تبیان، دستیار زندگی
حضرت به طور دائم روزه داشت و یكى از غلامانش هنگام افطار مقدارى غذا براى آن حضرت مى آورد، همین كه موقع افطار مى رسید و مى خواست غذا میل نماید، ما را در كنار خود دعوت مى نمود و همگى با آن حضرت افطار مى كردیم .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آفتاب در شب

امام حسن عسگری

امام حسن عسكرى علیه السلام در عصر خلافت متوكل ، در زندانهاى مختلفى حبس گردید، آن بزگوار را مدتى به زندان شكنجه گرى خشن و پر تجربه و درنده خو، به اصطلاح به «نحریر» سپردند، او با بى رحمانه ترین روش ، به امام علیه السلام بر خورد مى كرد، و زندگى را بر آن حضرت ، تنگ و سخت گرفت .

همسر نحریر، كه به پاره اى از مقامات معنوى و عبادات و سجده هاى امام در زندان آگاه شده بود، به نحریر مى گفت: از خدا بترس ، تو نمى دانى كه چه شخصیت بلند مقامى را در زندان نگه داشته اى ، من ترس آن دارم كه بلاى سختى به تو برسد.

نحریر به جاى اینكه تحت تاءثیر گفتار همسرش قرار بگیرد، یك روز عصبانى شد و به همسرش گفت : سوگند به خدا، او (امام) را در باغ وحش ، جلو درندگان مى افكنم.

نحریر به اجازه مقامات بالا، همین كار را كرد، دستور داد آن حضرت را به درون باغ وحش بردند، و هیچگونه شك نداشت كه درندگان ، آن حضرت را مى خورند.

ولى پس از ساعتى ، نحریر و مأمورین زندان ، آن حضرت را دیدند كه نماز مى خواند، و درندگان در اطراف او حلقه زده و آرام و خاموش ایستاده اند، آنگاه دستور داد، تا آن حضرت را به خانه اش ببرند.(1)

همچنین در آن زمانى كه امام حسن عسكرى صلوات اللّه علیه در زندان معتصم عبّاسى قرار داشت ، ماءمورین زندان ، انواع و اقسام شكنجه هاى جسمى و روحى را براى حضرت اجرا مى كردند.

روزى عدّه اى از جاسوس ها و ماءمورین حكومتى ، وارد بر زندانبانِ امام حسن عسكرى علیه السلام شدند و گفتند: تا مى توانى بر او سخت گیرى كن و او را تحت فشارهاى گوناگون قرار بده .

زندانبان - كه شخصى به نام صالح بن وصیف بود - گفت : نمى دانم چگونه و با چه وسیله اى او را تحت شكنجه و فشار قرار بدهم !

همین دو سه روز قبل ، دو نفر از افراد فاسد و شرور را - جهت شكنجه و آزار او - به زندان فرستادم .

ولیكن هر دو نفرشان دگرگون شدند و اهل نماز و روزه و عبادت قرار گرفتند، آن هم با حالتى عجیب و حیرت انگیز، وقتى آن دو نفر را احضار كردم و به آن ها گفتم : شما دو نفر نتوانستید آن مرد را تحت فشار قرار دهید و او را منحرف كنید؟

حضرت به طور دائم روزه داشت و یكى از غلامانش هنگام افطار مقدارى غذا براى آن حضرت مى آورد، همین كه موقع افطار مى رسید و مى خواست غذا میل نماید، ما را در كنار خود دعوت مى نمود و همگى با آن حضرت افطار مى كردیم

گفتند: تو فكر مى كنى كه او یك مرد عادى است ؟ او به طور دائم روزه مى گیرد و نماز به جا مى آورد و تمام شب مشغول عبادت و مناجات مى باشد و حاضر نیست ، سخنى به جز ذكر خدا بگوید، هنگامى كه نزد او مى رفتیم تمام بدن ما به لرزه مى افتاد و حالات او، ما را نیز دگرگون كرد.

وقتى ممورین حكومت ، این مطالب را از زندانبانِ امام حسسن عسكرى علیه السلام شنیدند با سرافكندگى خاموش شدند و برگشتند.(2)

مرحوم قطب الدّین راوندى ، طبرى و برخى دیگر از بزرگان نیز به نقل از ابوهاشم جعفرى حكایت می كنند:

در آن دورانى كه من با عدّه اى دیگر از سادات در زندان معتصم عبّاسى به سر مى بردم ، حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى علیه السلام نیز با ما زندانى بود.

حضرت به طور دائم روزه داشت و یكى از غلامانش هنگام افطار مقدارى غذا براى آن حضرت مى آورد، همین كه موقع افطار مى رسید و مى خواست غذا میل نماید، ما را در كنار خود دعوت مى نمود و همگى با آن حضرت افطار مى كردیم .

