تبیان، دستیار زندگی
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود کفشی بود که بند نداشت بندای بلند نداشت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بند کفش
بند کفش

یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود

کفشی بود که بند نداشت

بندای بلند نداشت

رفت و رفت به خاک رسید

یه دونه کرم خاکی دید

گفت: تو بند من می شی نازت کنم؟

ببندمت بازت کنم!

کرمه گفت: نه، نمی شم

آخه من تشنه می شم، گشنه می شم

زیر خاک ژینگول و وینگول می خورم

صبح تا شب وول می خورم

من جایی بند نمی شم

برو بند خودتو پیدا بکن

من برات بند نمی شم

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:سروش خردسالان(ناصر کشاورز)

مطالب مرتبط:

حلزون خال خالی خونه ما

گفت و گوی موش با خرگوش

چرا سوراخه آبپاش؟

کاشکی شما پشمک بودید

آی دندونم وای دندونم

مگس مزاحم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.