تبیان، دستیار زندگی
در دوران حکومت ایلخانان مغول و فاصله قرون 7 و 8هـ. مکتبی در پایتخت ایشان شکل گرفت که به مکتب تبریز اول و یا مکتبی مغولی مشهور است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مکتب تبریز اول ( مکتب مغولی)


در دوران حکومت ایلخانان مغول و فاصله قرون 7 و 8هـ. مکتبی در پایتخت ایشان شکل گرفت که به مکتب تبریز اول و یا مکتبی مغولی مشهور است.


مکتب تبریز اول ( مکتب مغولی)

یورش ایلخانان مغول در سال 616هـ. از یک سو و ارتباط با جاده ابریشم از سوی دیگر وارد ورود و آشنایی هنرمندان ایرانی با هنرهای تزئینی و تصویری چینی شد. سلسله ایلخانی توسط هلاکوخان مغول به سال 736هـ. پایه گذاری شد. ایلخانان توانستند فتحیات خود را تا بغداد و سرنگونی سلسله عباسی، که چیزی قریب به 500 سال دوام آورده بود، ادامه دهند.

ایشان تبریز را به عنوا ن پایتخت خود انتخاب کردند.

در شهر تبریز در دوره ایلخانان مغول مکتب هنری پدید آمد که به مکتب تبریز اول مشهور است . در این دوران به دستور خواجه رشید الدین فضل الله، یک کارگاه هنری در تبریز با نام ربع رشیدی ساخته شد و به همین دلیل نگاره های این دوره ها بیشتر از آنکه با عنوان مکتب تبریز شناخته شده باشد، با عنوانهای سبک مغولی ، و گاه سبک رشیدیه شناخته می شوند.

ایخانیان نخستین سلسله ترکی مغولی بودند که دین اسلام را پذیرفتند و زبان فارسی را رسمی شمردند.

در دوران حکومت ایشان دو اتفاق مهم در هنر نگارگری رخ داد:

اول ، آغاز ورود عناصر چینی به حوزه نگارگری ایرانی که بعدها همچنان در شکل ابر و کوه و یا تزیینات البسه همچنان باقی ماند. دقت در جزئیات رهاورد این انتقال است.

دوم ایجاد سنت کارگاهی، تا پیش از این یک نگارگر کل نقاشی های یک نسخه را در تمام مراحل انجام می داد ولی از این دوران به بعد، هنرمندان به صورت تخصصی درآمدند و هر یک بخشی از کار را برعهده گرفتند.

بوجود آمدن ربع رشیدی، کتابخانه مراغه و... به نوان محلی برای دورهم جمع شدن هنرمندان از نقاش و خطاط، جلدساز و... رهاورد این سنت تازه است. سنتی که تا روی کار آمدن مکتب اصفهان همچنان پابرجا ماند.

در مکتب تبریز علاوه بر ورود عناصر تصویری چینی و به تبع آن دقت در جزئیات و سنت کارگاهی، نوعی تحرک و جنبش بوجود آمد.

خصوصیات

در مکتب تبریز علاوه بر ورود عناصر تصویری چینی و به تبع آن دقت در جزئیات و سنت کارگاهی، نوعی تحرک و جنبش بوجود آمد. به دلیل تمایل برخی سلاطین به مسحیت، برخی سنتهای بیزانسی در هنر این دوران دخیل شد.

نقشها با رنگهای تیره تر از زمینه تصویر می شدند. چین وچروک لبلسها متاثر از سنت بیزانسی است. چهره ها مغولی است. دیگر خبری از عمامه های بزرگ عربی مکتب بغداد نیست.

خط عنصر اصلی در بیان حالت است. نوعی اکپرسیو در بیان حالت چهره در برخی از نگاره ها دیده می شود.