روزى از روزها من روزه بودم و ضعف شدیدى مرا فرا گرفته بود، آن روز را من به تنهائى با مقدارى كَعك افطار كردم ؛ و قسم به خداوند سبحان ! كه كسى از این جریان من اطّلاعى نداشت ، سپس آمدم و در جمع افراد، كنار حضرت نشستم .

امام علیه السلام به یكى از افراد دستور داد: مقدارى غذا براى ابوهاشم بیاور تا میل كند، گر چه افطار كرده است .

پس من خنده ام گرفت ، فرمود: اى ابوهاشم ! چرا خنده مى كنى ؟

و سپس افزود: هر موقع در خود احساس ضعف كردى ، مقدارى گوشت تناول كن تا نیرو یابى و تقویت بشوى ، ضمناً توجّه داشته باش كه در كَعك هیچ قوّتى نیست .

بعد از آن به حضرت عرضه داشتم : همانا خدا و پیامبر و شما اهل بیت رسالت ، صادق و با حقیقت هستید.

شخصى ناشناس نیز در جمع ما زندانى بود و خود را منسوب به سادات علوى مى دانست .

حضرت فرمود: چنانچه بیگانه اى در جمع شما نمى بود، خبر مى دادم كه هر یك از شما چه زمانى آزاد خواهید شد. همین كه آن شخص ناشناس لحظه اى از جمع ما بیرون رفت ، امام علیه السلام فرمود: این مرد از شماها نیست ، مواظب سخنان و حركات خود باشید، او در لابلاى لباس هایش حركات و سخنان شما را مى نویسد و براى سلطان مى فرستد

ابوهاشم جعفرى در ادامه حكایت افزود: در آن روزى كه خداوند متعال مقدّر كرده بود كه امام عسكرى علیه السلام از زندان آزاد شود، ممورى آمد و به حضرت اظهار داشت : آیا میل دارى كه امروز نیز براى شما - همانند روزهاى قبل - افطارى بیاورم ؟

امام علیه السلام فرمود: مانعى نیست ، آن را بیاور، ولى فكر نمى كنم كه فرصت باشد، از آن بخورم .

پس ماءمور، مقدار غذائى را همانند قبل براى حضرت آورد؛ ولى نزدیك غروب در حالى كه حضرت روزه بود، آزاد شد و به ما فرمود: افطار مرا میل كنید، گوارایتان باد.(3)

ابوهاشم جعفرى همچنین نقل می كند:

در زمان حكومت متوكّل عبّاسى ، توسّط مأمورین حكومتى دست گیر و به همراه عدّه اى دیگر از شیعیان زندانى شدم .

پس از گذشت مدّتى حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى صلوات اللّه و سلامه علیه را نیز به همراه برادرش جعفر، محكوم و در زندان نزد ما آوردند.

چون امام حسن عسكرى علیه السلام را وارد زندان كردند، من حضرت را روى پلاس خود نشاندم و جعفر در نزدیكى حضرت ، نیز كنارى روى زمین نشست ، پس از گذشت لحظه اى جعفر فریاد كشید: واى از دست شیطان - منظورش یكى از كنیزانش بود -.

امام علیه السلام با تهدید او را ساكت گردانید و همه متوجّه شدند كه جعفر مَست كرده و دهانش بوى شراب مى دهد.

و در ضمن ، شخصى ناشناس نیز در جمع ما زندانى بود و خود را منسوب به سادات علوى مى دانست .

حضرت فرمود: چنانچه بیگانه اى در جمع شما نمى بود، خبر مى دادم كه هر یك از شما چه زمانى آزاد خواهید شد.

همین كه آن شخص ناشناس لحظه اى از جمع ما بیرون رفت ، امام علیه السلام فرمود: این مرد از شماها نیست ، مواظب سخنان و حركات خود باشید، او در لابلاى لباس هایش حركات و سخنان شما را مى نویسد و براى سلطان مى فرستد.

پس بعضى از افراد، سریع حركت كردند و لباس آن شخص را كه كنارى گذاشته بود، بررسى كردند و دیدند كه تمام مسائل و صحبت هاى آن ها را ثبت كرده و افزوده است : آن ها با حفر و سوراخ كردن دیوار زندان مى خواهند فرار كنند.

و صحّت پیش بینى و فرمایشات امام حسن عسكرى علیه السلام بر همگان ثابت شد.(4)

پی نوشت:

1) ارشاد المفید، 324 و 325 .

2) إعلام الورى، ج 2، ص 150؛ بحارالا نوار، ج 50، ص 308.

3) إحقاق الحقّ، ج 19، ص 624.

4) الخرایج و الجرایح، ج 2، ص 682.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

کتاب «داستانهاى شنیدنى از چهارده معصوم علیهم السلام»، محمد محمدى اشتهاردى.

کتاب «چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری علیه السلام»، عبدالله صالحی.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.