داستان یک ملاقات
اشاره
یكى از اركان اساسى و محکم دین مبین اسلام كه همواره ضامن بقاء و استحكام آن در طول تاریخ همیشه پر فراز ونشیب بوده است، وجود عالمان و متفكرانی است كه زوایاى مختلف این آئین جهانى را شناخته و با بهرهگیرى از قوانین زندگى بخش آن به تمامى نیازهاى فردى و اجتماعى انسان پاسخ مىدهند.
آیت اللّه حاج شیخ قدرت اللّه وجدانى فخر سرابى، یكى از همین اندیشمندان معاصر است. او كه از چهرههاى شاخص علم و فضیلت و یكى از مدرسین نامدار حوزه علمیه قم بود به عنوان یكى از ستارگان درخشان در آسمان تشیع نور افشانى مىكرد و با گفتار و رفتار خویش به دیگران درس دیندارى و اخلاق مىداد.
تولد
استاد وجدانى در سال 1311 هجرى شمسى در روستاى (جهیزدان) از توابع شهرستان فرهنگ دوست و عالم پرور سراب (یكى از شهرهاى آذربایجان شرقى) و در یك خانواده مذهبى قدم به عرصه هستى نهاد و در محیطى سرشار از اخلاق و ایمان نشو و نما كرد.
وى از همان عنفوان جوانى به تحصیل و كسب معارف همت گماشت وى ابتدا به منطقه (اسب فروشان) شتافت و در نزد مرحوم آقا شیخ عبد العلى و شیخ یوسف ادبیات عرب را آموخت و سپس براى تكمیل و ادامه تحصیل به شهر سراب عزیمت كرد و در آنجا به حلقه درس حجج اسلام آقایان شیخ عبداللّه حقى و شیخ حسین محدثى پیوست، ایشان بعد از طى مراحل مقدماتى به شهرستان تبریز سفر كرده و از خرمن پر بار اساتید نامدار حوزه علمیه تبریز خوشهها چید و سطح مقدماتى را در همین حوزه به پایان برد.
همگام با انقلاب و رهبرى آن
آیت اللّه حاج شیخ قدرت اللّه وجدانى فخر سرابى به انقلاب اسلامى و رهبرى آن علاقمند بود و در راه پیشرفت آن سعى و تلاش مىكرد و قبل از انقلاب در مبارزات مردم مسلمان ایران و روحانیت معظم به رهبرى حضرت امام خمینى (ره) شركت مىكرد.
وى همچنان بعد از پیروزى انقلاب در تأیید نظام جمهورى اسلامى و اجراى فرامین حضرت امام خمینى (ره) نقش خویش را ایفاء نموده و از هیچ كوششى دریغ نمىكرد. ایشان اولین كسى است كه نماز جمعه رادر شهرستان شبستر برگزار كرد.
آیت اللّه حاج شیخ قدرت اللّه وجدانى فخر سرابى در روزهاى جنگ تحمیلی و دفاع مقدس بارها درس راتعطیل كرده به جبهههاى نبرد حق علیه باطل عازم شد.
او در جبهههاى مختلف همچون دشت عباس، ایلام، شلمچه، فاو و خرمشهر حاضر شد و با حضور معنوى خویش روحیه رزمندگان اسلام را تقویت كرد و در كنار رزمندگان كفر ستیز ایران اسلامى، قرار گرفت كه از آن روزهاى خاطرهانگیز عكسهاى متعدّدى به یادگار مانده است.
استاد وجدانى در جلسات متعدد و راه پیمائىها كه در رابطه با انقلاب اسلامى تشكیل مىشد، شركت فعال داشت. او بعد از رحلت معمار انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى (ره) همچنان در كنار رهبر معظم انقلاب حضرت آیت اللّه خامنهاى قرار گرفته و با تمام توان آن بزرگوار را حمایت مىكرد.
و حتى در مسافرتى كه معظم له (در آذر ماه 1374) به قم آمدند، آیت اللّه وجدانى مورد عنایت ایشان بود. آقاى عبد الهادى فرزند آن مرحوم مىگوید:
«در روزهاى آخر عمر شریفش كه در بیمارستان خاتم الانبیاء (ص) بسترى بود، رو به من كرده و فرمود: هادى! كسانى كه با این انقلاب مخالفت مىكنند یا جاهلند یا مغرض.»
داستان یك ملاقات
داستان زیر كه از زبان استاد فقید آیت اللّه حاج شیخ قدرت اللّه وجدانى فخر سرابى نقل مىشود بیانگر نهایت علاقه وشوق وى به انقلاب و حضرت امام (ره) مىباشد:
«در بهمن ماه سال 1357 كه حضرت امام خمینى (ره) از پاریس به ایران مراجعت فرمودند و در تهران مستقر شدند، همه علماء و اقشار مختلف ملّت گروه، گروه به زیارتشان مىرفتند ما هم از قم به قصد دیدار و زیارت حركت كردیم.
وقت ملاقات ما اول طلوع صبح فرداى آن روز بود. عشق و علاقه عجیبى داشتم با اینكه هواى سرد زمستانى و نبودن امكانات كافى، مشكلاتى را به همراه داشت ولى آرزوى دیدار امام همه چیز را تحت الشعاع قرار داده بود.
صبح زود همزمان با طلوع خورشید به مدرسه علوى رسیدیم و با امواج خروشان اقشار مختلف مردم مواجه شدیم كه مثل نگین انگشتر مدرسه علوى را در میان گرفته بودند. مسئولین ملاقات با حضرت امام ما را به اتاق ملاقات راهنمائى كردند.
در آن اتاق بى قرارانتظار مىكشیدم و دلم به شدت مىتپید زیرا 16 سال بود كه آقا را ندیده بودم.
یك وقت در باز شد و ایشان با آن قیافه نورانى و جذاب خویش به اتاق آمد، واقعیت این است كه اشك شوق به انسان امان نمىداد، حالت عجیبى داشتم.
من در طول زندگیم در سه مرحله این حالت را داشتم، بار اول زمانى بود كه به مكه مشرف شدم و آرزو داشتم وارد بیت شوم و خداوند به من توفیق داد كه توانستم وارد بیت عتیق شوم، و چنان حالت روحى به من دست داد كه حتى نتوانستم دو ركعت نماز را ایستاده بخوانم و از عشق و شوق و علاقه زانوانم مىلرزید.
بار دوم روزى بود كه براى نخستین دفعه حرم حضرت سیّد الشهداء (ع) را زیارت مىكردم كه این حالت روحى خوش را داشتم .
و خدا گواه است این حالت روحانى براى سومین بار در ملاقات با حضرت امام به سراغم آمد.
من وقتى در محضر ایشان نشستم حال خاصى داشتم نمىتوانستم به طور طبیعى حرف بزنم امام نگاهى به صورتم كرد و ایشان قبلاً مىدانست كه من افتخار دامادى مرحوم شیخ عبدالنبى را دارم به من رو كرده و فرمود: «عائله شیخ عبدالنبى حالشان چطور است؟» ظاهراً باایشان رابطه خانوادگى داشتند ومن هم جواب دادم. سپس این جمله را فرمودند: «مرحوم شیخ عبدالنبى شیخ الفقهاء و المجتهدین بودند.»(1)
پىنوشت:
1 - نشریه نبأ ش 18، اسفند 73.
منابع :
1- کتاب ستارگان حرم
2 - مجله آینه پژوهش، ش 39.
تهیه و فرآوری: فریادرس گروه حوزه علمیه