تبیان، دستیار زندگی
سؤالی که معمولاً مطرح می شود، این است که: چگونه میتوان یقین را به دست آورد؟ قرآن در عبارت کوتاهی به این سؤال پاسخ میدهد و عبادت را مایه تحصیل یقین برشمرده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راهکاری برای بدست آوردن یقین

تجلّی ایمان ظاهری و ایمان باطنی در کربلا


سؤالی که معمولاً مطرح می شود، این است که: چگونه میتوان یقین را به دست آورد؟ قرآن در عبارت کوتاهی به این سؤال پاسخ میدهد و عبادت را مایه تحصیل یقین برشمرده


ایمان

رسوخ ایمان در دل

روایاتی که از امام حسین«سلام‌الله‌علیه» به ما رسیده است، با وجود تعداد کمی که دارد، از لطافت و دقّت خاصّی برخوردارند. یکی از این روایات ارزشمند، مربوط به زمانی است که آن حضرت در راه رفتن به کوفه، از شهادت حضرت مسلم و نقض پیمان کوفیان و متفرّق شدن مردم کوفه آگاه شدند و کوفیان را برای جنگ در مقابل خویش، مهیا و آماده دیدند. در آن هنگام  رو به اصحاب کرده و فرمودند:

«إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُون‏»[1]

مردم بنده دنیا هستند و دین جز بر زبانشان نیست و فقط در زبانشان میگردد و دین را تا آنجا پاس میدارند که معایش ایشان از قِبَل آن میرسد، اگر نه، چون به بلا امتحان شوند، چه کم هستند دینداران؟!

بررسی معنای روایت

این روایت را از دو جهت میتوان بررسی کرد:

اوّل: از نظر اسلام و بنابر تصریح قرآن کریم، دین تقلیدی و ظاهری غلط است و به شدّت مذمّت شده است:

«بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُهْتَدُون، وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فی‏ قَرْیةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» [2]

دوّم: دین و ایمان آدمی باید در عمق جان او رسوخ کرده باشد و رسوخ ایمان در دل، خود دو مرحله دارد:

ایمان عقلی

مرحله اوّل که مورد تأکید مکرّر تعالیم دینی واقع شده است، رسوخ عقلی ایمان، از طریق «استدلال» است که در اصطلاح آن را «علم الیقین» می نامند. کسی که علم الیقین دارد، اصول و فروع دین را با مطالعه و تحقیق میداند و چنانچه درباره دین، سؤالی از او بپرسند، می تواند با اقامه برهان و ارا‌‌‌ئه استدلال قوی، پاسخ دهد. اگر کسی چنین تسلّطی بر اصول و فروع دین نداشته باشد، دین او تقلیدی و لقلقه زبان بوده و مصداق کلام امام حسین«سلام‌الله‌علیه» می شود.

همگان باید بدانند که تحصیل علم درباره اصول و فروع دین و اخلاق، از اوجب واجبات است. در حقیقت اگر از کسی بپرسند: دین یعنی چه؟ باید بگوید: دین یعنی اعتقاد به اصول و عمل به احکامی که در رساله مرجع تقلید آمده و رعایت اخلاق، چه در زندگی فردی و چه در روابط اجتماعی و ارتباط با خداوند متعال. به عبارت دیگر عِلم دین عبارت است از: اعتقادات، احکام و اخلاق و از این رو لازم است که هر کسی، در شبانه روز حدّاقل به اندازه یک ساعت از وقت خود را صرف یادگیری علوم دینی کند

«لعق» در زبان عربی، به عمل چشیدن غذا اطلاق می شود.[3] وقتی فردی غذا را بر سر زبان می گذارد، یا مزّه آن را می چشد تا طعم خوب یا بد آن را بفهمد، به آن چیزی که در آن هنگام بر سر زبان می آید، «لعق» گفته می شود.[4] دینی که با یک شبهه از بین برود، دین تقلیدی و همان لقلقه زبانی است.

