تبیان، دستیار زندگی
به مناسبت فرا رسیدن ایام گرانقدر دهه مبارکه فجر، و با توجه به وظیفه خطیر و سنگین شما دبیران پرورشی نسبت به شناخت مقام والای امام خمینی و تأثیر حضور ایشان در این پیروزی بزرگ، به دانش آموزان ایران اسلامی درخصوص تحقق اهداف ایشان ...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وقتی تو آمدی ...
وقتی تو آمدی 

با عرض سلام خدمت تمامی شما دبیران پرورشی عزیز و دانش آموزان گرامی.

به مناسبت فرا رسیدن ایام گرانقدر دهه مبارک فجر، و با توجه به وظیفه خطیر و سنگین شما دبیران پرورشی نسبت به شناخت مقام والای امام خمینی(ره) و تأثیر حضور ایشان در این پیروزی بزرگ، به دانش آموزان ایران اسلامی درخصوص تحقق اهداف ایشان، مرکز یادگیری سایت تبیان طبق روال همیشه، متنی را ارائه نموده است که حتماً مورد استفاده در برگزاری مراسم شما عزیزان در مدرسه قرار خواهد گرفت.

وقتی تو آمدی

می دانم این روزها دلت حال و هوای دیگری دارد.

حال و هوای غریبی که تنها منتظران آن را درک می کنند.

این حال و هوا اما، این بار کمی متفاوت تر است

سال ها پیش پدر پیری داشتیم که به خاطر جو حاکم بر کشور مدتی را دور از ما زندگی می کرد.

حتماً تو هم داستانش را شنیده ای؟

و حتماً شنیده ای که خبر بازگشتش فضای کشور را چگونه عطرآگین نموده بود.

مردم تمام گل های شهر را گلباران قدومش کردند.

آری ١٢ بهمن ماه سال ٥٧ روز ورود رهبر عزیز انقلاب اسلامی پس از ١٤ سال دوری بود، کسی که به راستی در تمام مدت حضور با برکتش، لحظه ای را بدون آموختن به مردم پشت سر نگذاشت.

و به راستی چه خوب است که هر کسی الگویی چون او را سر لوحه رفتار و اعمال خود گرداند.

وقتی تو آمدی

نگاهش می کنم

مثل همیشه لبخند شیرینی بر لبانش نقش بسته است.

نگاه مهربانش اما به تصویر امام خیره مانده است.

صدایش که می زنم، دستش را از روی پهلوی چپش بر می دارد و چشم می دوزد به چشم هایم.

لبخند می زنم و می گویم:

- تو فکری حاجی ؟! دهه فجر و عکس امام و ...

لبخند تلخی می زند و می نشیند برابرم.

- هیچ وقت فکر نمی کردم توی تمام زندگیم لحظه ای باشه که اینقدر دلم بسوزه، اونم لحظه ای که سال های سال منتظرش بودی تا به ثمر رسیدن انتظارتو با چشمای خودت ببینی.

کمی جا به جا می شود، دوباره دست می کشد به پهلویش و ادامه دهد:

- یادگاری برای همچین وقتایی خوبه، حالام حکایت کلیه منه، هروقت تیر می کشه، یا درد می گیره یاد اون روزا میوفتم.

روزایی که منم مثل خیلی از جوونای دیگه دلم می خواست می تونستم قدمی برای میهنم بردارم، اما به خاطر ناراحتی کلیه ام روزی نبود که نرم بیمارستان، حتی روز ورود امام ...

چشم می دوزم به نگاهش که باز هم با حسرت خاصی خیره شده است به تصویر ورود امام ...

آری در پی تو می دوم تا شاید

شاید برای بار دیگر چشمانم تو را ببینند که چگونه دست راستت را برای دوستدارانت بلند کرده ای تا بگویی با آن ها هستی

برای همیشه

امام خوبم امروز سالروز ورودت بود .

باز هم امروز همچون سال های گذشته رأس ساعت آمدنت قلبم به پرواز در آمد.

و باز هم دلم چون سال های گذشته افسوس خورد.

افسوس برای اینکه به راستی در بهار آزادی جای شهدا و امام بزرگوارمان چقدر خالیست ....


مرکز یادگیری سایت تبیان – نویسنده: مریم فروزان کیا

تنظیم: مریم فروزان کیا