‏كنم.»

مرحوم آیت‏اللّه تقوى به نظم و انضباط مقید بود؛ بخصوص در امورى كه مربوط به دیگران بود؛ مانند اقامه نماز جماعت كه سر وقت و با نظم مخصوصى حاضر مى‏شد؛ در وقت درس، رعایت وقت شاگردان را مى‏كرد. مى‏فرمود: وقت مردم ارزش دارد و از حق الناس است؛ نباید موجب اتلاف وقت دیگران شد.

مدتى در مسجد پنجعلى (مسجد محل سكونتش) اقامه جماعت مى‏نمود. گاهى كه بر اثر كسالت نمى‏توانست سر وقت خود را به مسجد برساند، به نماز گزاران مى‏فرمود: من دیگر نمى‏آیم؛ زیرا تأخیر من موجب اتلاف وقت شما مى‏شود.


پى‏نوشت‏ها:

1 - بحار الانوار، ج 71، ص 310.

2 - نهج البلاغه، نامه 47.

منبع:

کتاب ستارگان حرم

تهیه و فرآوری: فریادرس گروه حوزه علمیه