دیار دلتنگی
در نگاهت غروب دلتنگی | آسمانی پر از شفق داری |
گرد پیری نشسته بر رویت | ای جوان غریب حق داری |
همدم لحظه های تنهائیت | می شود اشكهای پنهانی |
تب محراب و بغض سجاده | تا سحر سجده های بارانی |
خاطری خسته و پریشان از | شهر دلگیر سایه ها داری |
ماه غربت نشین سامرّا | در دل خود گلایه ها داری |
هر دوشنبه غبار دلتنگی | كوچه كوچه دیار دلتنگی |
قاصدكها خبر می آوردند | از تو و روزگار دلتنگی |
ابرها را به گریه می آورد | ندبه هایی كه در قنوتت بود |
بگو آقا بگو كدام اندوه | راز تنهایی و سكوتت بود |
روز جمعه به وقت دلتنگی | می روی از دیار غم اما |
صبح یك جمعه می رسد از راه | وارث سرخی شقایقها |
ابتدا قبر مادر باران | كه در آفاق اشك پنهان شد |
بعد ترمیم مرقد خاكیت | گنبدی كه گلوله باران شد |
نقشهی شوم قتل آئینه | بركات جدید این شهر است |
زخمهایی كه بر جگر داری | از كرامات تازهی زهر است |
تشنگی، تشنهی لبانت بود | سرخ آمد ترك ترك گل كرد |
داغ قلب پر از شرارهی تو | راز یک زخم مشترک گل کرد |
خوب شد قدری آب آوردند | تشنه لب جان ندادی آقا جان |
بوی كرب و بلاست می آید | السلام علیك یا عطشان |
روی تل داشت آسمان می دید | در هجوم سپاه سر نیزه |
پیكر ماه ارباً اربا شد | سر خورشید رفت بر نیزه |
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
یوسف رحیمی