تبیان، دستیار زندگی
فقط اتخاذ موضع منفى درست‏بودبا توجه به تمام آنچه كه گفته شد در مى‏یابیم كه براى امام(علیه السلام) طبیعى بود كه اندیشه رسیدن به حكومت را از چنین راهى پر زیان و خطر از سر بدر كند، چه نه تنها هیچ یك از هدفهاى وى را به تحقق نمى‏رساند، بلكه بر عكس سبب نابودى ع
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دلایل امام رضا(علیه السلام) برای پذیرش ولیعهدی

امام رضا
پس از آنكه امام تراژدى پیشنهاد خلافت را با توجه به جدى نبودن آن از سوى مامون، پشت‏سر نهاد، خود را در برابر صحنه‏بازى دیگرى یافت. آن اینكه مامون به رغم امتناع امام هرگز از پاى ننشست و این بار ولیعهدى خویشتن را به وى پیشنهاد كرد. در اینجا نیز امام مى‏دانست كه منظور تامین هدفهاى شخصى مامون است، لذا دوباره امتناع ورزید، ولى اصرار و تهدیدهاى مامون چندان اوج گرفت كه امام بناچار با پیشنهادش موافقت كرد.

دلایل امام براى پذیرفتن ولیعهدى

هنگامى امام رضا(علیه السلام) ولیعهدى مامون را پذیرفت كه به این حقیقت پى برده بود كه در صورت امتناع بهایى را كه باید بپردازد تنها جان خودش نمى‏باشد، بلكه علویان و دوستدارانشان همه در معرض خطر واقع مى‏شوند. در حالى كه اگر بر امام جایز بود كه در آن شرایط، جان خویشتن را به خطر بیفكند، ولى در مورد دوستداران و شیعیان خود و یا سایر علویان هرگز به خود حق نمى‏داد كه جان آنان را نیز به مخاطره دراندازد.

افزون بر این، بر امام لازم بود كه جان خویشتن و شیعیان و هواخواهان را از گزندها برهاند. زیرا امت اسلامى بسیار به وجود آنان و آگاهى بخشیدنشان نیاز داشت. اینان باید باقى مى‏ماندند تا براى مردم چراغ راه و راهبر و مقتدا در حل مشكلات و هجوم شبهه‏ها باشند.

آرى، مردم به وجود امام و دستپروردگان وى نیاز بسیار داشتند، چه در آن زمان موج فكرى و فرهنگى بیگانه‏اى بر همه جا چیره شده بود و با خود ارمغان كفر و الحاد در قالب بحثهاى فلسفى و تردید نسبت‏به مبادى خداشناسى، مى‏آورد. بر امام لازم بود كه بر جاى بماند و مسؤولیت‏خویش را در نجات امت‏به انجام برساند. و دیدیم كه امام نیز - با وجود كوتاه بودن دوران زندگیش پس از ولیعهدى - چگونه عملا وارد این كارزار شد.

فقط اتخاذ موضع منفى درست‏بود با توجه به تمام آنچه كه گفته شد در مى‏یابیم كه براى امام(علیه السلام) طبیعى بود كه اندیشه رسیدن به حكومت را از چنین راهى پر زیان و خطر از سر بدر كند، چه نه تنها هیچ یك از هدفهاى وى را به تحقق نمى‏رساند، بلكه بر عكس سبب نابودى علویان و پیروانشان همراه با هدفها و آمالشان نیز مى‏گردید

حال اگر او با رد قاطع و همیشگى ولیعهدى، هم خود و هم پیروانش را به دست نابودى مى‏سپرد این فداكارى كوچكترین تاثیرى در راه تلاش براى این هدف مهم در برنمى‏داشت.

علاوه بر این، نیل به مقام ولیعهدى یك اعتراف ضمنى از سوى عباسیان به شمار مى‏رفت دایر بر این مطلب كه علویان نیز در حكومت‏سهم شایسته‏اى داشتند.

دیگر از دلایل قبول ولیعهدى از سوى امام آن بود كه اهلبیت را مردم در صحنه سیاست ‏حاضر بیابند و به دست فراموشیشان نسپارند، و نیز گمان نكنند كه آنان همانگونه كه شایع شده بود، فقط علما و فقهایى هستند كه در عمل هرگز به كار ملت نمى‏آیند. شاید امام نیز خود به این نكته اشاره مى‏كرد هنگامى كه «ابن عرفه‏» از وى پرسید:

- اى فرزند رسول خدا، به چه انگیزه‏اى وارد ماجراى ولیعهد شدى؟

امام پاسخ داد:

به همان انگیزه‏اى كه جدم على(علیه السلام) را وادار به ورود در شورا نمود. (1)

گذشته از همه اینها، امام در ایام ولیعهدى خویش چهره واقعى مامون را به همه شناساند و با افشا ساختن نیت و هدفهاى وى در كارهایى كه انجام مى‏داد، هرگونه شبهه و تردیدى را از نظر مردم برداشت.

