تبیان، دستیار زندگی
شعر مولانا، حافظ و دیگرانی همچون خیام را اصلا باید به فارسی خواند. این مساله بیش از همه در مورد مولانا مصداق دارد. شور و شیدایی، موسیقی درونی و معانی بلند آن‌ را تنها می‌توان به فارسی خواند و درک کرد. این تعبیرات شگفت‌انگیز تنها در فارسی نمود پیدا می‌کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی به ترجمه آثار مولوی و خیام


شعر مولانا، حافظ و دیگرانی همچون خیام را اصلا باید به فارسی خواند. این مساله بیش از همه در مورد مولانا مصداق دارد. شور و شیدایی، موسیقی درونی و معانی بلند آن‌ را تنها می‌توان به فارسی خواند و درک کرد. این تعبیرات شگفت‌انگیز تنها در فارسی نمود پیدا می‌کند. ترجمه این شعرها خیلی خیلی دشوار است، اما خواننده‌ای که در نهایت فارسی نمی‌داند و می‌خواهد مولانا بخواند، باید دست کم روح ادبی زبان او را دریابد.


نگاهی به ترجمه آثار مولوی و خیام

افتخار جهانی شدن مولوی موجب می شود سرمان را بالا بگیریم و ایرانی بودنمان را بزرگ کنیم و بادی به غبغب بیندازیم ولی... ولی وقتی به سراغ اخبار مولوی می رویم، پنهانی احساس ضعف می‌کنیم. ما بسیار خبر پرفروش شدن آثار مولوی را در کشورهای مختلف می شنویم و خبر چاپ شدن ترجمه های مختلف از آثار او را در آمریکا، اسپانیا، ایتالیا، روسیه، چین و... مسئله اینجاست که ما گاهی فقط خبرها را می شنویم و دنبال اصل آن نمی رویم. دقیقا چه آثاری از مولوی ترجمه شده است؟ این ترجمه ها در چه سطحی است؟ اصلا تا چه اندازه می توان شعر مولوی را ترجمه کرد؟ شعرهای مولوی ترجمه شده اند اما بیشتر، خارجی ها شعرها و آثار او را ترجمه کرده اند.

اما از یک خارجی هر چقدر هم کوشیده باشد با اندیشه ایرانی اسلامی انس گرفته باشد، چقدر می توان انتظار ترجمه درست داشت؟ تعداد مترجمانی که به سراغ ترجمه آثار مولوی رفته اند بسیار اندک شمارند.

موسی بیدج، نویسنده و مترجم آثار عربی به فارسی و بالعکس، درباره ترجمه آثار مولوی می‌گوید: "من هیچ ایرانی را نمی شناسم که آثار مولوی را به عربی ترجمه کرده باشد ولی در دنیای عرب مصری ها بیش از دیگر کشورها در این راه کوشیده اند. مثلا دسوقی شطا، نویسنده و محقق مصری، کل مثنوی را به عربی ترجمه کرده، دکتر عیسی عاکوب، مولوی شناس برجسته سوری و استاد دانشگاه قطر، گزیده‌ای از غزلیات مولوی را ترجمه کرده و افراد دیگری نیز چون عبدالوهاب عزام مصری نیز روی فیه مافیه کار کرده اند".

سعید سعیدپور، مترجم و استاد دانشگاه، گزیده ای از غزلیات شمس را انتخاب و به انگلیسی ترجمه کرده است. او معتقد است که ترجمه ناپذیری اشعار مولوی را مغلطه ای رایج می داند و می گوید: " درست است که نشان دادن ضرباهنگ اشعار امکان پذیر نیست ولی باید به مسئله ترجمه جدی ادبی نگاه کرد. کسانی که از ترجمه ناپذیری شعر مولوی یا انتقال صرف اندیشه های او سخن می گویند، با ترجمه جدی ادبی آشنایی کافی ندارند. اگر ملاحت ادبی در زبان مقصد نشان داده شود، خواننده خارجی می تواند زیبایی کلام را درک کند. آثار مولوی نباید به زبان انگلیسی ترجمه شود، باید به ادبیات انگلیسی ترجمه شوند".

