تبیان، دستیار زندگی
«آتش بس» مرز یك میلیارد تومان را رد كرد، دیگر فیلم های روی پرده اكثرا فروش های معقول و گاه دور از انتظاری داشته اند و حالا «به نام پدر» و «كافه ستاره» دو فیلمی كه از هفته قبل روی پرده آمده اند افتتاحیه هایی رویایی را پشت سر گ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به دنبال دلایل استقبال مخاطب از فیلم های ایرانی

«آتش بس» مرز یك میلیارد تومان را رد كرد، دیگر فیلم های روی پرده اكثرا فروش های معقول و گاه دور از انتظاری داشته اند و حالا «به نام پدر» و «كافه ستاره» دو فیلمی كه از هفته قبل روی پرده آمده اند افتتاحیه هایی رویایی را پشت سر گذاشته اند. این وضع امروز سینمایی است كه مدت ها است می گوییم رو به احتضار است و مخاطب با آن قهر كرده سینمایی كه هرچند زنده است و نفس می كشد اما خیلی وقت است همه مان می دانیم دخل و خرجش چندان با هم نمی خواند و داریم با سیلی صورتش را سرخ نگه می داریم. این كه امروز می شود مطلبی نوشت كه در آن به دنبال دلایل استقبال مخاطب از فیلم های ایرانی بود، خودش اتفاق فرخنده ای است و ضرورتش، همین شرایطی كه از آن سخن رفت. در میان این همه تشویش و اضطراب برای آینده این سینما، حالا مردم به سینما می روند. چرا؟

بگذارید برای یافتن پاسخ این پرسش از جزء به كل برسیم و دلایلی را كه معمولا می تواند میان فاكتورهای فروش یك فیلم قرار بگیرد، به شكل موردی بررسی كنیم تا مشخص شود به واسطه كدام یك از این فاكتورها سینمای ایران از ابتدای سال روزهای خوبی را پشت سر گذاشته است...


كنجكاوی

می گویند فیلم های كمدی در این مدت خوب فروخته و نخستین پاسخ به این پرسش كه چرا فیلم ها می فروشند این است كه مردم می خواهند ساعتی از زندگی روزمره شان رها شوند و به سینما بروند تا بخندند. فروش «چهارشنبه سوری» و حالا «به نام پدر» اما، باطل كننده این فرضیه است. شكل بهتر بیان این مسئله چنین چیزی است: مردم به دیدن چیزی می روند كه برای دیدنش كنجكاو شده باشند. «آتش بس» یك كمدی زن و شوهری بود كه دهان به دهان آوازه اش چرخید و خیلی ها برای دیدنش كنجكاو شدند. «چهارشنبه سوری» فیلمی بود كه در هیاهوی پس از جشنواره و پیچیدن نامش در تلویزیون و جراید اكران شد و توانست در اوج كنجكاوی مخاطبان گیشه خوبی بگیرد. «به نام پدر» هم فیلمی از ابراهیم حاتمی كیا است كه اصولا نامش برای مخاطبان كنجكاوی برانگیز است. این همه تاكید آنونس های تلویزیونی بر نام فیلمساز بیشتر به همین دلیل است. با این همه این فرمولی نیست كه برای همه فیلم ها جواب دهد. اگر همین حالا یكی بپرسد كه چه چیزی در «سوغات فرنگ» یا «زن بدلی» مردم را كنجكاو كرده تا به تماشای این فیلم ها بروند، هیچ پاسخی ندارم. كنجكاو كردن مخاطب راهكار هست ولی پاسخی قطعی نیست. می تواند یكی از عوامل فروش برای چند فیلم خاص باشد اما برای همه فیلم ها عمومیت ندارد و جواب پرسش ابتدای بحث نیست ولی به هرحال می توانید این فاكتور را برای چند فیلم خاص داشته باشید.


تبلیغات

تقریبا دوهفته پیش از شروع نمایش فیلم «كافه ستاره» نمایش آنونس های فیلم در شبكه های ماهواره ای آغاز شد و در كنار آن كلیپی خوش ساخت هم بود كه مخاطب را از نمایش فیلم كاملا مطمئن می كرد. شروع خوب فیلم سامان مقدم در گیشه كه احتمال می دهم پس از دیده شدن فیلم و ناهمخوانی محتوایش با جنس تبلیغات پایان خوشی نداشته باشد بیش از هر چیز به همین جنس تبلیغات بازمی گشت. آشنایی مخاطب با محصولی كه هیچ تصور ذهنی خاصی از آن ندارد. این شكل از تبلیغات قبلا هم جواب داده است. زمانی كه تلویزیون با پخش آنونس های دو سه فیلم خود فروش آنها را بالا برد و نشان داد می تواند ذهن مخاطب را آماده پذیرش هر فرآورده تصویری با هر كیفیتی بكند. در مورد «به نام پدر» هم باز این تبلیغات پرحجم كاركرد داشته است و اطلاع رسانی به موقع سبب شده مردم بدانند كه فیلم تازه حاتمی كیا و پرستویی روی پرده است. این موضوع در مورد «آتش بس» بیشتر به عكس ها و مانورهای مطبوعاتی منحصر بوده و فیلم های دیگر مثل «زن بدلی» به كلی از این شكل تبلیغات مستثنی هستند. پس این را هم نمی توان دلیلی محكم دانست. چنانكه تبلیغات فیلم «طبل بزرگ زیرپای چپ» هم در همان حجم فیلم حاتمی كیا انجام شد ولی مردم دلزده از فیلم جنگی به تماشای این فیلم درخشان خسرو معصومی نرفتند. تبلیغات می تواند یك فیلم را نجات دهد ولی كاركرد عمومی ندارد.


