تبیان، دستیار زندگی
چهار سال از حکومت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نگذشته بود که نشانه های ضعف و ناپایداری در امت ظهور کرد و جمع زیادی دست از یاری حضرتش برداشتند و به ندای آن بزرگوار لبیک نگفتند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خودی و غیر خودی کیست؟

مردم عادی نیز با مشاهده رنگ به رنگ شدن بزرگان خود، دل به رفاه و راحتی دنیا بستند و زمینه شکست حق و غلبه معاویه را آماده کردند. همه گلایه های حضرت علی علیه‌السلام از مردم به این دوران مربوط می‌شود. دردناک‌ترین و پر غصه ترین کلمات آن حضرت در این زمان ایراد شد.


امام علی (ع)

خودی‌های ضعیف

نیروهای خودی سست و ضعیف بعد از مدتی حضور در جبهه حق و دفاع از ارزش‌های والای علوی، خستگی و ضعف بر آن‌ها چیره گشته و از ادامه راه باز ماندند.

نقش منافقین و نیروهای خودی تغییر موضع داده در ایجاد روحیه یاس و شکست و سستی در میان این گروه، بسیار برجسته و روشن است. تبلیغات مسموم و نگرانی از آینده ای که توسط منافقین، تاریک و مبهم جلوه می‌نمود، این چنین فضایی را برای نیروهای خودی به وجود آورده بود.

چهار سال از حکومت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نگذشته بود که نشانه های ضعف و ناپایداری در امت ظهور کرد و جمع زیادی دست از یاری حضرتش برداشتند و به ندای آن بزرگوار لبیک نگفتند.

از هنگامی که عمرو بن عاص توانست نقشه قرآن بر سر نیزه کردن را به مرحله اجرا برساند و این توطئه را تا حکمیت و تعیین حکم پیش ببرد، نشانه های ضعف در اردوگاه حضرت علی علیه‌السلام پدیدار گشت و بعد از جنگ با خوارج، به اوج خود رسید و بر اکثر یاران حضرت سیطره یافت.

بعد از اتمام جنگ نهروان،امیرالمؤمنین علیه‌السلام مردم را به جنگ مجدد با معاویه دعوت نمود، تا ریشه فساد و تباهی خشکانده شود و جرثومه ضلالت و انحراف شکسته و بت بزرگ شامیان سرنگون گردد.اما این بار خواص امت و به تبع آنان، عموم مردم این دعوت حق را اجابت ننمودند و از یاری حق روی گردان شدند.

شهادت یاران وفادار حضرت علی علیه‌السلام در صفین و بعد از آن، و تبلیغات زهرآگین معاویه و ایادی او در میان لشکریان حضرت علی علیه‌السلام از سوی دیگر، روحیه مقاومت مردم را در هم شکست و تاب و توان ایستادگی را از آن‌ها گرفت. بزرگان قبایل با کیسه های زرشامی خریداری شدند و با وعده های شیرین ریاست و حکومت دست از یاری حضرت علی علیه‌السلام برداشتند.

مردم عادی نیز با مشاهده رنگ به رنگ شدن بزرگان خود، دل به رفاه و راحتی دنیا بستند و زمینه شکست حق و غلبه معاویه را آماده کردند. همه گلایه های حضرت علی علیه‌السلام از مردم به این دوران مربوط می‌شود. دردناک‌ترین و پر غصه ترین کلمات آن حضرت در این زمان ایراد شد.

مخاطبان حضرت علی علیه‌السلام در ملامت‌ها و سرزنش‌های این دوران، مردمی هستند که با پاره کردن ریسمان‌های طاعت، به خیال خود از بندها می‌رستند و آزادی را تجربه می‌کردند و فرهنگ و آداب و سنن پدران خود را احیاء می‌کردند. همان فرهنگ جاهلیتی که با زحمات طاقت‌فرسای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مؤمنین راستین رخت بر بسته بود; اما با یک چهره دیگر که ظاهری اسلامی داشت، در حال بازگشت بود و جمعی از مردم چه استقبالی از آن سفر کرده به جامی آوردند!