ترجمه آثار مولوی محدود به چند دسته بالا نمی شود. افرادی چون آرزو اقتداری، مترجم، برای پایان نامه ها یا فعالیت های شخصی شان اشعار مولوی را ترجمه کرده اند. اقتداری می گوید: "من 1000 بیت یعنی حدود 97 غزل از غزلیات شمس را ترجمه کرده ام". او برای حفظ موسیقی شعر تا جایی که زبان ایتالیایی جا داشته از لغات هم آهنگ استفاده کرده و برای توضیح واژگان خاص و اصطلاحات مثل می و صوفی زیر نویس هایی هم گذاشته است. او تنها راه ترجمه اشعار مولوی و روشن کردن پیچیدگی های اشعار مولوی را در نوشتن مقدمات مفصل بر کتاب می داند. مقدماتی که تا اندازه ای موسیقی شعرهای او، طرز فکر او و اندیشه های مطرح شده در شعرش را شرح دهد. چنین راه حل هایی به سادگی به ذهن می رسند. مسئله این جاست که چرا وقتی مترجمین ایرانی آثار شاعران بزرگ ادبیات فارسی را ترجمه می کنند، به چاپ نمی رسند.

بیدج بهترین راه آشنایی عرب زبان ها با مولوی را در خود مولوی جست وجو می کند. یعنی همان هزار بیت عربی مولوی. او می گوید:"مولوی خودش به درستی تشخیص داده بوده که کجا به فارسی شعر بگوید و کجا به عربی. اگر یک عرب زبان بخواهد مولوی را بشناسد، آن هم بدون دغدغه های ترجمه شعر، باید اشعار عربی مولوی را بخواند". موسی بیدج پیشنهاد می کند که بهترین راه برای ترجمه آثار مولوی این است که یک فرد عرب زبان و یک فرد ایرانی کنار هم اشعار مولوی را بخوانند، اندیشه ها را دریابند، به یکدیگر منتقل کنند و در نهایت با کمک هم اثر را ترجمه کنند.

استقبال جهانی از مولوی

با وجود این که ایرانی ها آثار مولوی را به دلایل مختلف از جمله دشواری ترجمه نکرده اند و خارجی های دیگر در سطوح مختلف به ترجمه آثار او پرداخته اند و ممکن است دقت های آنها در دریافت زبان و اندیشه به اندازه کافی نبوده باشد، پس چرا مولوی اینقدر شهرت دارد؟ موسی بیدج علت فروش بالای آثار مولوی را ترجمه های آزاد و برداشتی از شعر او می داند. به نظر او این مترجمان روح شعر را ترجمه کرده اند و نه جسم شعر را که همان کلمات است. و چون اندیشه های مولوی انسانی است، حتی همین اندازه توانسته تشنگی دیگر افراد جهان را برطرف کند. آرزو اقتداری معتقد است که چون شاعران ایتالیایی در شعرشان از مایه های عرفانی استفاده می کنند، به همین جهت جذب مولوی می شوند. پس ضروری است که در اشعار ترجمه ای مولوی به ایتالیایی حتما مترجم بتواند مفاهیم عرفانی را به خوبی منتقل کند. او ادامه می دهد که شهرت مولوی در ایتالیا به دلیل ترجمه های افرادی چون الساندرو بائوسانی است که با بیش از 25 زبان آشنایی دارد.نیاز به معنویت، یکی از دلایل مهم گرایش به اشعار مولوی است. سعید پور نیز این مسئله را تایید می کند و می گوید: "خلأ معنویت بخصوص در جامعه آمریکا که تشنه معرفت است، می تواند افراد را حتی نسبت به ترجمه های آماتوری اشعار مولوی جذب کند." البته سعیدپور از ترجمه های بسیار عامیانه کسانی چون رابرت بلای انتقاد می کند و می گوید: "در ترجمه نیکلسون دقت های زیادی صورت گرفته است اما در ترجمه های عامیانه امروز از اشعار مولوی، گاهی اوقات شاهد ادبیاتی مبتذل می شویم. یعنی نه تنها جنبه فاخر ادبی در این ترجمه ها از بین رفته حتی اندیشه های بسیاری نیز در آن حذف شده است".

