برترینِ عبادات
مقدمه:
می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.
به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:
یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.
در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد.
در این مقاله آیات 116 تا 121 سوره ی مبارکه ی آل عمران ( صفحة 65 )، مورد بررسی قرار می گیرد...
آیات مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود. شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.
جهت دریافت فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.
نکات تفسیری مربوط به یات در ادامه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود...
در پایانآیة 118 میفرماید:
قَد بَیَّنّا لَكُمُ الآیات إنكُنتُم تَعقِلون
«ما آیات را برای شما بیانكردیم اگر اندیشهكنید».
در واقع، اینآیه نمونه ای است از آیات قرآنی كه روی موضوع اندیشه و تفكّر تأكید فراوان دارد و مكرّراً میفرماید:
لَعَلَّكُم تَعقِلون، لَعَلَّكُم تَتَفَكَّرون؛
تفكّر در نظام آفرینش و مظاهر علم و قدرت و حكمت خلاّق حكیم و نیز تفكّر درآیات قرآن كریم و پی بردن به حقایق بلند آن.
كه خودش میفرماید:
أ فَلایَتَدَبَّرونَ القُرآن، أم عَلی قُلوبٍ أقفالُها؛
چرا تدبّر در قرآن نمیكنند؟ آیا قفل ها بر دل ها زده شده كه به روی قرآن باز نمیشوند تا نور قرآن برآن ها بتابد و روشنشان گرداند؟
این گِله را قرآن از پیروان خود دارد كه چرا نمی گذارید من داخل قلبتان بشوم؟
فقط من را به زبانتان جاری میكنید! در جلسات قرائت مرا میخوانید و به هم اَحسَنت اَحسَنت میگویید و سروصدا راه میاندازید و بلند و كوتاهكردن نغمهها را به مسابقه میگذارید!
در واقع، شما با من بازی میكنید! مرا در بیرون زندگی تان نگه داشتهاید و تعریفم میكنید.
امّا مرا به داخل زندگی تان راه نمیدهید! آیا هیچ نمیترسید كه روز جزا، صاحب من از دست شما نزد خدا شكایت كند؟!
و قالَ الرَّسول: یا رَبِّ إنَّ قَومِی اتَّخَذوا هذَا القُرآنَ مَهجورا؛
و رسول بگوید: پروردگارا، قوم من از این قرآن دوری جستند!
این جمله از امام رضا (ع) نقل شده که:
لَیسَ العِبادَهکَثرَهَ الصِّیامِ وَ الصَّلاه وَ إنَّمَا العِبادَهکَثرَهُ التَّفَکُّر فی أمرِ الله؛
عبادت، روزه و نماز زیاد انجام دادن نیست، بلكه عبادت، زیاد اندیشیدن در امور مربوط به خداست از حقایق آفرینش تا رازهای دین.
کلمة إنَّما که به معنی «همانا فقط» است، نشان میدهد عبادت كامل که همه عبادات را ریشه دار میسازد، تفكّر است.
عبادت، یعنی انسان، تمام نواحی وجود خود را در راه خدا بهکار اندازد. و شكّی نیست كه برترین نواحی وجود انسان، ناحیه عقل است.
پس برترین عبادات نیز، عبادت عقل خواهد بودكه تفكّر و اندیشیدن است.
اینجمله نیز، از امام امیرالمؤمنین (ع) است:
لا عِبادَهَكَالتَّفَكُّرِ فی صَنعَهِ الله عَزَّ وَ جَلّ؛
هیچ عبادتی مانند تفكّر در کار و خلقت خدا نیست. باز از همانامام بزرگ(ع) است:
فَاتَّقُوا الله عِبادَ الله تَقِیَّهَ ذی لُبٍّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلبَه؛
پس از خدا بترسید ای بندگان خدا، مانند ترسیدن خردمندی كه اندیشه و تفكّر، دل او را مشغول ساختهاست.
اینجمله را نیز، از مولایمان (ع) بشنویم:
ألا لا خَیرَ فی قِرائَهٍ لَیسَ فیها تَدَبّر، ألا لا خَیرَ فی عِبادَهٍ لَیسَ فیها تَفَقُّه؛
آگاه باشید! درقرائتی كه همراهش تفکر عمیق نباشد، خیری نیست و در آن عبادت خیری نیست كه همراهش فهمیدن نباشد.