اسلام از نظر عقلی، بیش از صد اصل دارد و مذهب شیعه علاوه بر آن، چهل اصل دیگر نیز دارد. اصولی که در دین اسلام هست، فقط به پنج اصل توحید، نبوّت، معاد، امامت و عدل که در شیعه و سه اصل آن در میان اهل سنّت معروف است، منحصر نمی شود. اصولی مانند شفاعت، رجعت، توسّل، نیابت و نظایر آن که در تشیع وجود دارد و یک شیعه باید بتواند با دلیل، این اصول را اثبات کند. مخصوصاً در زمان حاضر که زمان شبهات رنگارنگ است، شیعیان باید دست کم  از چهل مسأله[5] اعتقادی تشیع، به صورت علم الیقین آگاهی داشته باشند.

بسیاری از مردم به تلویزیون و برنامه‌های آن اهمیت خاصّی می دهند و از وقت و توان و فکر خود برای آن مایه می گذارند و ساعت‌ها وقت خود را برای تماشای فیلم‌‌هایی که بعضاً مضر و حرام هستند، صرف میکنند. امّا اگر به همان اندازه، برای یادگیری اصول دین و مذهب وقت بگذارند و به آن اهمیت دهند، خودشان عالم دین میشوند.

بخش‌های سه‌گانه دین

همگان باید بدانند که تحصیل علم درباره اصول و فروع دین و اخلاق، از اوجب واجبات است. در حقیقت اگر از کسی بپرسند: دین یعنی چه؟ باید بگوید: دین یعنی اعتقاد به اصول و عمل به احکامی که در رساله مرجع تقلید آمده و رعایت اخلاق، چه در زندگی فردی و چه در روابط اجتماعی و ارتباط با خداوند متعال. به عبارت دیگر عِلم دین عبارت است از: اعتقادات، احکام و اخلاق و از این رو  لازم است که هر کسی، در شبانه روز حدّاقل به اندازه یک ساعت از وقت خود را صرف یادگیری علوم دینی کند و به علم الیقین یا همان علم استدلالی دست یابد؛ زیرا این مرحله از آگاهی، قسمتی از گستره یقین میباشد.

یقین

راهکار تحصیل یقین

سؤالی که معمولاً مطرح می شود، این است که: چگونه میتوان یقین را به دست آورد؟ قرآن در عبارت کوتاهی به این سؤال پاسخ میدهد و عبادت را مایه تحصیل یقین برشمرده و می فرماید:

«وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یأْتِیكَ الْیقینُ» [6]

گناه

عمل به واجبات، اهمیت به مستحبّات تا جایی که امکان دارد، اجتناب جدّی از گناهان و پرهیز از مکروهات، و اگر گناهی جلو آمد، فوراً توبه واقعی و خالصانه، به مرور موجب باروری و تحصیل یقین در وجود انسان میشود. کسی که میخواهد به مقام یقین دست یابد، باید جدّاً از محرّمات الهی اجتناب ورزد و همان‌طور که بیان شد، اگر خدای نکرده یکباره گناهی از او سر زد، پشیمان شود، دل شکسته و متلاطم گردد و در پی جبران آن برآید و در درگاه الهی، برای بخشش آن، تضرّع و زاری و التماس کند. وقتی چنین حالتی برای انسان ملکه شود و به مرور یقین در دل او جای گیرد، مسلّم است که مشمول «النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ» نخواهد شد و دین او تقلیدی و زبانی نیست.

کسب یقین امری لازم و ضروری است که متأسّفانه در جامعه ما بسیار کم است و این کمبود و نقصان، خسارات فراوانی به همراه دارد، از جمله اینکه باعث مردود شدن انسان در امتحان دین‌داری میگردد. شکست در آزمایش و امتحان الهی، چه این امتحان، گناه باشد، مثل چشم چرانی، غیبت و ... و چه این امتحان، امتحان بزرگ‌تری مانند ماندن در دین یا خارج شدن از آن باشد، مایه سرافکندگی و شرمساری انسان خواهد بود.

