تبیان، دستیار زندگی
نویسنده برای ایجاد اثر ارزشمند كه مورد اقبال خواننده قرار گیرد از زندگی واقعی گزینش‌هایی را به طور پراكنده درنظر می‌گیرد و جنبه‌های تصادفی و ظاهری آن را كنار می‌نهد و پدیده‌ای كه با واقعیت چندان منطبق نیست حاصل می‌شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معیار سنجش داستان

عناصر داستان (3)

(1)پیرنگ داستان ،(2) شخصیت پردازی در داستان


نویسنده برای ایجاد اثر ارزشمند كه مورد اقبال خواننده قرار گیرد از زندگی واقعی گزینش‌هایی را به طور پراكنده درنظر می‌گیرد و جنبه‌های تصادفی و ظاهری آن را كنار می‌نهد و پدیده‌ای كه با واقعیت چندان منطبق نیست حاصل می‌شود.


حقیقت مانندیِ داستان

حقیقت مانندی یكی از عناصری است كه داستان را در نظر خواننده مورد قبول، پذیرفتنی و محتمل جلوه می‌دهد. نویسنده هر چند در كارش مهارت داشته باشد و هر چه به داستانش عمق و معنا دهد اگر از این عنصر بهره نبرده باشد، نمی‌تواند وقایع داستان را پذیرفتنی جلوه دهد و داستان موفقی به وجود نمی‌آید. حقیقت مانندی در واقع معیار سنجش داستان است و باید در بطن حوادث داستان باشد و جنبه ی عام داشته باشد نه خاص.

این عنصر باید در تار و پود داستان نهفته باشد و چون در درون داستان و حوادث آن جای دارد ممكن است در جهان خارج رخ نداده باشد بلكه نویسنده آنها را خلق كرده باشد. نویسنده برای ایجاد اثر ارزشمند كه مورد اقبال خواننده قرار گیرد از زندگی واقعی گزینش‌هایی را به طور پراكنده درنظر می‌گیرد و جنبه‌های تصادفی و ظاهری آن را كنار می‌نهد و پدیده‌ای كه با واقعیت چندان منطبق نیست حاصل می‌شود. در این بخش هنرمند خود را موظف می‌بیند كه موارد گزینش شده را حقیقت هنری بخشد و آن را به صورتی قانع‌كننده جلوه دهد. آنچه حاصل می‌شود واقعیات جدیدی است كه نویسنده خلق كرده است.

تعریف حقیقت‌مانندی

در فرهنگ اصطلاحات ادبی كارل بكسون و‌ آرتور گانز حقیقت‌مانندی چنین تعریف شده است: «كیفیتی كه در عمل داستانی یا شخصیت‌های اثری وجود دارد و احتمال ساختی قابل قبول از واقعیت را در نظر خواننده فراهم می‌آورد.»

بر اساس این تعریف حقیقت‌مانندی، به دو صورت تحقق می‌یابد. یكی آنكه داستان واقع‌گرا باشد و شرح واقعیت‌ها به صورت دقیق در آن لحاظ شده باشد مثل رمان «همسایه‌ها» نوشته ی احمد محمود . صورت دیگر این كه لازم نیست حتماً داستان واقع‌گرا باشد و شرح جزئیات وقایع را نشان دهد بلكه واقعیت به صورت عام به نمایش گذاشته می‌شود و جنبه ی نمادین، تمثیلی و سورئالیستی به خود می‌گیرد. از این نظر داستانهای نمادین و تمثیلی هم‌چون یكلیا و تنهایی او نوشته تقی‌مدرسی و داستان مافوق طبیعی «بوف‌كور» هدایت نیز می‌توانند حقیقت‌مانندی داشته باشند. البته به شرط آن كه نویسنده بتواند با قدرت تخیل خواننده را مجذوب داستان نماید و انعكاس زندگی را در هر شكلی كه این انعكاس را مجسم می‌كند، در داستان لحاظ كند.

حقیقت‌مانندی داستانهای واقع‌گرا (رئالیستی)

زندگی بشر پر از وقایع متنوع و حوادث گوناگون است. هر حادثه یا واقعه‌ای كه رخ می‌دهد برای نویسنده به منزله مواد اولیه و دست‌نخورده‌ای است كه او را قادر می‌سازد تا با كمك آنها داستانهای پرشور و احساسی خلق كند یا حتی رمانها و شاهكارهای ادبی با ارزشی را بیافریند.

این‌‌گونه مواد و مصالح برای نویسنده فراوان است اما نحوه ی استفاده از آنها باید به گونه‌ای باشد كه در نظر خواننده از حقیقت‌مانندی لازم برخوردار باشد. این منابع و مواد اولیه در گزینش از زندگی واقعی ابتدا آشفته و به هم ریخته است. این نویسنده است كه باید به آنها نظم و سامان دهد و میان وقایع ارتباط منطقی برقرار سازد. این سازماندهی بین حوادث و وقایع زندگی باید به گونه‌ای باشد تا خوانندگان به وقوع آنها متقاعد و قانع شوند. در واقع نویسنده با گرفتن این مصالح از زندگی با قدرت تخیل آنها را می‌پروراند و مضامینی نو ارائه می‌دهد. مضامینی كه صرفاً روگرفت پدیده‌های واقعی نیستند بلكه واقعیت‌های جدیدی هستند كه زاییده تخیل نویسنده‌اند.

