احساست در دستان توست
"مردم به میزانی شاد هستند که انتظار آن را می کشند." به این ترتیب می توان گفت که آنچه در زندگی ما اتفاق می افتد، سهم زیادی در شاد بودن و شاد کردن ما ندارد، بلکه آنچه مهم است نحوه عمل و واکنش ما در رابطه با اتفاقات و وقایع مختلف است."
دو برادر را در نظر بگیرید که یکی از آنها شغل خود را از دست می دهد. او این اتفاق را به فال نیک می گیرد و با خود اینطور فکر می کند که شاید این اتفاق موجب شده تا او بتواند به واسطه یافتن شغلی جدید، استعدادش را بیشتر محک بزند و دست به پیشرفت بیشتری زند و موقعیت بهتری پیدا کند. اما در شرایطی مشابه اگر همین اتفاق برای برادر دیگر بیفتد ممکن است او خودش را از ساختمان بلندی به پائین پرتاب کند و همه چیز را بدین وسیله برای خود خاتمه دهد.
به این ترتیب می توان اینطور بیان کرد که یک موقعیت مشترک و مشابه که برای دو نفر رخ می دهد، ممکن است موجب خوشحالی یکی و افسردگی و غم زدگی دیگری شود. یکی از این دو نفر خود را در برابر بدبختی می بیند و دیگری به موقعیت های بهتر می اندیشد.
باور داشته باشید که که این ما هستیم که تصمیم می گیریم زندگی چگونه بر ما تاثیر گذارد. حتی کسانی که کنترل روحی- روانی خود را از دست می دهند، باز هم تصمیم به انجام این امر دارند. در واقع آنها به خود می گویند:" مثل اینکه زندگی کمی بیش از اندازه برای من سخت شده است. شاید بهتر باشد که برای مدتی کنترل ذهنم را از دست بدم."(1)
فراموش نکنید که شاد زیستن و شاداب بودن، همیشه کاری ساده و دست یافتنی نیست. شاد بودن را شاید بتوان یکی از بزرگترین مبارزات ما در زندگی نامید. مبارزه ای که ممکن است تمام پافشاریهای ما درزندگی، انظباط فردی و تصمیم گیری ما را تحت تاثیر قرار دهد. در این زمینه عمل کردن بر مبنای بلوغ فکری و عقلانی مهم است. بلوغ فکری یعنی اینکه بپذیریم که باید شاد باشیم و با شادکامی درونی زندگی کنیم.
این احساس ارزشمند و گرانبها به این ترتیب به دست می آید که همیشه بر آنچه داریم تمرکز کنیم و نه آن چیزهایی که نداریم. مسلما هر انسانی که بر روی زمین زندگی می کند، در زندگی با مجموعه ای از داشته ها و نداشته ها مواجه است. به نظر می رسد هیچ کس از این قاعده مستثنی نیست و هیچگاه همه چیزهای خوب و مثبت برای یک انسان فراهم و مهیا نبوده است. پس هنر انسان در زندگی این است که به داشته هایش بیندیشد و با آنها حرکت کند.
هر انسانی مختار است که به چه نحوی بیندیشد و به این صورت می تواند به میزان شاد بودنش هم جهت بخشد. برای شاد بودن لازم است که روی افکار شاد تمرکز کنیم، اما اغلب اوقات معکوس عمل می کنیم. اغلب ما در زندگی روزمره، نقاط مثبت، موفقیت ها و تعریف ها و تمجید ها را نادیده می گیریم و یا زود فراموش می کنیم و این در حالی است که حرف های ناخوشایند را تا مدتها در ذهن مان حفظ می کنیم. اگر به ذهن و افکارمان اجازه دهیم که حرف یا اتفاقی ناخوشایند را تا مدتها در ذهن نگه دارد و تا مدتی ذهنمان را مشغول دارد، بدون شک ان کس که بیش از همه از این وضعیت رنج می برد، خود ما هستیم. چون همه چیز ما تحت سلطه ذهن مان قرار دارد و هر اتفاقی در ذهن و فکر ما، در رابطه ای مستقیم با عملکرد ما و نحوه زندگی ما قرار دارد.
به راستی تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چرا رفتارهای مثبت و سخنان زیبای دیگران درباره خودمان را تنها چند دقیقه در ذهن داریم، اما وقتی رفتاری توهین آمیز درباره ما صورت گیرد، مدت زمانی طولانی انرا فراموش نمی کنیم. این اقدام همچون عمل کسی است که همواره به جمع آوری و نگهداری قدری آشغال، اهتمام دارد.
بهتر است فرصت را از دست ندهیم. از همین لحظه شروع کنیم و به خود بگوئیم
" تا امروز به هر میزانی که غمگین و افسرده زندگی کرده ام، کافیست. اگر قرار است از زندگی بهره ای ببرم، بهتر است سعی کنم با شادی و شادکامی زندگی کنم. پس باید از همین لحظه شروع کنم."
طبیعتا همه ما در زندگی با کم و کاستیها و فراز و نشیب های بسیاری روبرو هستیم. بهتر است بپذیریم و باور کنیم که خاصیت دنیا همین است و هیچ گاه روی خوش دنیا به طور کامل برای کسی نشان داده نشده است. آنچه مهم است اینکه بتوانیم در همین فراز و نشیب ها به شادکامی درونی مان فکر کنیم.
پی نوشت: راز شاد زیستن نوشته اندرو متیوس
فاطمه ناظم زاده
بخش خانواده ایرانی تبیان