تبیان، دستیار زندگی
تلقی نهج‌البلاغه از عبادت تلقی عارفانه است.بلکه سر چشمه و الهام بخش تلقی‌های عارفانه از عبادت‌ها در جهان اسلام،پس از قرآن مجید و سنت رسول اکرم کلمات علی و عبادت‌های عارفانه علی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به چه انگیزه خدا را می پرستیم؟

نهج البلاغه

عبادت و پرستش خداوند یکتا و ترک پرستش هر موجود دیگر،یکی از اصول تعلیمات پیامبران الهی است.تعلیمات هیچ پیامبری از عبادت خالی نبوده است.

تلقی نهج‌البلاغه از عبادت چگونه است؟

تلقی نهج‌البلاغه از عبادت تلقی عارفانه است. بلکه سر چشمه و الهام بخش تلقی‌های عارفانه از عبادت‌ها در جهان اسلام، پس از قرآن مجید و سنت رسول اکرم کلمات علی و عبادت‌های عارفانه علی است.

چنانکه می‌دانیم یکی از وجهه‌های عالی و دور پرواز ادبیات اسلامی(چه در عربی و چه در فارسی) وجهه روابط عابدانه و عاشقانه انسان است با ذات احدیت. اندیشه‌های نازک و ظریفی به عنوان خطابه، دعا، تمثیل، کنایه، به صورت نثر یا نظم در این زمینه به وجود آمده است که راستی تحسین آمیز و اعجاب انگیز است.

اکنون برای اینکه نوع تلقی نهج‌البلاغه از عبادت روشن شود، به ذکر نمونه‌هایی از کلمات علی می‌پردازیم و سخن خود را با جمله‌ای آغاز می‌کنیم که درباره تفاوت تلقی‌های مردم از عبادت گفته شده است.

عبادت آزادگان

ان قوما عبدوا الله رغبه فتلک عباده التجار،و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلک عباده العبید،و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عباده الاحرار.(1)

همانا گروهی خدای را به انگیزه پاداش می‌پرستند،این عبادت تجارت پیشگان است، و گروهی او را از ترس می‌پرستند، این عبادت عبادت برده صفتان است، و گروهی او را برای آنکه او را سپاسگزاری کرده باشند می‌پرستند، این عبادت آزادگان است.

لو لم یتوعد الله علی معصیته لکان یجب ان لا یعصی شکرا لنعمه.(2)

فرضا خداوند کیفری برای نافرمانی معین نکرده بود،سپاسگزاری ایجاب می‌کرد که فرمانش تمرد نشود.

اهل دنیا مردن بدن خویش را بزرگ می‌شمارند اما آن‌ها برای مردن دل خودشان اهمیت قائل هستند و آن را بزرگ‌تر می‌شمارند

از کلمات آن حضرت است:

الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک.(3)

من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشت پرستش نکرده‌ام، من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم.

یاد حق

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است در یک چیز است: یاد حق و غیر او را از یاد بردن. قرآن کریم در یک جا به اثر تربیتی و جنبه تقویتی روحی عبادت اشاره می‌کند و می‌گوید: «نماز از کار بد و زشت ‌باز می‌دارد»و در جای دیگر می‌گوید: «نماز را برای اینکه به یاد من باشی بپا دار»، اشاره به اینکه انسان که نماز می‌خواند و در یاد خداست همواره در یاد دارد که ذات دانا و بینایی مراقب اوست، و فراموش نمی‌کند که خودش بنده است.

یاد خدا

ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. علی در باره یاد حق که روح عبادت است چنین می‌فرماید:

ان الله سبحانه و تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب،تسمع به بعد الوقره و تبصر به بعد العشوه و تنقاد به بعد المعانده و ما برح لله عزت الاؤه فی البرهه بعد البرهه و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فکرهم و کلمهم فی ذات عقولهم (4) .

خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها بدین وسیله از پس کری شنوا و از پس نابینایی بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌گردند. همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه‌ای از زمان و در زمانهایی که پیامبری در میان مردم نبوده است، بندگانی داشته و دارد که در سر ضمیر آن‌ها با آن‌ها راز می‌گوید و از راه عقلهایشان با آنان تکلم می‌کند.

در این کلمات خاصیت عجیب و تاثیر شگرف یاد حق در دل‌ها بیان شده است تا جایی که دل قابل الهامگیری و مکالمه با خدا می‌گردد.

