تبیان، دستیار زندگی
از داستان ابلیس پند و عبرت بگیرید، از این رو که عبادات طولانی و کوشش های فراوان او (بر اثر تکبر) از بین رفت، او خداوند را شش هزار سال عبادت نمود که معلوم نیست از سال های دنیا است یا از سال های آخرت، ولی با ساعتی تکبر و غرور همه ی عبادات و کوشش هایش را محو
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهناز وکیلی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عبرتی که از خلقت شیطان باید گرفت


از داستان ابلیس پند و عبرت بگیرید، از این رو که عبادات طولانی و کوشش های فراوان او (بر اثر تکبر) از بین رفت......


شیطان

ابلیس (شیطان) در صف عرشیان بود، او شش هزار سال در پیشگاه خدا، عبادت کرد. خداوند بزرگ هنگامی که حضرت آدم (پدر انسان ها) را آفرید، و از روح خویش بر او دمید برای بزرگداشت خلقت آدم به همه ی فرشتگان و به ابلیس فرمان داد که آدم را سجده کنید.(1) همه او را سجده کردند ولی ابلیس تکبر نمود و با یادآوری اصل خلقت خود و خلقت آدم با قیاس نابجایی که انجام داد خود را بزرگتر پنداشت و به آدم گفت: "اَنَا ناریُّ و انتَ طینتی" من از آتش آفریده شده ام و تو از گل و خاک. همین فکر و غرور او را از انجام فرمان خدا بازداشت و در نتیجه اعمالش پوچ و بی محتوا گردید. و از درگاه خداوند رانده و مطرود شد، که امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید:

"از داستان ابلیس پند و عبرت بگیرید، از این رو که عبادات طولانی و کوشش های فراوان او (بر اثر تکبر) از بین رفت، او خداوند را شش هزار سال عبادت نمود که معلوم نیست از سال های دنیا است یا از سال های آخرت، ولی با ساعتی تکبر و غرور همه ی عبادات و کوشش هایش را محو و نابود کرد. گرچه ابلیس، آسمانی و عرشی بود، ولی فرمان خدا بین اهل آسمان و زمین یکی است و همه ی بندگان در برابرش مساویند. ای بندگان خدا، از این دشمن خدا (یعنی ابلیس) برحذر باشید.(2)

آدم علیه السلام

خداوند پس از آنکه زمین را آفرید و آن را آماده سکونت انسان ساخت، در میان مخلوقات خود آدم (اولین انسانه نسل موجود) را برگزید و او را در بهشت (یعنی باغی از باغ های خرّم و خوش آب و هوای زمین، نه بهشتی که خداوند به انسان ها وعده داده) جای داد، آشامیدنی های گوارا و خوراک های لذت بخش را در اختیار آدم گذاشت.(3) و آدم را از حیله های ابلیس و دشمنی او بر حذر داشت و به او تکلیف کرد که فریب شیطان را نخورد (او را در آن بهشت آزمایش کرد و فرمود که او و همسرش نزدیک درختی که مقرر فرموده نروند و از آن چیز نخورند.)

پس از شکسته شدن حدود و پیامد آن ترس و وحشتی که بر حضرت آدم و حوا مستولی شد خداوند در مقام تنبیه آنان آنچه را که دیگر شایستگی آن را نداشتند از آنها گرفت و به ورطه ای که خود باید در آن تلاش می کردند و شباهتی با جایگاه قبلی نداشت وارد شدند. اما با این وجود خداوند مهربان ابتدا زمینه توبه و پشیمانی از گناه را در آدم به وجود آورد و پس از آن آدم از این موهبت الهی استفاده نمود و از گناهی که مرتکب شده بود، توبه کرد

(این میوه ممنوعه در قبال آن همه نعمت که در اختیارشان قرار داده شده بود بسیار ناچیز بود ولی انسان با این خبط و اشتباهش نشان داد که او با مسایل کوچک و شاید به چشم نیامدنی محک می خورد و متأسفانه همه ی خیرش را از دست می دهد. اگر لحظه ای غفلت کند و از مدار صحیح خارج شود به وادی پای خواهد گذاشت که باید تاوان سختی بپردازد تا از آن ظلمت و تاریکی خارج شود و به تعبیری ره یافته گردد. البته اگر این راه همان راهی باشد که از قبل در آن قرار داشته؟!! مطمئناً راه پرخطرتر، آزمایش ها سخت تر و مسیر ناامن خواهد بود. به فکر باشیم تا لحظه ایی غفلت فراگیرمان نشود.)

سرانجام ابلیس او را فریب داد و بر او حسادت ورزید. چرا که ابلیس از موقعیت و جایگاه آدم خرسند نبود هم او را موجودی پست تر از خود می دانست و دیگر آنکه او را سزاوار لطف عنایت خدا آن هم به این اندازه که او را اشرف مخلوقات بخواند و به خلقتش خود را بستاید نمی دانست. لذا با وسوسه هایش باعث شد که آدم (علیه السلام) یقین خود را به شکر و وسوسه او از دست بدهد و تصمیم محکم خویش را با سخنان بی اساس او مبادله کند. البته گناه حضرت آدم (علیه السلام) همان "ترک اولی" بود و به عبارت روشنتر گناه مطلق نبود. به این معنی که او با آن مقام ارجمندی که داشت حتی نمی بایست کار مکروهی را انجام دهد. بنابراین انجام کار مکروه برای او گناهی نابخشودنی بود و جای مقام عصمت منافات نداشت. این تکلیف و آزمایش آدم (علیه السلام) در بهشت برای آن بود که آدم آمادگی پیدا کند که وقتی به زمین آمد لیاقت رهبری مردم را داشته باشد.