ستاره ها

این دم دستی ترین گزینه ممكن برای فكر كردن است. در سینمای نوینی كه یك دهه نخست تولدش از ستاره سازی منع شده بود و بعد هم دست و پا بسته به این سمت حركت كرد حالا روزهای بهره برداری از ستاره ها فرا رسیده است. یك نگاه به پوسترها و تبلیغات فیلم های پرفروش این چندوقت نشان می دهد كه فیلم های ما تا چه حد وابسته به ستاره هایشان هستند. اوج این جریان «آتش بس» است. تكیه بی حد به زوج محمدرضا گلزار و مهناز افشار و جذابیت ظاهری آنها بی شك یكی از دلایل فروش رویایی فیلم تهمینه میلانی است. ستاره های فیلم آشكارا از زیبایی همدیگر حرف می زنند و گریم در هیچ جایی از زیباتر كردن چهره ها نسبت به اصل دریغ نكرده است. تكیه بر ستاره ها در مخاطب سنجی وقتی قطعی تر می شود كه یادمان باشد چهارشنبه سوری به واسطه حضور هدیه تهرانی و به نام پدر به دلیل حضور پرویز پرستویی است كه چنین فروشی دارند. اولی همچنان تضمین شده ترین گیشه بازیگران ایرانی را دارد و دومی حتی فیلمی با مخاطب خاص همچون «كافه ترانزیت» را هم به فروشی بالاتر از 200 میلیون تومان رساند. رامبد جوان، ماهایا پطروسیان، هانیه توسلی یا حتی مجید صالحی در این مدت نشان داده اند كه این توانایی را دارند تا مخاطب را به سالن بكشانند. در برخی تصویر آشنای تلویزیونی و در برخی دیگر جذابیت روی پرده دلیل این امر است اما به هرحال می تواند یكی از دلایل محكم مخاطب سنجی ما باشد. نگاهی به وضع اكران نخستین فیلم شاهد احمدلو «چند می گیری گریه كنی» كه عدم محبوبیت ابوالفضل پورعرب نزدیك بود فیلم را زمین بزند تایید دیگری بر این نظریه است كه ستاره ها در سینمای ایران فراتر از وظیفه شان كه سهیم بودن در موفقیت یك فیلم است، به شكلی تعیین كننده می توانند كل سرنوشت آن اثر را رقم بزنند.


تب

اما فراتر از داستان ستاره ها مسئله مهمی وجود دارد كه دلیل این میزان استقبال و نتیجه بحث های بالا را می توان در آن جست وجو كرد. مخاطبان سینمای ایران روی یك تب با این سینما مواجه می شوند و این روزها تب سینمارفتن داغ است. به نظر می رسد قضیه خیلی پیچیده تر از این حرف ها باشد ولی اصلا این طور نیست. قضیه همین قدر ساده و دم دستی است. این روزها مردم دوباره به سینمارفتن عادت كرده اند و آن را یكی از تفریحات آخرهفته شان كرده اند و فقط كافی است یكی از فاكتورهای بالا آنها را قانع كند كه این فیلم ارزش دیده شدن را دارد. به همین راحتی آنها زحمت و هزینه یك تفریح آخرهفته را با سینما متقبل می شوند و پا به سالن ها می گذارند تا رویاهای ما برای این سینما محقق شود و از دیدن صف های طویل مقابل گیشه ها خوشحال شویم. این روزها تب سینما رفتن داغ است و احتمالا تا شروع ماه رمضان با این دو فیلمی كه روی پرده اند ادامه خواهد داشت. اگر روزهای ماه رمضان را روزهای ركود اقتصادی این سینما در نظر بگیریم و زمان فرونشستن تب سینمارفتن، اكران عیدفطر نشان خواهد داد كه آیا این سینما می تواند در روزهای بعد هم نفس بكشد یا نه. فعلا همه فیلم ها می فروشند و به نظر می رسد فرقی ندارد چه چیزی روی پرده می آید ولی فروكش تب، معادلات را به هم می ریزد. فعلا فقط یك كار می شود كرد. بیایید دعا كنیم تب سینمارفتن تا زمانی كه ممكن است فرو ننشیند. این برای همه مایی كه قلبمان برای سینمای ایران می تپد بهتر است.

منبع : روزنامه شرق


لینک :

سینمای ایران