گاهی انسان از کسی غیبت میکند، در وقت غیبت کردن که به تعبیر قرآن کریم، مساوی است با خوردن گوشت مرده،[7] اگر غیبت کننده دین استدلالی داشته باشد، عقلش به او نهیب میزند و به وی هشدار میدهد که کار او همچون خوردن گوشت مردار است و او را از غیبت نهی میکند. امّا اگر دین او در دلش رسوخ کرده باشد، نه تنها زشتی و بدی کار خود را میداند، بلکه بوی نامطلوب آن را استشمام میکند و آتش آن را به عیان میبیند.

گاهی نیز که امتحانات الهی بسیار بزرگ و خطرناک است و انسان در مرز ماندن در دین یا خارج شدن از آن و کفر قرار میگیرد، اگر نتوانسته باشد یقین را در وجود خود نهادینه کند، ناگهان برای دستیابی به ریاست گذرا یا ثروت ناپایدار دنیوی، بی دین می شود و بر روی همه عقاید خود پای می گذارد.

تشخیص میزان رسوخ ایمان در دل

معمولاً انسان‌ها در ابتلائات و امتحانات سخت، به دین‌داری یا بی دینی شناخته می شوند. در آزمایشات الهی معلوم می شود که دین لقلقه زبان است و بسیاری از آدمیان مشمول کلام نورانی امام حسین«سلام‌الله‌علیه» هستند که فرمودند: «فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُون»

در داستان دعوت از امام حسین«سلام‌الله‌علیه» توسّط کوفیان، این قضیه بسیار جدّی است و نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت که دوازده هزار نامه دعوت برای امام«سلام‌الله‌علیه» فرستاده شد[8] و سپس به خاطر دنیا خواهی و دنیاگرایی از آن امام بزرگوار رویگردان شدند!

تعداد نامه‌هایی که برای دعوت به امام حسین«سلام‌الله‌علیه» رسید، کم نبود و این حجم نامه، با امکانات سخت و کم‌ آن زمان، بسیار قابل توجّه است. بسیاری از افرادی که به امام حسین«سلام‌الله‌علیه» نامه نوشتند و از ایشان دعوت کردند که به کوفه بیایند، از افراد شهیر مانند سلیمان بن صرد خزاعی و رؤسای قبایل بودند که در میان مردم به دین داری شناخته می شدند. برخی از نامه‌‌ها نیز به صورت طوماری بود که تمام افراد یک قبیله زیر آن را امضا کرده بودند و از آن حضرت دعوت کرده بودند که به کوفه بیایند و مکرّراً در نامه‌های خود اعلام کرده بودند که ما آماده و مهیا هستیم.

در روز عاشورا امام حسین«سلام‌الله‌علیه» خودشان با لباس بزم (نه لباس جنگ)، با عمّامه و شتر، به سمت کوفیان حرکت کردند، زیرا قصد جنگ نداشتند. جاذبه امام حسین«سلام‌الله‌علیه» از هر آهن‌ربا و کهربایی بیشتر است. ایشان ابتدا می خواستند خود را معرّفی کنند، تا نسب خود را به آنان یادآوری نمایند و چون لشکریان با هیاهو و سر و صدا قصد داشتند مانع شنیده شدن سخنان امام شوند، حضرت با تصرّف ولایی سپاهیان را ساکت کردند و حتّی زنگ‌ها و طبل‌ها نیز از کار افتاد و همه سخنان امام را شنیدند. وقتی حضرت تصرّف ولایی را برداشتند، دیدند آنها همان‌هایی هستند که بودند و سخنان امام در آنان اثر نکرده و بیفایده بوده است. لشکریان خصوصاً افرادی مانند شمر«لعنت‌الله‌علیه» شروع به جسارت به حضرت کردند.