نقش منافقین و نیروهای خودی تغییرموضع داده در ایجاد روحیه یاس و شکست و سستی در میان این گروه، بسیار برجسته و روشن است. تبلیغات مسموم و نگرانی از آینده ای که توسط منافقین، تاریک و مبهم جلوه می‌نمود، این چنین فضایی را برای نیروهای خودی به وجود آورده بود

الفت و محبت و همبستگی در جمع امت اسلامی رنگ باخته بود و سایه ای نداشت که کسی در پناه آن آرام بگیرد. برترین نعمت خدا به دلیل ناشکری و ناسپاسی به مردم پشت کرده بود. تفرقه و دشمنی ایام جاهلیت با شتاب می‌آمد تا احزاب را شکل دهد و گروه گروه مردم را از همدیگر جدا سازد، تا از اسلام تنها نامی و از ایمان ظاهری توخالی در دست مردم باقی بماند.

سخنان حضرت علی علیه‌السلام در این زمینه بسیار زیاد است. اینک به چند فراز از آن هااشاره می‌کنیم:

1 - امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطبه ای که ویژگی‌های منفورترین انسان‌ها در پیشگاه خداوند را بیان می‌کند، می‌فرماید:

«الی الله اشکو من معشر یعیشون جهالا، و یموتون ضلالا، لیس فیهم سلعة ابور من الکتاب اذا تلی حق تلاوته، و لا سلعة انفق بیعا و لا اعلی ثمنا من الکتاب اذا حرف عن مواضعه،و لا عندهم انکر من معروف، و لااعرف من المنکر!» (1)

به خداوند شکایت می‌کنم از مردمی که جاهلانه زندگی می‌کنند و گمراه می‌میرند. در میان آنان هیچ چیزی کم‌بهاتر از کتاب خدا نیست، اگر آن چنان که شایسته است تلاوت شود، و در عین حال، هیچ متاعی گران‌بهاتر از قرآن نیست، اگر تحریف شده و تغییر یافته باشد. هیچ چیز را بدتر از کارهای نیک نمی‌دانند و هیچ چیز را بهتر از زشت کاری نمی‌شناسند. (ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها در بینش آنان واژگون شده است.)

امام علی (ع)

2-حضرت علی علیه‌السلام در بخشی از خطبه قاصعة می‌فرماید:

« بدانید که اینک شما دست از رشته طاعت کشیدید و بند طاعت از دست‌ها گشودید و با آداب و رسوم و فرهنگ جاهلیت در آن دژ خدایی که گرداگردتان را فراگرفته بود، شکاف وارد کردید، در حالی که خداوند سبحان بر این جماعت امت منت نهاد و میانشان رشته همبستگی و عقد الفت بست، تا در سایه آن زندگی کنند و در پناه آن آرام گیرند، نعمتی که هیچ کس از مخلوقین به دلیل بهای زیاد و ارجمندی و سترگی آن، قیمت و ارج آن رانمی یابد.

و بدانید که بعد از هجرت، دیگر بار به دویت روی آوردید، و شیوه اعراب بادیه نشین را پیش گرفتید (و به دوران جاهلیت بازگشتید.) و بعد از آن همه مودت و همبستگی، گرفتار تفرقه شده و گروه گروه از هم جدا شدید (و احزاب را تشکیل دادید.)و از اسلام تنها نام آن را بر خود بستید، و ازایمان تنها به ظاهر آن بسنده کردید.» (2)

3 - آن حضرت در یک خطاب عتاب آمیزمی فرماید:

مخاطبان حضرت علی علیه‌السلام در ملامت‌ها و سرزنش‌های این دوران، مردمی هستند که با پاره کردن ریسمان‌های طاعت، به خیال خود از بندها می‌رستند و آزادی را تجربه می‌کردند و فرهنگ و آداب و سنن پدران خود را احیاء می‌کردند. همان فرهنگ جاهلیتی که با زحمات طاقت‌فرسای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آ له و مؤمنین راستین رخت بر بسته بود; اما با یک چهره دیگر که ظاهری اسلامی داشت، در حال بازگشت بود و جمعی از مردم چه استقبالی از آن سفر کرده به جامی آوردند

«ای شما که جان‌هایتان ناهماهنگ و دلهایتان پراکنده است. به تن‌ها حاضرید اما عقل‌هایتان غایب است. (کالبد شما در صحنه‌ها حاضر و خردهایتان غایب است.) با مهربانی شما را به سوی حق سوق می‌دهم اما شما همانند بزغاله ای که از غرش شیرمی رمد، از آن گریزانید. هیهات که به یاری شما بتوانم از چهره عدالت پرده بر گیرم، یاحقی را که به کژی کشانیده شده، راست گردانم! » (3)

4 - جانکاه ترین و دردناک‌ترین گلایه های حضرت علی علیه‌السلام از مردم که نشانگر ضعف فوق‌العاده مردم و بی رمق شدن آنان در برابر دشمنان است، در این فراز از خطبه آمده است:

«شگفتا! شگفتا! به خدا سوگند که چنین وضعی دل را می می‌راند و از هر سو غم و اندوه را بر آدمی چیره می‌سازد! این قوم بر باطل خویش متحد و همدستند و شما از محورحق جدا و پراکنده‌اید!

رویتان سیاه و نامتان ننگ آلوده باد! که درآماج تیرهای دشمن نشسته‌اید و از جای نمی‌جنبید، غارتتان می‌کنند و شما دربی غیرتی احساس ننگ نمی‌کنید، بر شما می تازند بی آن که شما در مقابل آنان پیکاری داشته باشید، در برابر چشمانتان فرمان خدارا سر می‌زنند و معصیت می‌کنند و شما بدان خشنودید. (با سکوتتان رضایت می‌دهید.)

چون در تابستان شما را به جهاد و جنگ فرا می‌خوانم، می‌گویید: اینک هوا در اوج گرماست; مهلتمان ده تا گرمای سخت فروکش کند، و چون در زمستان دستور بسیج می‌دهم و به جهاد می خوانمتان، می‌گویید:اینک اوج سرماست. مهلتمان ده تا سرمای سوزان بگذرد! تمامی فرصت‌ها در فرار از گرما وسرما گذشت، و به راستی وقتی شما چنین از گرما و سردی هوا گریزان هستید، به خدا سوگند از برق شمشیرها گریزان تر خواهید بود.

ای مشابه مردان اما عاری از مردانگی (ای مرد نمایان نا مرد) که در خرد و عقل چون کودکان و عروسکان حجله آرای هستید! ای کاش نه شما را دیده بودم و نه می شناختمتان! این آشنایی برای من - به خدا سوگند!- پیشمانی ها داشت و مرا گرفتار اندوهی جانکاه نمود. مرگ بر شما باد که دلم را مالامال از خون کردید و سینه‌ام را از خشم آکنده ساختید و همراه هر نفسی پیمانه ای ازرنج و اندوه به کامم فرو ریختید و اندیشه و تدبیر مرا با سرکشی و بی اعتنایی خود تباه ساختید، تا آن جا که قریش گستاخانه گفتند: پسرابوطالب مردی شجاع و دلیر است، ولی دانش نظامی ندارد و از فنون نبرد آگاه نیست!» (4)

پی نوشت ها:

1 - نهج البلاغه، خطبه 17; معجم، فراز 10.

2 - همان، خطبه 192، معجم، فراز، 103.

3 - همان، خطبه 133.

4 - همان، خطبه 27، معجم، فراز، 8.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع : سایت حوزه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.