رمز و راز آقایى و جذبه داشتن
هر چه را مردم به تو گفتند، به مردم مگو و بر مگردان، که همین در نادانى و حماقت، کافى است! (غررالحکم ج6 ص281 ) شاید از نشانههاى خردمندى و فرزانگى، یکى هم این باشد که ناگفته هاى انسان بیشتر از گفته هایش باشد و نانوشتههایش بیش از نوشته
در بین اشخاصی هستند که دیگران همه جوره هوایشان را دارند ،نهایت احترام را برایشان قائلند و منتظرند لب تر کند تا با سر به دنبال خواسته اش بروند ، خیلی ها دلشان می خواهد چنین شخصیتی از خودشان نشان دهند تا همیشه مورد احترام دیگران باشند،شأنشان رعایت شود ، و هر کسی به خودش اجازه ندهد هرگونه بی حرمتی و بی ادبی بکند.
امام علی علیه السلام چنین شخصیتی داشتند در عین شجاعت و اقتدار مهربان و رئوف هم بودند ، حتی نام ایشان هم نا خودآگاه حس تسلیم و احترام را در مخاطب بر می انگیزد ، ایشان برای افرادی که می خواهند با عزّت و آقایی بین مردم زندگی کنند مواعظی دارند که برای شما نقل می کنیم باشد که علی وار رفتار کنیم و در نزدیک کردن شخصیت خود به ایشان بکوشیم
امام على علیه السلام فرمود: «لا یَسُودُ مَنْ لا یَحْتَمِلُ إِخوانَهُ» ؛
کسى که برادران خویش را تحمل نکند، هرگز به سیادت و آقایى نمىرسد.(غررالحکم ج6 ص398)
در عالم دوستى و معاشرت، صبورى رمز محبوبیت است.
اگر دیگران جفا و تندى مىکنند،
اگر براى تو، مشکل و زحمت مىآفرینند،
اگر برایت خرج مىتراشند،
از کوره در رفتن و عصبانى شدن و قهر کردن و ناسازگارى، یک روش برخورد است،
تحمل و ظرفیت نشان دادن و خم به ابرو نیاوردن و تندى را با ملایمت و مدارا پاسخ دادن، روش دیگر است و نشانه عظمت روح و بزرگوارى.
آن، تو را از چشم ها مىاندازد،
این، به تو عزت و بالندگى و محبوبیت مىبخشد.
برادرى، نعمت بزرگى است که براى تداومش باید به پرداخت. تحمل و بردبارى بخشى از بهاى تداوم دوستى است بدون آن این موهبت از دست مىرود.
کسى که حوصله و تحمل مهمان و رفت و آمدها و مخارج آن را ندارد، و از روحیّه اجتماعى و اخلاق جاذب بىبهره است، ترددها هم به منزل او کم مىشود. در نتیجه، کمتر احسان و نیکى به دیگران مىرسد و بالأخره آن عزت و محبت کاسته مىشود.
گاهى باید حتى زبان تلخ و رفتار تند و قدرنشناسى دیگران را هم تحمل کرد.
آدمهاى با ظرفیت و با جنبه بیشتر جاذبه دارند!
ناگفتنىها
امام على علیه السلام فرمود:
لا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ کلَّما حَدَّثُوک فَکفى بِذلِک حُمْق ؛
هر چه را مردم به تو گفتند، به مردم مگو و بر مگردان، که همین در نادانى و حماقت، کافى است!(غررالحکم ج6 ص281 ) شاید از نشانههاى خردمندى و فرزانگى، یکى هم این باشد که ناگفته هاى انسان بیشتر از گفته هایش باشد و نانوشتههایش بیش از نوشته.
شنیده هایمان و خوانده ها بسیار است، ولى عاقلانه نیست که بلندگوى تکرار شنیدهها و خواندهها باشیم، بىآنکه آنچه را مىگویند و مىنویسند، به محک بزنیم و بسنجیم و راست و دروغ و صلاح و فساد آن را ارزیابى کنیم.
وقتى بازار شایعه داغ است، نقل حرف مردم شایعه پراکنى مىشود.
وقتى عدهاى نان دروغ مىخورند و کسب تهمت دارند، بازگویى آنچه در گوش ما مىخوانند و در اطرافمان مىپراکنند، گاهى مصداق نشر اکاذیب مىشود.
گرچه دل، مىخواهد انسان هر چه را شنید، بگوید و از این راه براى خود وجهه و عنوانى کسب کند،ولى عقل، فرمان درنگ و تأمل مىدهد. باید در پالایشگاه ذهن خود، مطالب و شنیدهها را پالایش کنیم، ناسالمها را دور بریزیم و براى گفتنىها معیار داشته باشیم.
گاهى رسوایى و بىآبرویى و پشیمانى، محصول و فرآیند همینگونه نقلیات و پراکندن حرف مردم است. راستى... اگر این روش، ابلهانه نیست، پس چیست؟
فرآوری : محمدی
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع : کتاب حکمتهاى علوى علیه السلام ترجمه و شرح 110 حکمت از سخنان حضرت على علیه السلام /جواد محدّثى