حالات و مقامات

در همین خطبه حالات و مقامات و کرامتهایی که برای اهل معنی در پرتو عبادت رخ می‌دهد توضیح داده شده است. از آن جمله می‌فرماید:

قد حفت‌بهم الملائکه و تنزلت علیهم السکینه و فتحت لهم ابواب السماء و اعدت لهم مقاعد الکرامات فی مقام اطلع الله علیهم فیه فرضی سعیهم و حمد مقامهم یتنسمون بدعائه روح التجاوز ...

فرشتگان آنان را در میان گرفته‌اند، آرامش بر ایشان فرود آمده است، درهای ملکوت بر روی آنان گشوده شده است، جایگاه الطاف بی پایان الهی برایشان آماده گشته است، خداوند متعال مقام و درجه آنان را که به وسیله بندگی به دست آورده‌اند دیده و عملشان را پسندیده و مقامشان را ستوده است. آنگاه که خداوند را می‌خوانند، بوی مغفرت و گذشت الهی را استشمام و پس رفتن پرده‌های تاریک گناه را احساس می‌کنند.

واردات قلبی

قد احیی عقله و امات نفسه،حتی دق جلیله و لطف غلیظه و برق له لامع کثیر البرق،فابان له الطریق و سلک به السبیل و تدافعته الابواب الی باب السلامه و دار الاقامه،و ثبتت رجلاه بطمانینه بدنه فی قرار الامن و الراحه به ما استعمل قلبه و ارضی ربه.(5)

عقل خویش را زنده و نفس خویش را می‌رانده است، تا آنجا که ستبریهای بدن تبدیل به نازکی و خشونتهای روح تبدیل به نرمی شده است و برق پر نوری بر قلب او جهیده و راه را بر او روشن و او را به رهروی سوق داده است. پیوسته از این منزل به آن منزل برده شده است تا به آخرین منزل که منزل سلامت و بارانداز اقامت است رسیده و پاهایش همراه بدن آرام او در قرارگاه امن و آسایش،ثابت ایستاده است.اینهمه به موجب این است که دل و ضمیر خود را به کار گرفته و پروردگار خویش را خشنود ساخته است.

از نظر تعلیمات اسلامی،هر گناه اثری تاریک کننده و کدورت آور بر دل آدمی باقی می‌گذارد و در نتیجه میل و رغبت‌به کارهای نیک و خدایی کاهش می‌گیرد و رغبت‌به گناهان دیگر افزایش می‌یابد

در این جمله‌ها -چنانکه می‌بینیم- سخن از زندگی دیگری است که زندگی عقل خوانده شده است، سخن از مجاهده و میراندن نفس اماره است،سخن از ریاضت ‌بدن و روح است، سخن از برقی است که بر اثر مجاهده در دل سالک می‌جهد و دنیای او را روشن می‌کند، سخن از منازل و مراحلی است که یک روح مشتاق و سالک به ترتیب طی می‌کند تا به منزل مقصود که آخرین حد سیر و صعود معنوی بشر است می‌رسد یا ایها الناس انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه (6) ، سخن از طمانینه و آرامشی است که نصیب قلب ناآرام و پر اضطراب و پر ظرفیت ‌بشر در نهایت امر می‌گردد الا به ذکر الله تطمئن القلوب.(7)

در خطبه 221 اهتمام این طبقه به زندگی دل چنین توصیف شده است:

یرون اهل الدنیا یعظمون موت اجسادهم و هم اشد اعظاما لموت قلوب احیائهم.

اهل دنیا مردن بدن خویش را بزرگ می‌شمارند اما آن‌ها برای مردن دل خودشان اهمیت قائل هستند و آن را بزرگ‌تر می‌شمارند.

خلسه‌ها و جذبه‌هایی که روح هایی مستعد را می‌رباید و بدان سو می‌کشد، این چنین بیان شده است:

صحبوا الدنیا بابدان ارواح‌ها معلقه بالمحل الاعلی.(8)

با دنیا و اهل دنیا با بدنهایی معاشرت کردند که روحهای آن بدنها به بالاترین جایگاه‌ها پیوسته بود.

نهج البلاغه

لو لا الاجل الذی کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفه عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب. (9)

اگر اجل مقدر و محتوم آن‌ها نبود، روحهای آن‌ها در بدنهاشان یک چشم به هم زدن باقی نمی‌ماند از شدت عشق و شوق به کرامتهای الهی و خوف از عقوبتهای او.