در حالات بعضی از بزرگان می خوانیم كه: به هنگام تلاوت قرآن، به هر آیه كه می رسیدند، مدّتی روی آن توقّف میكردند و تا بهره ی روحی مناسب، از آن نمیگرفتند، به آیة ی دیگر منتقل نمی شدند.
از یكی ازآنان نقل استكه: شش ماه در سورة هود توقّف داشت و همان را تكرار میكرد.
بزرگ دیگری گفته است: من گاهی، در هفته یك ختم قرآن میكنم و گاهی در یك ماه و گاهی در یك سال!
ولی خَتمَهٌ مُنذُ ثَلاثینَ سَنَهٍ مافَرِغتُ مِنها بَعدُ؛ و
و این اختلاف در مدّت ختم ها، حاكی از اختلاف در نوع تدبّر (تفکر عمیق ) است. و این روایت كه ارتقای درجات بهشتی، به تعداد آیات ترتیل شدة در دنیاست یعنی، به هر مقدار، از آیات تحوّل روحی گرفتیم و ترقّی معنوی یافتیم، به همان مقدار، ارتقای درجات بهشتی خواهیم یافت.
حتّی از بزرگی نقل شده است كه: تسبیح حضرت زهرا (س) را كه در تعقیب نمازش میگفت، بیش از یك ساعت طول میكشید!
چون هر ذكری كه به زبان جاری میكرد، ابتدا، حقیقت آن را با قلبش می گفت و اشكش جاری میشد!
با گفتن اَللهُ أكبَر، در مقابل عظَمت و كبریای حضرت حق، خاضع و خاشع میگشت و تمام كائنات را در مقابل عظمت او،كوچك و ناچیز میدید.
با گفتن اَلحَمدُ لله، همة نعمت ها را از خدا میشناخت و زبان به شكر و سپاس او میگشود و هیچ کس را تأثیر گزار نمی دانست.
و با گفتن سُبحانَ الله، او را منزّه از هر عیب و نقصی میشناخت و از هر جهت، به قضایش راضی بود.
آری؛ این، ما هستیم كه به هنگام ذكر و دعا و تلاوت قرآن، تنها زبان را میچرخانیم و هرگز در دل تحوّلی نمییابیم و لَذّتی هم نمیبریم!
و اصلاً نمی اندیشیم كه در هر حالی، چه كاری از ما خواستهاند و در هر شرایطی، چه دستورالعملی دادهاند. و دین خود را با سلیقه و فكر و پندار خود تنظیم میكنیم.
میگویند: فرد ناشنوایی، خواست به عیادت همسایه بیمارش برود. فكر كرد: گوشم كه نمیشنود تا جواب مناسب به حرف هایش بدهم؛ پس بهتر اینكه خودم جملاتی بهصورت سؤال و جواب بسازم و آن جا كه رفتم، همان ها را بگویم.
پیش او كه نشستم، میپرسم: حال شما چطور است؟ لابد او میگوید: خوبم. من میگویم: اَلحَمدُ لله. بعد میپرسم: چه میخوری؟ او حتماً میگوید: مثلاً آش میخورم. میگویم: نوش جانت باشد. بعد میپرسم: طبیبت كیست؟ او میگوید: فلان طبیب است. میگویم: قدمش خیر است و مبارك! اینسؤال و جواب ها را پیش خود درست كرد و نزد بیمار رفت.
آن روز، اتّفاقاً بیمار از جهاتی ناراحت بود و ازآمدن آن ناشنوا هم ناراحتتر شد! او نشست و گفت: آقا، حال شما چطور است؟
بیمار از شدّت ناراحتی گفت: دارم میمیرم. مرد ناشنوا كه خیال میكرد او میگوید: خوبم، گفت: اَلحَمدُ لله! خدا را شكر؛ صد هزار مرتبه شكر! بیمار از اینجواب بهشدّت برآشفت و در خود فرو رفت.
ناشنوا گفت: خوب غذا چه میخوری؟
بیمار با عصبانیّت تمام گفت: كوفت و زهر مار میخورم! ناشنوا گفت: نوش جان و گوارای وجودت باشد. بیمار از این جواب برآشفته تر شد و به خود پیچید، ولی چیزی نگفت. در ادامه، پرسید: طبیبت كیست؟ بیماركه از دست آن كر جانش به لب رسیده بود، با خشم و غضب گفت: عزرائیل! كر گفت: به به! قدمش خیر است و مبارك! بیمار كه خون در مغزش به جوش آمده بود، سر به پایین انداخت و سكوت كرد.