حقیقت‌مانندی نمی‌تواند به یك شكل و به طور یكسان همه ی خوانندگان را متقاعد سازد چرا كه تجربه افراد از زندگی یكسان نیست. گروهی ممكن است عقیده و برخورد نویسنده را در داستان قانع‌كننده بدانند و گروه دیگر وقایع را خیالی پندارند.

حقیقت‌مانندی نمی‌تواند به یك شكل و به طور یكسان همه ی خوانندگان را متقاعد سازد چرا كه تجربه افراد از زندگی یكسان نیست. گروهی ممكن است عقیده و برخورد نویسنده را در داستان قانع‌كننده بدانند و گروه دیگر وقایع را خیالی پندارند. به عنوان نمونه داستان «زنده به گور» هدایت را گروهی از خوانندگان ممكن است داستانی واقع‌گرا بدانند و بر این عقیده باشند كه شخصیت داستان در تنگنا قرار گرفته و اجتماع ظالم و خفقان‌آور به او فرصت خوب زندگی كردن و آزاد زیستن را نداده است. اما بعضی دیگر داستان را خیالی و غیرواقعی فرض می‌كنند و آن را بازتاب فلسفه ی یاس‌آمیز فردی تلقی می‌كنند و باوركردنی نمی‌دانند. برای نمونه جمله‌ای پرمعنی از كتاب زنده به گور هدایت را می‌آوریم:

«به یادم می‌آید شنیده‌ام وقتی كه دور كژدم را آتش بگذارند خودش را نیش می‌زند. آیا دور من یك حلقه ی آتشین نیست؟» (هدایت، 1331: 36-35)

در جهان واقعی، هر حادثه‌ای ممكن است اتفاق بیافتد. اما این سخن كه یك واقعه تا چه حد جنبه ی عام و فراگیر دارد جای درنگ و تأمل است. در زندگی حوادث و وقایع نادری ممكن است برای هركس رخ دهد اما «به علت ماهیت استثنایی آن‌ها نمی‌تواند» (میرصادقی، 1385: 148) اساس كار نویسنده قرار گیرد. می‌توان گفت حقیقت‌مانندی هم‌چون معیاری است برای بازشناخت و تشخیص آثار خوب از بد. خواننده به داستانی كه حقیقت‌مانند باشد به راحتی اعتماد می‌كند چرا كه شخصیت‌ها، فضا و لحن رویدادها به صورتی تصویر شده‌اند كه می‌توان آن ها را واقعی پنداشت. به همین دلیل نویسندگان برای دستیابی به حقیقت‌مانندی فنون و شگردهای بسیاری را به كار می‌گیرند. از جمله بعضی از آنها به شیوه ی بازگویی و روایت داستان توجه مخصوص دارند و «زاویه دید» داستانهای خود را به گونه‌ای انتخاب می‌كنند كه «داستان به ظاهر، حقیقت مانند‌تر جلوه كند.» (همان: 153)

حقیقت‌مانندی داستانهای خیال و وهم (فانتزی)

داستانهای خیال و وهم، هم‌چون داستانهای واقع‌گرا و نائورالیستی، بسیاری از ویژگیهای حقیقت‌مانندی را دارا هستند از جمله «تغییر معیاری اجتماعی و انتخاب زاویه دید مناسب را می‌توان نام برد.» (همان: 155)

از این نظر می‌توان گفت تنها داستانهای واقع‌گرا دارای حقیقت‌مانندی نیستند بلكه داستانهایی هم هستند كه اگر چه واقع‌گرا نیستند اما در بطن خود واقعیتی را نشان می‌دهند. همان‌گونه كه قبلاً به داستان «زنده به گور» هدایت نیز اشاره كردیم. بنابراین وقایع خیال و وهم نیز می‌تواند در داستان به كار گرفته می‌شود. مشروط بر این كه نویسنده نكات و جزئیاتی برای روشن‌كردن ضرورتهای داستان بدهد و به یاری تخیل باور خواننده را جذب كند. در بین داستانهای ایرانی می‌توان «زنده به گور» هدایت و «ملكوت» بهرام صادقی را نام برد.

اکرم نعمت اللهی

بخش ادبیات تبیان


منابع :

اسکولز ، رابرت ، عناصر داستان ، فرزانه طاهری ، اول ، تهران ، مرکز ، 1377

بیشاب ، لئونارد ، درسهایی درباره داستان نویسی ، محسن سلیمانی ، سوم ، تهران ، سوره ،1382

براهنی ، رضا ، قصه نویسی ، چهارم، تهران ، البرز، 1368

روزبه ، محمد رضا ، ادبیات معاصر ایران ، سوم ، تهران ، روزگار ، 1387

میرصادقی  ، جمال ، عناصر داستان  ، اول ، تهران ، سخن ،1385

، ادبیات داستانی ، پنجم ، تهران ، سخن ، 1386