چرا در هر امری نظر می دهیم؟
«(مردم را) به سوى راه پروردگارت با منطقى حکیمانه و ادلّه قانعکننده و با پندى نیک و بیدارىبخش و عبرتآموز دعوت کن و با آنان (مخالفان) به نیکوترین وجه محاجّه و مجادله نما. (این وظیفه تو، و اما آنها) البته پروردگارت خود داناتر است به کسى که از راه او گم گشته و او داناتر است به هدایتیافتگان» .
این روزها هر کجا که پا می گذاریم بحث و جدل ، مشاجره و قیل و قال ، بیداد می کند، افراد در هر مسأله ای اعم از سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی خود را صاحب نظر دیده و با قطع یقین از طرز فکر خود دفاع می کند و طرف مقابل را تخطئه کرده و به نادان و نفهم بودن متهم می کند.
آیا واقعا همه تحلیل های ما درست است؟ آیا ما واقعا تخصص این را داریم که در هر زمینه ای نظرات کارشناسانه بدهیم؟ آیا واقعا اجازه چنین کاری را داریم؟ آیا این منش مورد تأیید خداوند متعال هست؟ یا اصلا در چنین مواقعی وجود با عظمتش را در خاطر داریم؟ آیا اصلا جایز است با همدیگر بحث کنیم؟
باید ببینیم نیتمان از این بگو مگو ها چیست؟ گاه دلمان برای بعضی کج روی ها و ناآگاهی ها سوخته و می خواهیم نصیحتی کنیم که در این صورت قرآن کریم بهترین راهکار را ارائه داده است .
قرآن کریم کتاب هدایت ماست و در آن دستورات زیادی برای رشد و تعالی همه جانبه ما وجود دارد. از جمله این تعلیمات، دستوراتی در آخر سوره نحل است که در آن به روش صحیح بحث و برخورد منطقی با مخالفان میپردازد.
در آیه 125 سوره نحل میفرماید: «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدین.»؛ «(مردم را) به سوى راه پروردگارت با منطقى حکیمانه و ادلّه قانعکننده و با پندى نیک و بیدارىبخش و عبرتآموز دعوت کن و با آنان (مخالفان) به نیکوترین وجه محاجّه و مجادله نما. (این وظیفه تو، و اما آنها) البته پروردگارت خود داناتر است به کسى که از راه او گم گشته و او داناتر است به هدایتیافتگان»
در این آیه سه دستور اخلاقی در چگونگی بحث بیان میکند که در تفسیر نمونه(ج11، ص455-457) آن را چنین توضیح میدهد:
1- به وسیله حکمت به سوى راه پروردگارت دعوت کن (ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ).
«حکمت» به معنى علم و دانش و منطق و استدلال است، و در اصل به معنى منع آمده و از آنجا که علم و دانش و منطق و استدلال مانع از فساد و انحراف است به آن حکمت گفته شده، و به هر حال نخستین گام در دعوت به سوى حق استفاده از منطق صحیح و استدلالات حساب شده است، و به تعبیر دیگر دست انداختن در درون فکر و اندیشه مردم و به حرکت در آوردن آن و بیدار ساختن عقلهاى خفته نخستین گام محسوب مىشود.
2- و به وسیله اندرزهاى نیکو (وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ)
و این دومین گام در طریق دعوت به راه خدا است، یعنى استفاده کردن از عواطف انسانها، چرا که موعظه، و اندرز بیشتر جنبه عاطفى دارد که با تحریک آن مىتوان تودههاى عظیم مردم را به طرف حق متوجه ساخت. در حقیقت حکمت از بعد عقلى وجود انسان استفاده مىکند و موعظه حسنه از بعد عاطفى.
و مقید ساختن «موعظه» به «حسنه» شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتى مؤثر مىافتد که خالى از هر گونه خشونت، برترى جویى، تحقیر طرف مقابل، تحریک حس لجاجت او و مانند آن بوده باشد، چه بسیارند اندرزهایى که اثر معکوسى مىگذارند به خاطر آنکه مثلا در حضور دیگران و توام با تحقیر انجام گرفته، و یا از آن استشمام برترى جویى گوینده شده است، بنا بر این موعظه هنگامى اثر عمیق خود را مىبخشد که حسنه باشد و به صورت زیبایى پیاده شود.
بدیهى است مجادله و مناظره نیز هنگامى مؤثر مىافتد که «بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» باشد، حق و عدالت و درستى و امانت و صدق و راستى بر آن حکومت کند و از هر گونه توهین و تحقیر و خلافگویى و استکبار خالى باشد، و خلاصه تمام جنبههاى انسانى آن حفظ شود.
و در پایان آیه اضافه مىکند: پروردگار تو از هر کسى بهتر مىداند چه کسانى از طریق او گمراه شده و چه کسانى هدایت یافتهاند «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ».
اشاره به اینکه وظیفه شما دعوت به راه حق است، از طرق سه گانه حساب شده فوق، اما چه کسانى سرانجام هدایت مىشوند، و چه کسانى در طریق ضلالت پافشارى خواهند کرد آن را تنها خدا مىداند و بس.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از این جمله بیان دلیلى باشد براى دستورات سه گانه فوق یعنى اینکه خداوند در مقابله با منحرفان این سه دستور را داده است و این دستورات به خاطر آن است که او مىداند عامل تاثیر در گمراهان و وسیله هدایت چه عاملى است.
این آیه براى همه مسئولین و مربیان و معلّمان و اساتید و علما، دستور جامعى مىدهد که باید آنان براى موفقیّت خود با شیوههاى گوناگونى نسبت به مخاطبان گوناگون خود، مجهز باشند، چرا که همهى مردم را نمىتوان با یک شیوه دعوت کرد، هر شخصى یک روح و ظرفیّتى دارد که باید با زبان خودش با او سخن گفت خواص را با حکمت و استدلال، و عوام را با موعظه نیکو، و مخالفان را با جدال نیکوتر ارشاد کنیم.
اما آن نوع بحثی که به نتیجه نمیرسد و بیهوده است و در آن اصول اخلاقی مراعات نمیشود و برای تأیید باطل است یا به تایید باطل منجر می شود یا اینکه از روی علم و آگاهی نیست همان جدل و بحثی است که از آن نهی شده است. پس تنها جدل و بحث غیر نیکو نهی شده است نه همه انواع جدل.
قرآن کریم در آیات متعددی از این نوع جدل نهی کرده است. وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ (حج/ 8) و از مردم کسانى هستند که در باره خدا مجادله مىکنند بدون آن که علمى یا هدایتى یا کتابى روشن کننده داشته باشند. این نوع جدال مذموم است و در آن از مقدمات باطل براى رسیدن به یک نتیجه استفاده مىشود. همچنین میتوانید به آیه 197 بقره؛56 کهف؛ 3 حج و 20 لقمان مراجعه کنید. در روایات نیز از جدال غیر نیکو نهی شده است و بیان شده که حرام است.(تفسیر برهان، ج3 ص 464) خدای متعال سخن گفتن و بحث کردنهای ما را مورد تایید خود و برای خود قرار دهد إن شاء الله.
فرآوری : محمدی
بخش قرآن تبیان
منبع : وبلاگ آموزه