تبیان، دستیار زندگی
اگر فرم را از شعر بگیریم، آن زیبایی خاص را از دست می دهد و شاید نتواند حس لازم را به خواننده انتقال بدهد. اینجاست که شاید خیلی ها به آن خرده می گیرند. اینجاست که دیگر از مترجم فقط انتظار ترجمه نمی رود. مترجم را در قالب یک شاعر می خواهیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی به وضعیت ترجمه شعر در ایران


اگر فرم را از شعر بگیریم، آن زیبایی خاص را از دست می دهد و شاید نتواند حس لازم را به خواننده انتقال بدهد. اینجاست که شاید خیلی ها به آن خرده می گیرند. اینجاست که دیگر از مترجم فقط انتظار ترجمه نمی رود. مترجم را در قالب یک شاعر می خواهیم.


ترجمه

در اطرافمان کتاب های شعر بسیاری دیده ایم که ترجمه شده اند. گاهی از خواندن آنها لذت بردیم و گاه فقط نگاهی از سر بی اعتنایی به آن انداخته ایم و فکر کردیم که "این خارجی ها هم عجب آدمهایی هستند. این چه مدل شعرگفتن است. بیایند از سعدی و حافظ ما یاد بگیرند."

و غافل از این که شاید شاعران آن ها هم مثل شاعران ما باشند و این مترجمان هستند که اینگونه ترجمه کرده اند. از طرفی همان افراد اگر نگاهی به اشعار ترجمه شده ادبیات ما بیندازند، شاید شک کنند که این ها جزو آثار سعدی و حافظ باشد. اما بهتر است کمی منصف باشیم. در ترجمه همواره تاکید بر امانتدار بودن و برگرداندن صحیح پیام است و اکثر مترجمان به این امر اعتقاد و باور دارند، اما شعر حدیث دیگری دارد. شعر علاوه بر پیام، دارای فرمی است که به زیبایی آن کمک می کند. اگر فرم را از شعر بگیریم، آن زیبایی خاص را از دست می دهد و شاید نتواند حس لازم را به خواننده انتقال بدهد. اینجاست که شاید خیلی ها به آن خرده می گیرند. اینجاست که دیگر از مترجم فقط انتظار ترجمه نمی رود. مترجم را در قالب یک شاعر می خواهیم.

اما باید به این نکته توجه کرد که امکان اینکه دقیقا آن حس به خواننده از طریق ترجمه منتقل شود، وجود ندارد؛ چرا که تفاوت فرهنگ ها بر نوشته ها و اشعار تاثیر می گذارد.

دکتر ضیا قاسمی، زبانشناس می گوید: "در شعر صرفنظر از معنای محتوایی، خود فرم شعر نیز که دربرگیرنده صنایع ادبی و ظرافت های خاص زبانی و ادبی است، بخشی از معنا را تشکیل می دهد. یعنی معنای شعر را می توان مجموع محتوا و فرم دانست. اما در ترجمه شعر این معنا کاملا منتقل نمی شود و آنچه منتقل می شود عمدتا معنای محتوایی است که البته این نیز مشکلات خاص خود را دارد."

این مشکلات را دکتر کوروش صفوی، زبان شناس، در قالب بحث ترجمه ناپذیری در مقاله "بررسی ترجمه ناپذیری" خود در کتاب "هفت گفتار در ترجمه" آورده است.

به گفته او شاید مترجم نتواند معادل برخی کلمات را در زبان مقصد پیدا کند و این امکان وجود دارد که با اضافه کردن اطلاعاتی در خود متن یا به صورت پانویس، در ترجمه آن ها بکوشد: "اگر کل پیام نویسنده در همین اطلاعات نهفته باشد مثلا نویسنده خواسته باشد از طریق صناعات بدیعی از قبیل انواع جناس، هم حروفی، گونه های هنجارگریزی و جز آن، هنر خود را بنمایاند، کاربرد پانویس مضحک به نظر خواهد رسید. زیرا در چنین شرایطی، توجه خواننده بیشتر به پانویس ها جلب می شود و طبعا مسئله تفسیر متن به زبانی دیگر مطرح خواهد بود و نه ترجمه. از سوی دیگر مترجم نمی تواند به یکباره تمامی متن مبدا یا بخش اعظم آن را دست مایه نوشته ای سازد که نویسنده اصلی اش خود اوست. زیرا در این شرایط مسئله اقتباس مطرح خواهد بود و نه ترجمه".