رسوخ عقلی ایمان، از طریق «استدلال» است که در اصطلاح آن را «علم الیقین» می نامند. کسی که علم الیقین دارد، اصول و فروع دین را با مطالعه و تحقیق میداند و چنانچه درباره دین، سؤالی از او بپرسند، می تواند با اقامه برهان و ارا‌‌‌ئه استدلال قوی، پاسخ دهد. اگر کسی چنین تسلّطی بر اصول و فروع دین نداشته باشد، دین او تقلیدی و لقلقه زبان بوده و مصداق کلام امام حسین«سلام‌الله‌علیه» می شود

امام حسین«سلام‌الله‌علیه» بار دیگر برای توجّه دادن و به خودآوردن سپاهیان، قرآن را روی سر گذاشتند و با تصرّف ولایی به روشن‌گری پرداختند، ولی اثری نداشت و آنها تغییری نکردند. بار سوّم حضرت برای آنان روضه خواندند و فرمودند: مردم اگر من ـ به زعم شما ـ مقصرم، زن و بچّه‌ام که تقصیری ندارند، چرا به آنها آب نمی دهید؟!

ناگهان صدای العطش العطش از خیمه‌ها بلند شد. و امام تنها و بی کس در میان میدان جنگ بودند. شخصی جلو آمد و به حضرت جسارت کرد و دیگری سنگی به طرف امام پرتاب کرد که به پیشانی حضرت اصابت نمود. پیشانی مبارک ایشان شکست و خون جاری شد. گویی غم‌های عالم به دل امام حسین«سلام‌الله‌علیه» نشست؛ زیرا او امام بود و از گمراهی آدمیان نگران و غمگین میشد. سپس آن حضرت نزد حضرت زینب«سلام‌الله‌علیها» رفتند و از ایشان خواستد که پیشانی ایشان را با دستمالی ببندند. حضرت زینب از امام حسین«سلام‌الله‌علیه» پرسیدند: چه شد؟ چرا آنان این کار را کردند و به اینجا رسیده‌اند؟! حضرت فرمودند: زیرا شکم‌هایشان از حرام پر شده است! همانگونه که به خود لشکریان نیز فرمودند:

«فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَام وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِكُم‏» [9] ؛ مال حرام جلوی هر نوع جاذبه‌ای ـ حتّی جذبه امام ـ را میگیرد و بر قلب‌ها مهر میزند:«اسْتَحْوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ» [10] ؛معنای «فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ» این است که امام حسین«سلام‌الله‌علیه» را میشناسند، از مقام و شخصیت ایشان آگاهند، امّا چون باور قلبی ندارند و دین در دل آنان رسوخ نکرده است، با حضرت چنین برخوردی دارند! اگر دین واقعاً در دل انسان رسوخ کرده باشد، یک ریاست مختصر هرگز نمیتواند با انسان این کار را بکند و او را به جایی بکشاند که با امام خود چنین رفتاری را انجام دهد. اگر دین رسوخی باشد، یک نیروی کنترل کننده قوی درون انسان ایجاد میکند که او را تا مرز عصمت پیش میبرد.

حالا می بینیم که در بعضی از ما کوچکترین ارزشی برای دینمان قائل نیستیم مفت می فروشیمش مفت ،قیمت همه چیز بالا رفته به جز دین که مردم برای دنیا حراجش می کنند و این یک هشدار بود باشد با دقت در ابعاد حادثه عظیم کریلا کوفی صفتی بودن خودمان را چاره کنیم و در عوض دنیای دنی آخرتمان را بر باد فنا ندهیم .

پی نوشت‌ها :

1. تحف العقول، ص 245

2. الزخرف: 23-22؛ همچنین ن.ک: البقرة: 170؛ المائدة:  104؛ الأعراف: 28؛ یونس: 78؛ الأنبیاء: 53؛ الشعراء: 74 و...

3. ن.ک: لسان العرب، ج ‏10، ص 330

4. النهایة، ج ‏4، ص 254

5. در بخش اعتقادات رسالة توضیح المسائل معظّم له، به صورت مختصر و با استدلال‌های کوتاه قرآنی، به تبیین این اصول پرداخته شده است. ن.ک: رسالة توضیح المسائل، ص 575-459

6. الحجر : 99

7. الحجرات : 12

8. اللهوف، ص 35؛ مثیر الأحزان، ص 26

9. بحارالانوار، ج 45، ص 8

10. المجادله: 19

فرآوری: محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.