مجلس عیادت به پایان رسید وی برخاست و بیرون آمد و خیلی خوشحال بود كه به عیادت همسایه بیمارش رفته و او را خشنود و از خود، راضی ساخته است. غافل از این كه با همین عیادتش، او را از خود، ناراضی ساخته و آتش خشم او را بر افروخته است!
خودگمانش ازكری معكوس بود وین زیان محض را پنداشـت سـود! چون عیادت بهر دلآرامـی اَسـت این عیادت نیست دشمنكامی اَست
بسكسان،كایشان عبادتها كنند تـا بـه رضـوان و ثــواب آن رسنــد
خود حقیقت، معصیت باشد خفی بس كَدِر كان را تـو پنـداری صفـی
خیلی از عبادت های ما مانند عیادت همان آدم كر است. او حساب نكرده بود كه مریض حالات مختلف دارد و صحبت با او هم باید مطابق با مقتضای حالش باشد.
اوّل، باید حرفش را فهمید و سپس، مطابق با اظهار حالش جواب مناسب داد. او خیال كرده بود هر لب جنباندنی، اظهار رضا كردن است و جوابش هم خدا را شكر و نوش جان گفتن. و لذا میگفت:
چون ببینم كاو لبش جنبـان شـود مــن قیاســی گیــرم آن را از خــرد
بسیاری از ما مردم، به پسند و سلیقه خود دین داری میكنیم بدون اینكه به اینحساب برسیم كه شرایط و اوضاع و احوال، از لحاظ زمان و مكان و دیگر جهات، مختلف میشود و انسان مكلّف، در هر شرایط خاصّی، وظیفه مخصوصی دارد و باید از كارشناسان و متخصّصان دین، آن را بهدست آورد.
بدون این حساب، اقدام به انجام اعمال دینی میكنیم و بخشش های مالی می نماییم در حالیكه احیاناً واجبات را زیر پا نهاده و مستحبّات را روی سر میگذاریم و چنین می پنداریم كه خدا را عبادت كرده و مالك جنّت و رضوان خدا شدهایم.
غافل از این كه با همینا عمال عبادت نمای خود، خدا را به غضب آورده و آتش قهر خدا و اولیای خدا را برای خویش آماده ساختهایم.
این جمله از مرحوم فیض (ره) نقل شده: أقبَلَ الخَلق عَلی أعمالٍ ظاهِرُها عِبادات وَ باطِنُها عادات؛ مردم رو به كار هایی آوردهاندك ه ظاهر آنها عبادت است و باطنشان عادت. چه بسیار از زنان مسلمان كه به حجاب و عفافكه وظیفه واجب آنهاست، اعتنایی ندارند، آن گاه، برای تقرّب به خدا، سفره فاطمة زهرا(س) می گسترانند و آش شله زرد میپزند و روضه ابوالفضل میخوانند. ما نفهمیدیم آن فاطمه زهرایی كه سفره داشته امّا چادر نداشته، كجا و كی بوده است؟!
افرادی از مسلمانان هستند كه برای احراز اوّل ماه شوّال، چقدر دقّت و كنجكاوی میكنند كه: نكند عید باشد و من روزهدار و معصیتكار باشم. در صورتی كه معصیت در وقتی است كه انسان بداند كه روز عید فطر است و روزه دار باشد. و گر نه، كسی كه از طریق عادی، اطمینان به رؤیت هلال شوّال پیدا نكرده است، وظیفه شرعی اش روزه دار بودن است اگر چه در واقع،آن روز، عید باشد. این چنین كس، نه تنها، گناه نكرده، بلكه اطاعت امر كرده و ثواب هم بردهاست.
آری؛ تعجّب این جاست كه همین افرادی كه برای روزهدار نبودن در روز عید فطر، این همه دقّت و كنجكاوی از خود نشان می دهند، وقتی به معاملات نامشروع پرسودی میرسند، اموال مردم را با كمال آسودگی خاطر میخورند و هیچ احساس نگرانی هم نمیكنند! این نمونه ای از همان دینداری بر اساس سلیقه است كه مانند عیادت آن آدم كر است و سبب خشم خداوند سریع الحساب و شدید العقاب است.