دکتر گلرخ سعید نیا، زبان شناس ومتخصص مطالعات ترجمه در این رابطه می گوید: "به طور نظری فقط می توان بررسی کرد که آیا شعر ترجمه می شود یا نمی شود اما نمی توان گفت باید ترجمه کرد یا نکرد. در واقع راهی که هر متنی از فرهنگ مبدأ به فرهنگ مقصد طی می کند، راهی صاف و مستقیم نیست. متن در دست مترجم از لایه های فرهنگی و ایدئولوژیکی می گذرد تا بتواند به متن زبان و فرهنگ مقصد نزدیک تر شود و گاهی به لباس آن دربیاید. از آن جمله ترجمه های شعری زنده یاد شاملو که اگر از قلم او نبود، آنقدر شیرین و روان نمی شد. یعنی بیگانه زدایی از ترجمه و بومی سازی آن. یا ترجمه های فیتز جرالد از رباعیات خیام به قول دکتر فرزانه فرح زاد، آیا این همان خیامی است که ما می شناسیم؟ پس باز هم می گویم هیچ متنی از مبدأ به مقصد جان سالم به در نمی برد به ویژه شعر که چکیده فرهنگ و ادب یک ملت است".

اینکه شعر از یک طرف مثل هر ترجمه دیگری حتی در صورت امانتداری مترجم هم دستخوش تغییراتی می شود و از طرفی دیگر، چون شعر است، خصوصیات ویژه ای دارد که هنگام ترجمه ممکن است به درستی انتقال پیدا نکند. اما گذشته از محتوا، باید به انتقال فرم هم توجه کرد.

سعیدنیا هم با اشاره به این مسئله که در ترجمه مضمون و فرم شکل عوض می شود، می گوید: "مگر می توان حتی برای یک واژه هم معادل دقیقی در زبان دیگر یافت؟ زبان شناسان می دانند که ممکن است واژه ای در زبان مبدأ باشد که در زبان مقصد به صورت توصیفی وجود داشته باشد یا برعکس. در زبانی، جملات مجهول پرکاربرد باشد و در زبانی، جملات معلوم.".

شعر به معنای کلی در همه‌جا یکسان است و همه افراد یک تلقی واحد از شعر دارند. شعر می‌تواند در جزئیات مختلفی نمود پیدا کند، ولی همه بر این موضوع توافق دارند که شعر باید شعریت داشته باشد. به عبارتی شعرگونگی شعر در همه‌جا تعریفی معین دارد. اما فرهنگ‌ها، زبان‌ها و اقلیم‌ها روی شعر تاثیر دارند. برای مثال، هایکوی ژاپن را نمی‌توان با آن نگاهی که در ژاپن گفته می‌شود، در ایران سرود. زیرا ساختار زبان ژاپن با فارسی متفاوت است. همانطور که قصیده‌های بلند 200 یا 400 بیتی فارسی را نمی‌توان در زبان‌های اروپایی یافت.

فریاد شیری شاعر و مترجم در این خصوص می گوید: " من در چند سفر مختلف که به مکان‌های دارای فرهنگ‌های مختلف داشتم، نقش نگاره‌های قرقاب نزدیک گلپایگان را با نقش نگاره‌های کردستان ترکیه یا کردستان عراق و بیستون ایران مقایسه کردم و به این نتیجه رسیدم که تفاوت‌های آنها، تفاوت در اجرای این کتیبه‌هاست؛ که این امر؛ به تفاوت فرهنگی آنها برمی‌گردد."

این تفاوت‌ها زاییده شرایط اقلیمی، ‌جغرافیایی، زیستی، اشیاء، عناصر، حیوانات و انسان‌هایی است که در این شرایط زندگی می‌کردند. رفتارهای ذهنی که این افراد در مواجه شدن با این اشیاء داشتند، باعث بوجود آمدن این نقش‌نگاره‌ها شده است.

زمانی که شعر آسیب ببیند و بدانیم که این شعر لذتی را که در زبان مبدا به خواننده می دهد و حتی بخشی از آن را نمی تواند منتقل کند، در هر حال منٍ مترجم از ترجمه آن چشم می پوشم . من معتقدم که حسرت ترجمه هزاران شعر در هزاران مترجم هنوز مانده و علتش هم این است که حداقل این را خود مترجم می داند که بسیاری از شعرها غیر قابل ترجمه اند.

علی عبدالهی شاعر و مترجم می گوید: " من به کامل بودن یا ناقص بودن زبان اعتقادی ندارم. ممکن است که زبان در یک عرصه توانا بوده و در عرصه دیگر کمتر توانا باشد اما در زبان‌شناسی این موضوع مطرح نمی‌شود که کدام زبان از کدام زبان قوی‌تر است.

