تبیان، دستیار زندگی
ابزار شیطان به قدری گسترده است که از سوژه‌های مذهبی هم نمی‌گذرد و از مذهب علیه مذهب خرج می‌کند همانطور که خود شیطان برای گمراه کردن آدم و حوا قسم یاد می‌کند که من از ناصحین هستم .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سوژه ی مذهبی برای کار شیطان


ابزار شیطان به قدری گسترده است که از سوژه‌های مذهبی هم نمی‌گذرد و از مذهب علیه مذهب خرج می‌کند همانطور که خود شیطان برای گمراه کردن آدم و حوا قسم یاد می‌کند که من از ناصحین هستم . 


شیطان

وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(اعراف،200)

و اگر از طرف شیطان و شیطان صفتان، وسوسه ای به تو رسد، پس به خداوند پناه آور، قطعاً او شنوا و داناست.

"نَزغ"، ورود در كاری به قصد افساد و تحریك است.

- در این سوره، از آیه 16 تا 27 داستان وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم(علیه السلام) آمده است، در اواخر سوره هم نسبت به وسوسه های شیطان هشدار می دهد.

- گرچه همه انبیا معصومند، ولی شیاطین از دست اندازی و وسوسه حتی نسبت به آنان هم در نمی گذرند. در حقیقت شیطان با وسوسه های خود قصد گمراه کردن تمام انسان ها را دارد، ولی در برابر مخلصین شکست می خورد "قال فبعزّتک لاغوینّهم اجمعین الاّ عبادک منهم المخلصین".(ص،83) استعاذه و استمداد از خداوند، بهترین درمان وسوسه های شیطانی است.

- وسوسه شیطان، حتمی است.

- وسوسه شیطان، دائمی است.

- چون وسوسه های شیطانی متفاوت است، استعاذه هم باید به "الله" باشد كه جامع همه صفات نیك و كمالات است.

- پناه باید به خدایی برد كه شنوا و داناست و به هر مسأله مرموز هم آگاه است، نه بت ها و خرافات و ... .

- فرض گناه و وسوسه، دلالت بر وقوع آن ندارد، تنها هشدار است.

- حتی از کوچکترین وسوسه شیطان نیز نباید غافل شد و باید به خدا پناه برد و خود را تحت پوشش او قرار داد.

- پیامبران معصومند و یكی از راه های عصمتشان، همین استعداد و توجه و پناه بردن به خداست.

- هنگام خطر، توجه و هوشیاری ویژه لازم است.

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ.(اعراف ، 201)

همانا كسانی كه تقوا می ورزند، هرگاه شیطان های دوره گرد با ایشان تماس می گیرند، متوجه می شوند، پس می بینند و بینا می گردند.

وسوسه شیطان، گاهی از دور است "فوسوس الیه"، گاهی از طریق نفوذ در روح و جان "فی صدور النّاس"، گاهی با همنشینی "فهو له قرین"، گاهی هم از طریق رابطه و تماس "مسّهم"

وَ إِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لا یُقْصِرُونَ.(همان ، 202)

و برادرانشان (شیطان صفتان گمراه) آنان را هم چنان در انحراف، می كشند و نگه می دارند و هیچ كوتاهی نمی كنند.

کلمه "مس" به معنای اصابت و برخورد کردن همراه با لمس نمودن می باشد. "طائف" به معنی طواف کننده است، گویا وسوسه های شیطانی هم چون طواف کننده ای پیرامون فکر و روح انسان پیوسته گردش می کند تا راهی برای نفوذ بیابد.- شاید مراد از توجه در این آیه، تذکر به شنوایی و بینایی خداوند است که در پایان آیه قبل آمده بود، یعنی توجه می کنند که خدا کار آنها را می بیند و حرفشان را می شنود و این توجه به حضور خداوند، سبب ترک گناه می شود. چنان که امام صادق(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: وسوسه گناه به سراغ بنده می آید، او به یاد خدا می افتد، متذکر شده و انجام نمی دهد.

- وسوسه شیطان، گاهی از دور است "فوسوس الیه"، گاهی از طریق نفوذ در روح و جان "فی صدور النّاس"، گاهی با همنشینی"فهو له قرین"، گاهی هم از طریق رابطه و تماس "مسّهم".

شیطان ها سراغ انسان های با تقوا و مؤمن هم می روند.

- شیطان ها پیوسته در حال مانور و طوافند و مطافشان هم انسان هاست.

- وسوسه های نفسانی و شیطانی، مثل میكروب همه جا می چرخند و دنبال بنیه های ضعیف و جسم ها و ایمان های صعیفند تا نفوذ كنند.

- گاهی ممكن است علما و مربیان و مصلحان، مورد تماس های مشكوك برای القاء خطر قرار گیرند، كه باید هشیار باشند و در مسیر خواسته های دشمن قرار نگیرند و به خدا پناه ببرند.

- یاد خدا به انسان بصیرت می دهد و از وسوسه ها نگه می دارد.

- اگر جامعه، از نظر اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و نظامی، پاك و متقی باشد، رفت و آمدها و تماس های شیطان صفتان در آنها كار ساز نخواهد بود.

- متقی، شیطان شناس و آگاه است.

- خداوند، صالحان متقی را تحت ولایت قرار می دهد، ولی بی تقوایان، گرفتار اخوت شیطانی می شوند.

- اگر تقوا و تذكر نباشد، شیطان ها با انسان برادر می شوند و تماس آنها با مردم، آسان و مؤثر می گردد.

- راه انحراف نهایت و حد ندارد.

- شیطان ها، پس از به گمراهی کشیدن انسان هایی که برادر آنها شده اند، دست بردار نیستند و هم چنان آنان را در منجلاب گمراهی فرو می برند.