آدم

(توبه حضرت آدم یک نوع تصفیه و پاکسازی روح می باشد که از ویژگی های حجت خداست. ناگفته نماند داستان حضرت آدم (علیه السلام) و همسرش در بهشت و فریب دادن ابلیس و اخراج آنها از بهشت در قرآن در سوره های؛ بقره آیات 38- 35 و اعراف آیات 22- 19 و سوره طه آیات 123 – 118 آمده است)

پس از شکسته شدن حدود و پیامد آن ترس و وحشتی که بر حضرت آدم و حوا مستولی شد خداوند در مقام تنبیه آنان آنچه را که دیگر شایستگی آن را نداشتند از آنها گرفت و به ورطه ای که خود باید در آن تلاش می کردند و شباهتی با جایگاه قبلی نداشت وارد شدند. اما با این وجود خداوند مهربان ابتدا زمینه توبه و پشیمانی از گناه را در آدم به وجود آورد و پس از آن آدم از این موهبت الهی استفاده نمود و از گناهی که مرتکب شده بود، توبه کرد.

خداوند آدم را پس از توبه به زمین فرستاد تا با نسل خود زمین را آباد سازد و او را حجت خود در روی زمین قرار داد تا انسان ها در پرتو راهنمایی های او، راه هدایت را بپیمایند و پس از مرگ او، زمین را از حجت های خود خالی نگذاشت. و رسولان بسیاری فرستاد تا راه صحیح و شایسته ایی که سزاوار اشرف مخلوقات است راه نشان داده و او را تا سر منزل حقیقت راهنمایی سازد.

سعادتمند شدن امری محال نیست. ارزیابی استراتژی شیطان و شناخت نقطه ضعف های خود و بکار بستن فرامین الهی (که به واقع بدون آن، کار به جایی نخواهد رسید) تنها راهی است که به ما پیشنهاد شده و برای انسانی که با کرامت نفس آفریده شده او راز انتظار نیست

- طرح یک سوال

ممکن است این فکر در ذهن ما خطور کرده باشد که اگر آن روز موعود که خداوند انسان را از آن میوه ممنوعه منع فرمود انسان فرمانبرداری می کرد و سربلند از این امتحان خارج می شود وضع به گونه ایی دیگر بود؟! ما در جایگاه اولیه خویش قرار داشتیم در ناز و نعمت از زندگی بی دردسر و بدون دغدغه حظّ می بردیم. نه تنگنا و فشاری، نه عسر و حرجی و نه آزمایش و امتحانی در کار بود تا بد و خوبی معنا پیدا می کرد، فضیلت و رذیله ایی وجود نداشت که بین انسان فرقی نمایان گر شود همه به طور یکسان از نعمات الهی بی واسطه و بدون دردسر متنعم بودیم و دیگر نیاز به آمدن پیامبری نبود و ...

- پاسخ به این سوال

با کمی دقت خود به این پاسخ خواهیم رسید که تصور چنین حیاتی از خالق با تدبیری که خود اذعان نموده موجودی که فعلاً آفریده ایم نسبت به مخلوقات پیشین بسیار متفاوت است. وجود قوه عقل ما به صورت نسبی نه مطلق) او را از دیگران متمایز ساخته پس او باید با داشتن غرایز و نفسایناتش در مخاصمه بوده سربلند از این تلاش بیرون آمده اما این مهم بدون وجود راهنما و راه بلد محقق نخواهد شد و همه به تنهایی به هدف نهایی نخواهد رسید.

اگر آن روز حضرت آدم (علیه السلام) موفق از آزمایش خارج می شد به حتم و یقین آزمایش و محک دیگری بر او در نظر گرفته می شد تا آبدیده شود. اگر ابلیسی نبود و وسوسه برانگیزاننده ی دیگری قرار داده می شد. در نتیجه آنچه که خدا تقدیر نموده باید به حقیقت می پیوست نه به صورت جبری بلکه با اختیار خود انسان این راه انتخاب می شد.

پس با شناخت دشمن خود (ابلیس) و نحوه عملکرد او و نیز توانایی هایی که بالقوه در اختیار ماست، پیدا کردن راه و سعادتمند شدن امری محال نیست. ارزیابی استراتژی شیطان و شناخت نقطه ضعف های خود و بکار بستن فرامین الهی (که به واقع بدون آن، کار به جایی نخواهد رسید) تنها راهی است که به ما پیشنهاد شده و برای انسانی که با کرامت نفس آفریده شده او راز انتظار نیست.

پی نوشت ها :

1- برگرفته از خطبه اول و 192 نهج البلاغه

2- بخشی از خطبه 1 و 91 نهج البلاغه

3- تفسیر نورالثقلین ج 1 ص 620 حدیثی از امام صادق علیه السلام

مهناز وکیلی

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.