شاید مساله برتری یا ضعف زبان‌ها از یکدیگر، بیشتر برتافته از دیدگاه‌های نژادی باشد و به عبارتی یک پیش‌داوری قومی باعث آن شده باشد و اقوام مختلف می‌خواهند از این طریق برتری‌های نژادی، قومی و مذهبی خود را نمایش دهند. اما به نظر من نمی‌شود گفت که یک زبان نسبت به زبان دیگر ناقص‌تر یا کامل تر است.  همچنین به چیزی به نام ترجمه‌ناپذیری شعر اعتقادی ندارم. به دلیل آنکه ترجمه شعر شاعران دنیا در هر زبانی به هرحال تاثیرگذار بوده است. مثلا ترجمه‌های نه چندان خوب آلمانی‌ها در دوران قبل از گوته از شعرهای حافظ هم باعث شده که گوته با حافظ آشنا شود و با آنکه ترجمه خوبی از حافظ نداشته اما دیوان خود را تحت تاثیر حافظ بسراید. این آرمان‌گرایی است که بگوییم شعر غیرقابل ترجمه است. شعر ترجمه می‌شود اما نسبت به نثر؛ افت آن بیشتر است. نباید انتظار داشت که وقتی شعری را ترجمه می‌کنیم، بتوانیم مثل یک رمان، دقیقا تمام مشخصه‌های آن را تا حد زیادی منتقل کنیم. چون در عرصه ترجمه شعر، در نسبیت‌ها پیوسته در نوسان هستی".

احمد پوری آسیب دیدن شعر را در ترجمه نقض قرض می‌داند و معتقد است اگر قرار باشد شعر در ترجمه آسیب ببیند اصلا چرا آن را ترجمه کنیم.

وی می گوید:" زمانی که شعر آسیب ببیند و بدانیم که این شعر لذتی را که در زبان مبدا به خواننده می دهد و حتی بخشی از آن را نمی تواند منتقل کند، در هر حال منٍ مترجم از ترجمه آن چشم می پوشم . من معتقدم که حسرت ترجمه هزاران شعر در هزاران مترجم هنوز مانده و علتش هم این است که حداقل این را خود مترجم می داند که بسیاری از شعرها غیر قابل ترجمه اند . مقوله شعر با نثر فرق می کند. فرقش این است که در ترجمه شعر انتخاب صورت می گیرد"

در ترجمه شعر همیشه ممکن است بخش هایی از شعر لطمه ببیند و بخشهایی نه . از این لحاظ مترجمان تلاش می کنند تا آنجایی به ترجمه دست بزنند که که به بدنه شعر آسیبی نخورد. آنچه مسلم است این که هر گز نمی شود یک شعر را صد در صد ترجمه کرد.  مترجمان تلاش می کنند تا آنجایی که ممکن است شعر هایی را ترجمه کنند که در درجه اول به ترجمه تن دهد. در خصوص وفادار بودن سبک شاعر در ترجمه احمد پوری می گوید: "مترجم یک ذخیره ی واژگانی ویژه ی خودش دارد . مترجم در این ذخیره ها سلیقه ی خودش را دارد . شما فکر کنید وقتی برای یک کلمه ی انگلیسی  5 معادل فارسی داشته باشیم، من و شما در انتخاب آن معادل ها سلیقه ی خودمان را به کار خواهیم برد . چون مترجم  واژگان خاص و ویژه ی خودش را دارد و طبیعتا سبک از این نظر اعمال خواهد شد. حتی در ادبیات خودمان کمتر می توانید 2 شاعر را پیدا کنید که عین یکدیگر شعر بگویند . چرا می فهمید که کدام شعر مربوط به کدام شاعر است ؟ چون هر شاعر مطرحی سبک خودش را دارد . اگر قرار باشد ما این ها را به یک زبان دیگر ترجمه کنیم ، باید کاری کنیم که حداقل خواننده بفهمد که زبان این دو با هم فرق دارد . نه اینکه خواننده این ها را به صورت یک شاعر ببیند . یعنی من معتقدم که مترجم در این زمینه مسئولیتی جدی دارد و حتما باید لحن و فضا را در شعرهای مختلف حفظ کند. همه را یکپارچه نشان ندهد. طوری که خواننده بفهمد مثلا آثار این شاعر با مجموعه های دیگری که این مترجم از شاعران دیگر ترجمه کرده فرق دارد ."

پوری ترجمه ادبی را یک هنر کامل می داند چون خلاقیت در ترجمه باعث می شود آن اثر زیباتر شود، پس هنر است.  هر جا از فن یک گام به سوی خلاقیت بر می داشته شود، جامه‌ی هنر بر تن می‌کند .

فرآوری: فاطمه شفیعی

بخش ادبیات تبیان


منابع: سایت مجید اخشابی، خبرگزاری ایلنا، سایت انجمن شاعران ایران