- شیطان صفتان، در مسیر انحراف به کسی رحم نمی کنند و از هیچ کس دست برنمی دارند.

تقوا

شیطان در پی برکندن لباس تقوا از آدمی است

از حضرت آدم ابوالبشر تلاش بیگانه و دشمنی به نام «ابلیس» وجود دارد که قرآن از آن پرده برداری کرده و در آیات مختلف نسبت به حیله‌های او هشدار می‌دهد و به بنی آدم در بیان داستان حیله شیطان نسبت به آدم خطاب می‌کند: یا بَنی آدَمَ لایفتِننّکُمُ الشیطان کَماخرَجَ اَبَوَیکُم مِنَ الجَنةِ...(اعراف ، 27) ای فرزندان آدم، زنهار تا شیطان شما را مفتون نکند، آنگونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند. در ادامه همین آیه قرآن می‌فرماید... ینزعُ عَنهُمَا لِباسَهُمَا... یعنی شیطان می‌خواهد لباس انسان را در آورد و آدمی را از تقوا عریان کند اینجا لباس نمادی از ایمان و تقواست.

تمام آیات قرآن به شیطان و قبیله‌اش اشاره کرده است و حتی از یک حقیقت دیگری پرده بر می‌دارد و در آیه 112 سوره انعام می‌فرماید: «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِی عَدُوًّا شَیاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ...» ما برای هر پیغمبری دشمنی را از شیاطین انس و جن قرار دادیم. اینجا شخص پیغمبر مطرح نیست بلکه هر دین و تبلیغی که هر پیامبری می‌آورد مورد این هجمه شیطانی است و هر حلقومی که ندای حق طلبی سر می‌دهد قرآن می‌فرماید کنار آن دشمنش هم هست و می‌خواهد آن لباس معنوی که بر بدن انسان شایسته قامت وجود انسانی است را برکند.

یک نمونه از تزیینات شیطانی، مسجد "ضرار" است این مسجد را کمینگاهی علیه خدا و پیامبر قرار دادند که قرآن در آیه 107 سوره توبه بدان اشاره کرده است و آن مسجد را مایه زیان و کفر و پراکندگی میان مؤمنان می‌خواند و می‌فرماید: این مسجد کمینگاهی است برای کسی که قبلا با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بود و سخت سوگند یاد می‌کنند که جز نیکی قصدی نداشتیم و[لی] خدا گواهی می‌دهد که آنان قطعا دروغگو هستند.

گرچه همه انبیا معصومند، ولی شیاطین از دست اندازی و وسوسه حتی نسبت به آنان هم در نمی گذرند. در حقیقت شیطان با وسوسه های خود قصد گمراه کردن تمام انسان ها را دارد، ولی در برابر مخلصین شکست می خورد "قال فبعزّتک لاغوینّهم اجمعین الاّ عبادک منهم المخلصین"

ماجرای مسجد ضرار

مفسرین نقل کرده اند که بنى عمرو بن عوف مسجد قبا را ساخته، به نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرستادند تا تشریف آورده، در آن نماز بگزارد، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آن مسجد را افتتاح فرمود، جماعتى از منافقین از بنى غنم بن عوف برایشان حسد برده، با خود گفتند: ما نیز مسجدى مى سازیم و در آن نماز مى گزاریم، و دیگر به جماعت محمد (صلی الله علیه وآله) حاضر نمى شویم.

پس از آنکه از کار آن فارغ شدند نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمده، در حالى که آن جناب آماده سفر به تبوک مى شد، به عرضش رساندند: یا رسول اللَّه! ما براى افراد مریض و کسانى که کارشان زیاد است و نمى توانند راه دورى طى نموده تا مسجد شما بیایند، و نیز براى شبهاى بارانى و شبهاى زمستان مسجدى ساخته ایم و میل داریم بدانجا تشریف آورده، در آن نماز بگزارى، و براى ما به برکت دعا فرمایى. حضرت فرمود: من الان سر راه سفرم، اگر ان شاء اللَّه برگشتم به محله شما مى آیم و در مسجد شما نماز مى گزارم، ولى وقتى از سفر تبوک برگشت این آیات نازل شد، و وضع آن مسجد را روشن نمود.

رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عاصم بن عوف عجلانى و مالک بن دخشم را که از قبیله بنى عمرو بن عوف بود فرستاد و به ایشان فرمود: به این مسجدى که مردمى ظالم آنجا را ساخته اند بروید، و خرابش نموده آن را آتش بزنید. و در روایت دیگرى آمده که عمار یاسر و وحشى را فرستاد و آن دو آن مسجد را آتش زدند، و دستور داد تا جاى آن را خاکروبه دان نموده، کثافات محل را در آنجا بریزند. علامه ی طباطبایی (ره): و در روایت قمى آمده که: آن جناب مالک بن دخشم خزاعى، و عامر بن عدى از قبیله بنى عمرو بن عوف را فرستاد، و مالک بدانجا شده به عامر گفت: صبر کن تا من از منزل آتشى بیاورم، پس به درون خانه خویش شده آتشى بیاورد و به سقف مسجد که از شاخ و برگ خرما پوشیده بود افکند، همچنین سوختنى هاى داخل مسجد را آتش بزد و مردم آن مسجد متفرق شدند، و زید بن حارثه هم چنان نشست تا مسجد به کلى بسوخت، آن گاه دستور داد تا چهار دیوارش را خراب کردند.

فرآوری : زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان


منابع :

سایت حوزه

سایت  گلبرگ

بیانات حجت الاسلام مهدی رستم نژاد