تبیان، دستیار زندگی
بچه جون همین که من و بابات میگیم،اگر می خوای من و مادرت با ازدواجت موافق باشیم و حمایتتون کنیم باید با فلانی ازدواج کنی!
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ازدواج با زور و دعوا!


«بچه جون همین که من و بابات میگیم، باید رشته تجربی رو انتخاب کنی و دکتر بشی.»، «اگر میخوای بری کلاس ورزش باید شنا رو انتخاب کنی بقیه رشته ها به درد نمی خورن.»، «اگر می خوای من و مادرت با ازدواجت موافق باشیم و حمایتتون کنیم باید با فلانی ازدواج کنی!» و...

ازدواج با زور و دعوا!

این جملات و جملاتی از این قبیل را از زبان خیلی از والدین می شنویم. والدینی که به بهانه خیرخواهی برای فرزندان شان، عقیده خود را تحمیل می کنند. آنها بر این باورند که فرزندانشان هنوز همان کودکان دیروزند و یقیناً نمی توانند خوب و بد را از هم تشخیص دهند. به همین دلیل سعی می کنند براساس تجربیات خود، فرزندانشان را هدایت و حمایت کنند هرچند اگر آنها نخواهند.

ازدواج به عنوان یکی از مهمترین مراحل و پیشرفت های زندگی، مورد تمایل و رغبت بسیاری از افراد است. اما گاهی همین فرآیند شیرین که می تواند ابزاری برای رسیدن افراد به موفقیت باشد، با فعل «تحمیل شدن» تبدیل به عاملی برای شکست و نابودی آنها می شود.

ازدواج های تحمیلی به دو دسته تقسیم می شوند.

1.    تحمیل و فشار از سوی خانواده و اطرافیان: گاه افراد به دلیل فشارهای وارده از طرف پدر و مادر، برادر یا خواهر کوچکتر و... می پذیرند که بدون هیچ شرطی با فردی که اصلاً به او علاقه و اعتمادی ندارد، ازدواج کنند.

2.    خود تحمیلی: برخی از اوقات خود فرد به دلایل مختلف، خود را مجبور به ازدواج بدون قید و شرط با فردی خاص می کند که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود.

-  فرار از فشارهای والدین و شرایط نامناسب خانواده : وضعیت نابسامان اقتصادی، بی اخلاقی والدین، خشونت پدر یا مادر، فشار خواهر یا برادرها و...

-  ترس از تهدیدهای فرد مقابل: این امر بیشتر اوقات در مورد دوستی های دختر و پسر قبل از ازدواج رخ می دهد. یعنی زمانی که یکی از طرفین (به خصوص دختر خانم ها) قصد ترک رابطه را دارند. در این حالت فرد مقابل او را به انحاء مختلفی چون خودکشی، اسید پاشی، آبروریزی با اسناد و مدارک موجود و ... تهدید کرده و نه تنها او را از ترک و ازدواج با دیگری منع می کند بلکه مجبور به ازدواج با خود می نماید.

-  باز کردن راه برای خواهر یا برادر کوچکتر: معمولاً در خانواده های سنتی که همچنان بر ازدواج فرزندان به ترتیب سن تاکید بسیاری دارند، فرزند بزرگتر مجبور می شود به هر ازدواجی تن بدهد تا راه برای خواهر و برادر کوچکترش باز شده و آنها بتوانند با فرد مورد علاقه شان ازدواج کنند.

-  از دست دادن فرصت های خوب قبلی: تعلل در ازدواج و بدون دلیل جواب رد دادن به موردهای خوب یکی دیگر از دلایل ازدواج های تحمیلی است. معمولاً افرادی که به دلایل واهی چون زیبا بودن فرد مقابل، پولدار بودن، تحصیلات داشتن و... از مورد های خوب صرف نظر می کنند پس از مدتی به این نتیجه می رسند که دیگر فرصت های مناسب تمام شده و یا دیگر خواستگاری ندارند یا خواستارانشان موردهای مناسبی محسوب نمی شوند. در این حالت تنها به دلیل بالا رفتن سن و نبود کیس مناسب تن به ازدواج داده و فرصت نامناسب فعلی را می پذیرند.

- و...

ازدواج با زور و دعوا!

چنانچه اشاره شد برخی از افراد به دلیل اصرار والدین و اطرافیان و برخی دیگر به دلایل متفاوت دیگر خود را مجبور به ازدواج با فرد مقابل می کنند. به این ازدواج ها در اصطلاح «ازدواج های تحمیلی» گفته می شود که از دید همه کارشناسان ازدواج، ممنوع اند.

علت اصلی تاکید کارشناسان برای اجتناب از ازدواج های تحمیلی «از چاه در آمدن و به چاله افتادن» است.  به بیان دیگر درست است که فرد با این ازدواج از شرایط نامناسب و گذرای موجود خارج می شود ولی وارد زندگی می شود که دارای شرایط نامناسب و مداوم است.

زندگی که پر از تلخی و سختی است و یا فرد باید تا پایان عمر آن را تحمل کند و یا از همسرش جدا شده و با آینده نامعلوم یک فرد مطلقه دست و پنجه نرم کند. در حالیکه با مقداری صبر و حوصله و توکل از سویی و دقت و توجه در مورد فرد مقابل از سوی دیگر می تواند به ازدواجی موفق دست یابد.

شما چه می کنید؟

خودتان را به جای مهسا بگذارید. او فوق لیسانس معماری دارد و در یک شرکت موفق مشغول به کار است. این برتری ها توقع او برای ازدواج را بسیار بالا برده بود به همین دلیل همه خواستگاران خود را رد کرد. الان به درجه ای رسیده که هم سنش بسیار بالا رفته، هم خواستگاران کمتری دارد و هم والدینش مدام به دلیل از دست دادن فرصت های خوب قبلی مدام به او سرکوب می زنند. از همه بدتر خواهر کوچک او خواستگاران بسیاری دارد و والدینش او را تحت فشار قرار داده اند که با خواستگار فعلی اش که فردی مطلقه، و سیگاری ... است ازدواج کند تا راه برای خواهر کوچکتر باز شود و او هم به قولی پاسوز مهسا نشود. اگر شما جای مهسا بودید چه می کردید؟

اکرم اشرفی نژاد

بخش کلوب ازدواج تبیان


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.