معاویه شناسی
بدون تردید «دشمن شناسی» از مهمترین مسائل مطرح برای حفظ حیات یک ملت می باشد. چه بسا جوامعی که در طول تاریخ در اثر غفلت از دشمنان و فقدان بصیرت لازم در شناخت توطئه های آنان و اتخاذ مواضع صحیح و به موقع، به سرنوشتی هلاکت بار منجر گردیدند. دراین باره امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرمایند: «من نام عن عدوّه انبهته المکاید.»( غررالحکم ج5 ص344)؛ کسی که در برابر دشمنش به خواب رود، او را حیله ها از خواب بیدار می کند.
امروز شگردهای نوینی که دشمنان دین حق بکار می برند، ریشه در رفتارهای دشمنان دیرین اسلام دارد. یکی از برجسته ترین سردمداران جریانی که در صدر اسلام کمر به نابودی فرهنگ ناب اهل بیت علیهم اسلام بسته بود، معاویة بن ابىسفیان می باشد. شناخت معاویه از این جهت ضروری می نماید که پیروزی ظاهری او نه مرهون نبرد نظامی که از دستاوردهای نبرد فرهنگی است . در این نوشتار برآنیم تا شخصیت وی را به اختصار مورد مداقّعه قرار دهیم.
معاویه پسر ابىسفیان، پدر یزید، در زمامدارى عمربن الخطاب والى اردن شد. سپس عمر او را پس از مرگ برادرش یزیدبن ابىسفیان، به حكومت دمشق نصب كرد. و در زمان عثمان بن عفان همه شام به او واگذار شد.(1)
در این مورد باید به این سؤال پاسخ داده شود كه آن شخصیتى كه معاویه پس از مرگ عثمان از خود نشان داد كه براى تحقق بخشیدن به آرمان هاى سلطهگرى خود، از نقض هیچ اصل و قانونى باكى نداشت، به چه علت در دوران دو زمامدار گذشته، هیچ بروزى نكرد تا هویت شخصیت او را بشناسند؟! تنها جوابى كه مىتواند تا حدودى قانع كننده باشد، همان است كه ما در گذرگاه تاریخ از ماكیاولى صفتان دیدهایم كه مىتواند براى رسیدن به آرمان هاى سلطهگرىِ خود، عمرى را بر خلاف آن چه شخصیتشان اقتضا مىكند، نمایش بدهند.
معاویه به اتفاق آراى مورخان، مكتب اسلام را كه همه نژادها و جوامع و سرزمینها را بر مبناى وحدت انسانها متحد مىساخت، براى زمامدارىِ شخصىِ خود دستاویز قرار داد. او به منظور تبدیل حكومت اسلام به حاكمیت عرب و انتقال آن به نسل خویش، از تمسك به هر گونه وسیلهاى خوددارى نكرد، حتى دست بردن به شمشیر براى تثبیت زمامدارى پسرش كه از پلیدترین جنایتكاران تاریخ بوده است. مورخان، این جمله را از عمربن خطاب نقل كردهاند كه هر وقت به معاویه مىنگریست، مىگفت: این كسراى عرب است.(2)
ابن خلدون صریحا مىنویسد:
سپس طبیعت ملك اقتضا كرد كه معاویه در امر زمامدارى و عظمت و مقدم داشتن خود بر دیگران بكوشد و این زمامدارى و ادعاى عظمت و تقدیم خود بر دیگران در شأن معاویه نبود، ولى این یك امر طبیعى بود كه تعصبش وادار به آن مىكرد و نژاد بنىامیه هم این عصبیت را دارا بودند.(3)
معاویه به اتفاق آراى مورخان، مكتب اسلام را كه همه نژادها و جوامع و سرزمینها را بر مبناى وحدت انسانها متحد مىساخت، براى زمامدارىِ شخصىِ خود دستاویز قرار داد. او به منظور تبدیل حكومت اسلام به حاكمیت عرب و انتقال آن به نسل خویش، از تمسك به هر گونه وسیلهاى خوددارى نكرد.
اتصاف معاویه و پیروانش به گروه ستمكار در كلام پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله به قدرى معروف است كه احتیاج به ذكر مأخذ ندارد. آن حضرت به عماربن یاسر فرموده است:
یا عمار تقتلك الفئه الباغیه؛ اى عمار! تو را گروه ستمكار خواهد كشت. (4)
عمار از یاران على علیه السلام بود كه در جنگهاى صفین به دست سپاهیان معاویه كشته شد.
مورخان نوشتهاند:
موقعى كه عثمان در محاصره بود، از معاویه كمك خواست، اما كمكى براى او نفرستاد.(5)
سپس این پیشتاز تفكرات ماكیاولى (6) به خونخواهىِ عثمان، از امیرالمؤمنین علیه السلام برخاست، كه نه تنها كمترین دخالتى در قتل او نداشت، بلكه از بروز چنین حادثهاى جلوگیرىِ جدى نیز به عمل مىآورد.