منطقی تر و عملی تر این است که با دانش، تلاش و نوآوری به نسبی بودن پذیرش احساس، پذیرش شعرو پذیرش ترجمه بیاندیشیم و هرگز هیچ یک را به طور مطلق انکار نکنیم.

این مشکلات در مورد شعر خیام هم به چشم  می‌آید. آگاهی از زمان حال نویسنده برای مترجم یک اثر بسیار ضروری است. خود مترجم و فضای حاکم بر کشور او ،حتی دین و فرهنگش در برداشت او از اثری که دردست ترجمه دارد تاثیر گذار است. متونی از این دست که روند رسیدن آنها از مرجع اولیه تا خواننده مراحل متعددی را طی کرده ممکن است بدرستی پاسداری نشود. اشعار خیام بیش از صد سال شکل مکتوب نداشته است و در سینه ها می گشته است بعد افراد متفاوتی آنها را نقل و گاهی نقد کرده اند. در دوره های بعدی افرادی برآن افزوده اند و چیزی که اکنون به دست ما رسیده است حاکی از چند فکر متفاوت است درحالیکه خیام در طول عمرش اندیشه فلسفی مشخصی داشته است.

مترجم هرچه اشتراک فرهنگی بیشتری در متن مبدا و هنجار های فرهنگی ببیند بازآفرینی اثر برایش راحت تر است. ترجمه ای که ادوارد فیتز جرالد از اشعار خیام انجام داده است با رعایت سمبل های بین فرهنگی انجام گرفته است سبک نویسنده رعایت شده است و اندیشه فلسفی خیام نیز انتقال یافته است چرا که مترجم نیازی به گذر از فیلتر قدرت نداشته است. کاری که منتقدان امروزی انجام می دهند بی تاثیر از پالایش سیاسی و مذهبی نیست. در چنین فضایی نقد ادبی از ذهن تا زبان از صافی های متعددی می گذرد.اما شعر چون با احساس سر و کار دارد عده ای بر این عقیده اند که احساس نمی‌تواند در ترجمه منتقل شود و بهتر است که اصلا ترجمه ای صورت نگیرد مخصوصا ترجمه شاعرانی چون مولوی.

ترجمه ناپذیری یعنی بعد از خواندن وصف آن ناودان، مترجم در به در دنبال چیزی شبیه به آن بگردد و آخرش با لوله بخاری برگردد و خواننده بعد از دیدن آن لوله بخاری بگوید: چه آباژور قشنگ و با احساسی! اما آیا همیشه می توان برای احساس ظرف مناسبی از کلمات ساخت؟

اگر خود صاحب احساس اعتراف کند که خودش هم احساس واقعی خود را درک نکرده است، و فقط زوری زده است تا مقداری از آن را کشف کند و به ناچار با زبان بی زبانی با اصوات و الفبای محدود گفتاری و  نوشتاری نشان دهد، تکلیف شنوندگان یا خوانندگان در قبال دریافت سالم آن احساس نصفه و نیمه چه خواهد بود؟ و این گونه است که کسی هم جرأت نمی کند شعر او را  آن گونه که هست ترجمه کند ، و اگر هم ترجمه می کند،   « عاقلی » می کند و فقط مفهوم شعر را تحت اللفظی و عاری از احساس بیان می کند تا همه بخوانند و بگویند این اثر را فرد عاقلی نوشته است و مترجم خوبی ترجمه کرده است. امّا شاعری همچون مولوی  برخلاف چنین مترجمی از مجنون بودن خود شرمگین نیست:

همیشه من چنین مجنون نبودم

ز عقل و عافیت بیرون نبودم

یا

بس از سر مستی همه این ناله برآرند

قو قو بققو بق بققو بق بققیقی

احساسی را که مولوی دراین غزل  بیان کرده است، شما با همین زبان فارسی  به دیگران چگونه منتقل می کنید که خودِ خودِ آن احساس باشد؟

