قدرتالله عاقلی؛ مجسمه ساز
مجسمه ساز معاصر ایرانی

قدرتالله عاقلی در سال 1347 در شهر جلفای آذربایجان متولد شد.
او در سال 1368 وارد مرکز تجسمی حوزه هنری شد. علیرغم نداشتن تحصیلات آکادمیک عالی، با تلاش و کار فراوان و سخت کوشی یک صنعتگر عاشق در جستجوهایش به جایی رسیده است که به نظر میرسید، میتواند حرفهایی برای گفتن داشته باشد؛ مشروط بر آنکه دخالت هنرهای تزئینی در آثارش به حداقل برسد.
چرا که دخالت هنرهای تزئینی برای هنر مجسمهسازی زخمی است کهنه و عمیق به ابعاد تاریخ هنر ایران که تا کنون اثر مخرب خود را در هنر تندیسسازی ایران حفظ کرده است و یکی از دلایل مهم عدم پیشرفت و تحول اساسی در هنر مجسمهسازی و سایر هنرهای تجسمی دیگر در ایران است.
قدرتالله عاقلی که آموزش و فعالیت هنری خود را در هنرسان میرک تبریز از سال 1360 آغاز کرده است، فراگیری مقدمات طراحی و نقاشی را نزد استاد مقبلی گذرانده و خود را مدیون بهرهگیری حضوری و غیرحضوری از تجربیات اساتیدی چون پرویز تناولی و ژازه طباطبایی میداند.
وی میگوید: بیشترین تأثیر را از تجربیات استادانی چون آیدین آغداشلو به خاطر نگاه محققانهاش به تاریخ هنر ایران و جهان، پرویز تناولی به خاطر استمرار در تکنیک و ساختار روح ایرانی در آثار خود، محسن مخملباف برای گزیده و ژرفگوییاش و حسین خسروجردی به خاطر حضور خلاقانهاش در اجتماع گرفتهام که در مسیر کاریام همواره الگویی اساسی برای من بودهاند و به بینش و درک و دریافت من نسبت به هنر زندگی کمک فراوان کردهاند.
این هنرمند نمایشگاههای انفرادی و گروهی متعددی از آثارش را در داخل و خارج از کشور برگزار کرده است و کارهایش در بیینالهای جهانی به نمایش در آمدهاند.
بیشترین تأثیر را از تجربیات استادانی چون آیدین آغداشلو به خاطر نگاه محققانهاش به تاریخ هنر ایران و جهان، پرویز تناولی به خاطر استمرار در تکنیک و ساختار روح ایرانی در آثار خود، محسن مخملباف برای گزیده و ژرفگوییاش و حسین خسروجردی به خاطر حضور خلاقانهاش در اجتماع گرفتهام
قدرت الله عاقلی می گوید:" برای آفرینش آثار هنری، در هر زمان و در هر زمینه ای باید انگیزه ای باشد و قوام بیابد تا هنر زیبایی به ظهور برسد. این انگیزه بسته به هر دوره از حیات بشری به شکلی جدید و قالبی نو در می آید، که ما آن را سرشته از «روح زمان» می دانیم و می پنداریم. برای من در حیطه مجسمه سازی، پژوهش و بازیابی و بازآفرینی مفاهیم مستتر یا متجلی در هنر ایران همان انگیزه برای خلق بوده است، بی تردید هنگامی که یک هنرمند دست به آفرینش آثار هنری می زند، نشانه هایی از ارزش های روحی و ریشه ای برتافته از جامعه و فرهنگ و تمدن خویش را با آن در می آمیزد تا هنر خود را از گنجینه گران قیمت گذشته بهره مند سازد. بنابراین اگر هنرمند امروز نتواند به اصالت نهفته و نهان در فرهنگ ملی و سنتی خود دست پیدا کند و از درک و دریافت و احیاناً کشف ریشه های هنر در دوره های گوناگون عاجز بماند، در شکل صوری اثر خود اسیر خواهد شد. من در کاوش ها و پژوهش های خود، عناصر معماری دوره اسلامی را منبع الهامی عالی یافتم، که اهم فرهنگ ما را در خود جای داده و یادگاری است باشکوه از تاریخ پرهنر و پرگهر ایران باستان، که زمین را به بوستان، آب را به حوض، فضا را به روح و ماده را به صورتی شیوا پیوند زده است. به اینها می توان خط مقدس کتیبه ها و کاوش ها را افزود که جایگاه اسم الله است و با متانت تمام در سکوت و در گذر تاریخ هنوز زیبایی خود را حفظ کرده است.
برای دستیابی به گستره گرانقدر و قابل ستایش این منبع و درک معنویت و روح مذهبی موجود در آنان، که هر گوشه اش مأمنی است برای ارامش روح و کلیدی است بر دروازه خلاقیت، سالها کوشیده ام.

در هر یک از این مجسمه ها سعی کرده ام ادراک حسی خود را از تلفیق نقش مایه های سفال و کاشی، خط کوفی و کتیبه ها و اشکال هندسی معماری با تدثیرگذارترین فرمی که با خواسته های درونی ام سازگار باشد، به ساختار اثر اضافه کنم و در عین حال دنبال وحدتی تجزیه ناپذیر در کلیت کار باشم که در آن همه خطوط، فضا، سطوح ساکن، سختی فلز و اکسید برنز به یک واحد برسند، تا همه فرم ها واسطه ای باشند بین من و اثر و در نهایت مشخص ترین واکنش را نسبت به کلیت مجسمه بر انگیزند. این حالت بدون تردید زمانی رخ می دهد که با علائق و حس و حال و داده های واقعی پیش برویم. با تمام این حرف ها خیلی دقیق نمی توانم بگویم که عناصر تشکیل دهنده یک مجسمه را بر چه مبنایی انتخاب می کنم، ولی اطمینان دارم که فرم انتخابی ام مناسب ترین وسیله و واسطه برای تلفیق تجارت درونی ام است و معمولاً برای پیدا کردن فرم ها و نقش هایی که انگیزه کار کردن در من ایجاد کند، وقت زیادی صرف می کنم. زمان زیادتر هم صرف جا انداختن فرم در ترکیب بندی اثر و تناسب آن با خطوط عمودی و افقی مجسمه می کنم، برای نمونه می توانم به نقش پرنده اشاره کنم که در اکثر کارهای اخیر من حضوری ملموس دارد و یکی از نقش های متنوعی است که بیشتر در سفال های بعد از اسلام به چشم می خورد. بیشتر این نقوش ساده و روان و دارای معانی نمادین هستند و در آثار من اغلب به عنوان سمبل ازادی و عشق آسمانی و متعالی حضور می یابند."
عاقلی طراحی و ساخت 43 اثر حجمی شهری و نقشبرجسته در میادین و مراکز عمومی موزهها و نیز ساخت وسایل فنی و تکنیکی سینمایی و تئاتر را بر عهده داشته است.
مجموعه ریشهیابی نقوش گلیم، مجموعه نقوش اسلامی، مقاله مجسمههای آهنی، جنگ در آینه کاریکاتور و نیز مشارکت در تحقیق 50 سال هنر معاصر ایران، تألیف کتاب صد سال مجسمهسازی نوین و مجموعه آثار حجمی و نقشبرجسته خطوط دوره اسلامی (از حجم تا لیلی) و مجموعه آثار چاپ دستی با موضوع "30 نقش 30 غزل" از مولانا از جمله آثار تحقیقی و تألیفی او به شمار میروند.
فراوری:سمیه رمضان ماهی بخش هنری تبیان
منبع
همشهری آنلاین
وبلاگ شخصی هنرمند