معاویه با چنین بهانه بىاساسى، رویاروى على علیه السلام ایستاد و براى به دست آوردن جاه و مقام چند روزه دنیا و با نقاب ساختگى دفاع از اسلام، بشریت را از خدماتى كه آن حضرت انجام مىداد، محروم ساخت.
از آن جهت كه تاكنون درباره مكر و حیله پردازىهاى معاویه و مبارزه او با حق و حامیان حق سخنان زیاد گفته شده است، ما از تكرار آنها خوددارى مىكنیم و فقط به یك سخن از جلالالدین سیوطى قناعت مىكنیم:
ابن ابى شیبه از سعیدبن جمهان نقل مىكند كه به سفینه گفتم: بنىامیه گمان مىكنند كه خلافت در قبیله آنان است. گفت: دروغ مىگویند، بلكه بنىامیه از خشنترین ملوك هستند و اولشان معاویه است.
گمان نمىرود كسى بهطور دقیق و همه جانبه، مكتب اسلام را با آن فلسفه و اخلاق و حقوقِ الهىاش بشناسد و از منظور پیامبرش كه به وجود آوردن انسانهاى ملكوتى بود با خبر شود، سپس به شخصیت و حكومت معاویه و كارهایش مراجعه كند و به این نتیجه نرسد كه معاویه، خود مكتب اسلام را دگرگون كرد و مواد خام نظریات ماكیاولى را در جوامع اسلامى پیاده كرد.
این حیلهگر كه بهار اسلام را به خزان مبدل كرده بود، یزید فرزند خود را كه هیچ مورخى در فسق و فجور او تردید نكرده است (7)، با انواع ترفندها، از حیلهها و تهدیدها گرفته تا لبه شمشیر بران، به سرپرستى جوامع اسلامى نصب مىكند. عبدالرحمانبن ابىبكر در یك جمله مختصر مىگوید: این است سنت و قانون هرقل و قیصر.(8)
به اتفاق همه تاریخ نویسان، معاویه تمام عهدهایى را كه با امام حسن مجتبى علیه السلام بسته بود، با كمال بى اعتنایى به آن اصول و قواعد اسلامى كه فریاد مىزنند به عهدهایى كه مىبندید وفادار باشید، زیر پا گذاشت.
ابن ابى الحدید مىگوید:
اعمش از عمروبن مره از سعیدبن سوید نقل مىكند كه معاویه در روز جمعه در نخلیه با ما نماز خواند و در خطبه نماز گفت: سوگند به خدا، من با شما براى آن نجنگیدم كه نماز بگزارید و روزه بگیرید و به حج بروید و زكات بدهید. شما این اعمال را به جاى مىآورید و جز این نیست كه جنگ من با شما، براى سلطه و حكمفرمایى بر شما مىباشد.(9)
معاویه در این جملات كه در خطبه رسمى گفته است، پرده از روى حقیقت خویش برداشته است. او اعتراف می کند که براى تثبیت و ترویج و ادامه دین اسلام نجنگیده است. معاویه در میان این جمع، یزید را تعظیم و تمجید مىكند و مىگوید:
شما سابقه یزید را به خوبى مىدانید و امر او را تجویز كردهاید! خداوند مىداند كه مقصود من از زمامدار نمودن یزید، پر كردن شكافها به وسیله اوست... (10)
معاویه سلطنت یزید را به خدا و به مردم نسبت داده است. این نسبت، سفسطه بازى معاویه را با كمال وضوح اثبات مىكند. تضاد و سفسطه این سخن، نیازى به توضیح ندارد.
معاویه پس از پیروزی نظامی علیه حکومت عراق و اهل بیت علیهم السلام، تهاجمی را برای نابودی فرهنگ رسالت و امامت امامان راستین شیعه آغاز کرد. او به بدعت گذاری عظیمی در دین پرداخت و بسیاری از احکام را عملا تغییر داد و حدود الهی را تعطیل کرد. به عنوان نمونه:
معاویه معاملات ربوی را به صورت گسترده ای تجویز کرد (11)، در ایام خلافتش چهل روز در نماز جمعه، صلوات و درود بر رسول خدا صلی الله علیه و آله را ترک کرد (12)، او در هنگام احرام بر خود عطر می زد (13)، لباس حریر (که بر مردان حرام است) بر تن می کرد و آب را در ظرف طلا و نقره می نوشید و در آن ها غذا می خورد (14)، در نماز عید فطر و قربان اذان و اقامه اضافه کرد و خطبه های نماز عید فطر را قبل از نماز خواند (15).
همچنین معاویه برای کاستن از عظمت اهل بیت علیهم السلام و زدودن محبت آن ها از دل مردم، دستور داد، جاعلان حدیث در مدح و منقبت او و عثمان و ... احادیثی بسازند تا بدین وسیله زمینه کم رنگ شدن جلوه احادیث نبوی در مورد اهل بیت، به ویژه علی بن ابی طالب علیهم السلام ایجاد گردد.(16) گویندگان و نویسندگان با نوشتن احادیث گوناگون درباره او و عثمان، به اموال فراوانی از سوی معاویه دست یافتند و در پی این امر، احادیث جعلی همه جا فراگیر شد.