آیا امام خود رغبتى به این كار داشت؟

اینها كه گفتیم هرگز دلیلى بر میل باطنى امام براى پذیرفتن ولیعهدى نمى‏باشد. بلكه همانگونه كه حوادث بعدى اثبات كرد، او مى‏دانست كه هرگز از دسیسه‏هاى مامون و دار و دسته‏اش در امان نخواهد بود و گذشته از جانش، مقامش نیز تا مرگ مامون پایدار نخواهد ماند. امام بخوبى درك مى‏كرد كه مامون به هر وسیله‏اى كه شده در مقام نابودى وى - جسمى یا معنوى - برخواهد آمد.

برنامه پیشگیرى امام‏اكنون كه امام رضا(علیه السلام)در پذیرفتن ولیعهدى از خود اختیارى ندارد، و نه مى‏تواند این مقام را وسیله رسیدن به هدفهاى خویش قرار دهد، چه زیانهاى گرانبارى بر پیكر امت اسلامى وارد آمده دینشان هم به خطر مى‏افتد و از سویى هم امام نمى‏تواند ساكت‏بنشیند و چهره موافق در برابر اقدامات دولتمردان نشان بدهد.پس باید برنامه‏اى بریزد كه در جهت‏خنثى كردن توطئه‏هاى مامون پیش برود

تازه اگر هم فرض مى‏شد كه مامون هیچ نیت‏شومى در دل نداشت. با توجه به سن امام امید زیستنش تا پس از مرگ مامون بسیار ضعیف مى‏نمود. پس اینها هیچ كدام براى توجیه پذیرفتن ولیعهدى براى امام كافى نبود.

از همه اینها كه بگذریم و فرض را بر این بگذاریم كه امام امید به زنده ماندن تا پس از درگذشت مامون را نیز مى‏داشت، ولى برخوردش با عوامل ذى نفوذى كه خشنود از شیوه حكمرانى وى نبودند، حتمى بود. همچنین توطئه‏هاى عباسیان و دار و دسته‏شان و بسیج همه نیروها و ناراضیان اهل دنیا بر ضد حكومت امام كه اجراى احكام خدا به شیوه جدش پیامبر(صلی الله علیه وآله) و على(علیه السلام) باید پیاده مى‏شد، امام را با همان مشكلات زیانبارى روبرو مى‏ساختند كه برایتان در فصل گذشته شرح دادیم. در آنجا گفتیم كه حتى مردم نیز حكومت‏حق و عدل امام(علیه السلام) را در آن شرایط نمى‏توانستند تحمل كنند.

فقط اتخاذ موضع منفى درست‏بود با توجه به تمام آنچه كه گفته شد در مى‏یابیم كه براى امام(علیه السلام) طبیعى بود كه اندیشه رسیدن به حكومت را از چنین راهى پر زیان و خطر از سر بدر كند، چه نه تنها هیچ یك از هدفهاى وى را به تحقق نمى‏رساند، بلكه بر عكس سبب نابودى علویان و پیروانشان همراه با هدفها و آمالشان نیز مى‏گردید.

بنابراین، اقدام مثبت در این جهت‏یك عمل افتخارآمیز و بى منطق قلمداد مى‏شد.

برنامه پیشگیرى امام‏اكنون كه امام رضا(علیه السلام) در پذیرفتن ولیعهدى از خود اختیارى ندارد، و نه مى‏تواند این مقام را وسیله رسیدن به هدفهاى خویش قرار دهد، چه زیانهاى گرانبارى بر پیكر امت اسلامى وارد آمده دینشان هم به خطر مى‏افتد. . . و از سویى هم امام نمى‏تواند ساكت‏بنشیند و چهره موافق در برابر اقدامات دولتمردان نشان بدهد. . . . پس باید برنامه‏اى بریزد كه در جهت‏خنثى كردن توطئه‏هاى مامون پیش برود.

اكنون در این باره سخن خواهیم راند.

پى‏نوشت:

(1) مراجعه شود به: مناقب آل ابى‏طالب / 4 / ص 364 - معادن الحكمة / ص 192 - عیون اخبار الرضا / 2 / ص 40 - بحار / 49 / ص 140 و 141.

 بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع :

كتاب: زندگى سیاسى هشتمین امام، ص 162 ؛ مؤلف: سید جعفر شهیدى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.