قد اخلص لله فاستخلصه.(10)

او خود را و عمل خود را برای خدا خالص کرده است، خداوند نیز به لطف و عنایت‌ خاص خویش او را مخصوص خویش قرار داده است.

علوم افاضی و اشراقی که در نتیجه تهذیب نفس و طی طریق عبودیت ‌بر قلب سالکان راه سرازیر می‌شود و یقین جازمی که نصیب آنان می‌گردد، این چنین بیان شده است:

هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استوعره المترفون و انسوا به ما استوحش منه الجاهلون (11) .

علمی که بر پایه بینش کامل است‌بر قلبهای آنان هجوم آورده است، روح یقین را لمس کرده‌اند، آنچه بر اهل تنعم سخت و دشوار است‌ بر آنان نرم گشته است و با آن چیزی که جاهلان از آن در وحشتند انس گرفته‌اند.

گناه زدایی

از نظر تعلیمات اسلامی، هر گناه اثری تاریک کننده و کدورت آور بر دل آدمی باقی می‌گذارد و در نتیجه میل و رغبت ‌به کارهای نیک و خدایی کاهش می‌گیرد و رغبت ‌به گناهان دیگر افزایش می‌یابد.

چون بشر در معرض این آفات اخلاقی و بیماریهای روانی است،خداوند به وسیله نمازها و زکات‌ها و روزه‌ها بندگان مؤمن خود را از این آفات حراست و نگهبانی کرد.این عبادات دست‌ها و پاها را از گناه باز می‌دارند،چشم‌ها را از خیرگی باز داشته به آن‌ها خشوع می‌بخشند،نفوس را رام می‌گردانند،دل‌ها را متواضع می‌نمایند و باد دماغ را زایل می‌سازند

متقابلا عبادت و بندگی و در یاد خدا بودن وجدان مذهبی انسان را پرورش می‌دهد، میل و رغبت ‌به کار نیک را افزون می‌کند و از میل و رغبت ‌به شر و فساد و گناه می‌کاهد، یعنی تیرگیهای ناشی از گناهان را زایل می‌گرداند و میل به خیر و نیکی را جایگزین آن می‌سازد.

در نهج البلاغه خطبه‌ای هست که در باره نماز، زکات و اداء امانت‌بحث کرده است. پس از توصیه و تاکیدهایی در باره نماز، می‌فرماید:

و ان‌ها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبه‌ها رسول الله صلی الله علیه و آله بالحمه تکون علی باب الرجل فهو یغتسل منها فی الیوم و اللیله خمس مرات،فما عسی ان یبقی علیه من الدرن (12)

نماز گناهان را مانند برگ درختان می‌ریزد و گردن‌ها را از ریسمان گناه آزاد می‌سازد. پیامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه شخص باشد و روزی پنج نوبت ‌خود را در آن شستشو دهد تشبیه فرمود. آیا با چنین شستشوها چیزی از آلودگی بر بدن باقی می‌ماند؟

درمان اخلاقی

در خطبه 234 پس از اشاره به پاره‌ای از اخلاق رذیله از قبیل سرکشی، ظلم، کبر، می‌فرماید:

و عن ذلک ما حرس الله عباده المؤمنین بالصلوات و الزکوات و مجاهده الصیام فی الایام المفروضات تسکینا لاطرافهم و تخشیعا لابصارهم و تذلیلا لنفوسهم و تخفیضا لقلوبهم و اذهابا للخیلاء عنهم.

چون بشر در معرض این آفات اخلاقی و بیماریهای روانی است، خداوند به وسیله نمازها و زکات‌ها و روزه‌ها بندگان مؤمن خود را از این آفات حراست و نگهبانی کرد. این عبادات دست‌ها و پاها را از گناه باز می‌دارند، چشم‌ها را از خیرگی باز داشته به آن‌ها خشوع می‌بخشند، نفوس را رام می‌گردانند، دل‌ها را متواضع می‌نمایند و باد دماغ را زایل می‌سازند.

پی‌نوشت‌ها :

1- نهج البلاغه،کلمات قصار،حکمت229.

2- نهج البلاغه،کلمات قصار،حکمت 282.

3- بحار الانوار،ج 41،ب 101/ص 14،با اندکی اختلاف.

4- خطبه213.

5- نامه 45.

6- خطبه 184.

7- خطبه 210.

8- انشقاق/6.

9- رعد/28.

10- حکمت139.

11- خطبه 184.

12- خطبه86.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع :

مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.