در آخر اگرچه معاویه با تطمیع و تهدید مردم، پسرش یزید را به جاى خود نشاند و روزگار عمرش به سر آمد و راهىِ پیشگاه عدل الهى شد و اعمالش به دنبالش، اما دیرى نپایید كه وجدانِ حساس تاریخ، دست به كار شد و هویت واقعی وی را در نمایشگاه حقایق خود در کنار فرعون ها و ابوجهل ها به نمایش گذاشت و با ارائه جنایتهاى او و فرزندش یزید، فریاد زد: این است معاویه.
پی نوشت:
1) الاعلام، زركلى، ج 8، ص 172.
2) همان مأخذ ص 173 - تاریخالخلفا، سیوطى، ص 195 - البدایه، ج 8، ص 143، نقل از مقتل الحسین، عبدالرزاق مقرم، ص 121.
3) مقدمه تاریخ، ابن خلدون، ص 205.
4) بخارى در صحیح خود از عكرمه، و مسلم و طبرانى و ترمذى و حاكم و احمد در مسند خود، روایت مذكور را نقل نموده است. حافظ جلالالدین سیوطى، روایت مزبور را از اخبار متواتر محسوب نموده است. نقل از النصائح الكافیه لمن یتولى معاویه، السید محمدالعوى الحسینى، صص 22 و 23 - سیره ابن هشام، ج 2، ص 114- السیره الحلبیه، ج 2، ص 76.
5) انصاب الاشراف، البلاذرى، به نقل از النصائح الكافیه، صص 25 و 26.
6) این كه گفتیم: معاویه، پیشتاز مكتب ماكیاولى، براى آن است كه پیش از آن كه كتاب شهریار ماكیاولى نوشته شود، اندرز او را به كار بسته بود كه مىگوید: اگر سیاستمدار طالب انجام دادن كارهاى عظیم است، نباید در سیاست پایبند عهد خویش باشد و به قول خود وفا كند. (به اتفاق همه تاریخ نویسان، معاویه تمام عهدهایى را كه با امام حسن مجتبى علیه السلام بسته بود، با كمال بى اعتنایى به آن اصول و قواعد اسلامى كه فریاد مىزنند به عهدهایى كه مىبندید وفادار باشید، زیر پا گذاشت)، بلكه واجب است خصلت روباه و درندهخویىِ شیر را در خود فراهم آورد.
معاویه با این كه به چند نفر از باتقواترین و باعظمتترین شخصیتهاى اسلامى (حجربن عدى، شریكبن شداد حضرمى، صیفىبن فسیل شیبانى، قبیصهبن ضبیعه عبسى، محرزبن شهاب منقرى، كدامبن حیان عنزى و عبدالرحمنابن حسان عنزى) محكمترین امان را داده بود كه ضررى به آنان نرساند، همه آنان را به فجیعترین شكل به قتل رسانید ]النصائح الكافیه، ص 71، نقل از تواریخ معتبر[
7) مقدمه ابن خلدون، ص 216 - تاریخ یعقوبى، احمدبن ابى یعقوب، ج 2، ص 220.
8) همان مأخذ، ص 241.؛ تاریخالخلفاء، سیوطى، ص 203.
9) شرح نهجالبلاغه، ابنابىالحدید، ج 16، ص 46.
10) الامامه و السیاسه (الخلفاءالراشدون)، ابنقتیبه دینورى، ج 1، صص 195 و 196. ارتكاب یزید به فسق و فجور و لاابالى گرىهایش در تمامى منابع معتبر اسلامى و در همان مأخذ و تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 220 ثبت شده است.
11) النصائح الکافیه ابن عقیل، ص 94.
12) همان، ص 97.
13) همان، ص 100.
14) شرح نهجالبلاغه ابنابی الحدید، ج 1، ص 463.
15) همان، ج 3، ص 470.
16) «ان الحدیث فی عثمان قد کثر و فشا فی کل مصر و فی کل وجه و ناحیة فاذا جاءکم کتابی هذا فادعوا الناس الی الروایة فی فضائل الصحابة و الخلفاء الاولین و لا تترکوا خبرا یرویه أحد من المسلمین فی أبیتراب الا و آتونی بمناقض له فی الصحابة مفتعله فان هذا أحب الی و أقر لعینی و أدحض لحجة أبیتراب و شیعته...»، نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج 3، ص 16؛ همچنین ر ک: أسد الغابه، ج 3، ص 215 ، منتخب کنزالعمال (حاشیه مسند احمد بن حنبل)، ج 5، ص 2؛ سلیم بن قیس، صص 69 – 68.
ابوالفضل صالح صدر
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منابع:
کتاب «امام حسین علیه السلام، شهید فرهنگ پیشرو انسانیت»؛ علامه محمدتقی جعفری (ره).
کتاب « حقایق پنهان »؛ احمد زمانی.