سعید سعید پور می گوید:" هر متنی که ترجمه می‌شود، باید به ادبیات آن کشور برگردانده شود.از همین روست که خیل عظیمی از متونی که ترجمه می‌شوند، به همین دلیل که زبانی ادبی نیافته‌اند از گردونه خارج می‌شوند. مثلا بسیاری از ترجمه‌هایی که از شعر فارسی،‌ چه شعرهای قدیم و چه شعرهای جدید، انجام شده ارزش ادبی چندانی ندارند؛ چرا که به زبان ادبی کشور مقصد ترجمه نشده‌اند؛یعنی بسیاری از این شعرها تنها به زبان و کلمات انگلیسی ترجمه شده‌اند و ارزش ادبی ندارند. در حالی‌که ترجمه درست باید به زبان و ادبیات کشور مقصد،مثلا انگلیسی باشد. البته زبان ادبی نیز مشخصه‌هایی دارد. مثلا نسبت به زبان معیار، هنجارگریز است. زبان ادبی طراوت و پویندگی ویژه‌ای دارد. این متن‌ها تنها یک خبر یا پیام را منتقل نمی‌کنند. بلکه حلاوت و طراوتی را دربردارند. از همین روست که شما یک اثر ادبی را چند بار می‌خوانید و حس می‌کنید باز هم می‌توانید بخوانید".

در نهایت شعر مولانا، حافظ و دیگرانی همچون خیام را اصلا باید به فارسی خواند. این مساله بیش از همه در مورد مولانا مصداق دارد. شور و شیدایی، موسیقی درونی و معانی بلند آن‌ را تنها می‌توان به فارسی خواند و درک کرد. این تعبیرات شگفت‌انگیز تنها در فارسی نمود پیدا می‌کند. ترجمه این شعرها خیلی خیلی دشوار است، اما خواننده‌ای که در نهایت فارسی نمی‌داند و می‌خواهد مولانا بخواند، باید دست کم روح ادبی زبان او را دریابد. او باید اثری را بخواند که بزرگی مولانا را منعکس می‌کند. مثلا یک خواننده انگلیسی باید وقتی مولانا را می‌خواند به یاد شعرهایی از ویلیام بلیک (1827 - 1757)، جان دان (1631-1572) یا جورج هربرت(1593-1633) بیفتد که آنها نیز روحی متافیزیکی دارند.

سعید سعید پور درباره ترجمه های فیتزجرالد می‌گوید: "برخی می‌گویند که جرالد، روح اثر خیام را به انگلیسی منتقل می‌کند.حال باید ببینیم که منظورشان از روح اثر چیست. اگر منظور از روح اثر، برگردان گزاره‌ها، معانی و بیان، مجاز و استعاره در کار باشد، باید این نکته را بررسی کنیم که تا چه اندازه جرالد توانسته آنچه را که خیام در نظر داشته، به انگلیسی بیان کند که به گمان من او چندان موفق نبوده است."

اما ترجمه‌هایی مثل ترجمه نیکلسون به کلام مولانا بسیار نزدیک‌اند. شما وقتی دیوان شمس یا کبیر را ورق می‌زنید، در هر غزل با مصرع با ابیات شگفت‌انگیزی روبه‌رو می‌شوید که به جرات می‌توان آنها را انقلابی در زبان خواند. این شگفتی‌های زبان در تمامی یک غزل نیز بسط می‌یابد. منطقی تر و عملی تر این است که با دانش، تلاش و نوآوری به نسبی بودن پذیرش احساس، پذیرش شعر و پذیرش ترجمه بیاندیشیم و هرگز هیچ یک را به طور مطلق انکار نکنیم.

فرآوری" فاطمه شفیعی

بخش ادبیات تبیان


منابع: حوزه هنری، کتابخانه موزه و استاد مجلس جمهوری اسلامی؛ وبلاگ زبان ادبی و سایت مطالعات ترجمه