از دیگر عناصری که متاثر از هنر چینی وارد شد می توان به نحوی نمایش طبیعت مثلاً ترسیم تنه پیچیده و گره دار درختان و صخره های تیز و دشتهای بریده و ابرهای مواج ، مراعات نسبتها، دقت در رسم گیاهان و اعضای بدن حیوانات ، و تحرک و جنبش بیشتر در نمایش صحنه ها به جای آرامش و سکون موجود در نقاشی سنّتی ایرانی اشاره کرد. از سوی دیگر، استفاده از نقوش تزیینی هنر ایرانی مانند نقوش هندسی کاشی کاری ، و اعتبار بخشیدن به معماری ایرانی به عنوان اصلیترین جانمایه کار و بازنمایی روح ملی ، تقلید صرف از هنر چینی را نفی می کند. هنرمندان ایرانی در عین پذیرش عناصر تازه که به آثار آنان جلوه ای نو و تحرکی بیشتر می بخشید، این عوامل را با شیوه سنّتی نگارگری ایرانی چنان آمیختند که بسختی می توان این عناصر تازه را در میان تاروپود هنر سنّتی تمیز داد. در واقع ، آمیختن این عناصر جدید به شیوه ای کاملاً ایرانی انجام پذیرفت ، به طوری که لطمه ای به تداوم هنر نگارگری ایرانی وارد نکرد .

مکتب تبریز اول ( مکتب مغولی)

کتب

از کتب مشهور این مکتب می توان به نسخه ای از جامع التواریخ رشیدالدین فضل اللّه به تاریخ 707ـ714 (محفوظ در کتابخانه های دانشگاه ادینبورو و انجمن سلطنتی آسیا ) است . در این نگاره ها ــ که به گمان برخی محققان حاصل کارگاههای تبریز در زمان حیات رشیدالدین (اوایل قرن هشتم ) است ــ چهره ها و جامه ها و جنگ افزارها مغولی است و مناظر شباهت نزدیکی به آثار استادان دوره های سونگ و یوان چین دارد، هرچند اشکال ساده شده (استیلیزه ) و تزیینی و ریزه کاریهای نقاشی ایرانی نیز در کنار عناصر چینی به چشم می خورد. این کتاب شامل چهار جلد است که به شرح وقایع تاریخ کلی جهان شامل موضوعات مذهبی و ادبی و اجتماعی می شود.

کتاب منافع الحیوان که به تاریخ 698هـ. طبع شده نوشته ابن بختیشوع است . این کتاب در کتابخانه مراغه تهیه شد و شامل 94 نگاهر است. موضوع این کتاب علم تشریح ویژگی های حیوانات است و موضوع آن نشان دهنده ورود دیدگاه های واقعگرایی چینی به ایران است.

شاهنامه ای معروف به «شاهنامة دموت » نقطه اوج پیشرفت نقاشی ایلخانی است . به رغم نظر بیشتر محققان ، از جمله اشرودر ، این شاهنامه همان است که دوست محمد هروی ، نقاش دربار شاه طهماسب اول ، نقاشیهای آن را از آثار نقاشی به نام شمس الدین دانسته است . در این اثر صحنه های رزم قهرمانان ایرانی به تصویر درآمده است . هرچند عناصر چینی همچنان در این نگاره ها دیده می شود، اما نوآوری در منظره پردازی و نحوة ترکیب مناظر و نیز درآمیختن آن با روح ملی راه را برای رهایی از تأثیرات خارجی گشود. این کتاب حدود 57 نگاره دارد که در قطع نزدیک به مربع در میانه متون تجسم یافته است.

مکتب تبریز اول ( مکتب مغولی)

نوع نقوشی که در جزئیات معماری ساختمانها در این نگاره ها دیده می شود، به نقوش گنبد سلطانیه (واقع در زنجان) شباهت دارد . اگرچه در انتساب نگاره های این شاهنامه به مکتب تبریز سده هشتم اتفاق نظر نسبی وجود دارد، لیکن در تعیین تاریخ دقیقتر آنها، اختلاف نظر هست . دلری حدود 735 را مقرون به صحت دانسته ، در حالی که اشرودر با مقایسه جامه های نگاره های مختلف دورة ایلخانان نتیجه گرفته است که جامه های منقوش در این شاهنامه با جامه های اواخر سدة هشتم همسانی بیشتری دارد. با توجه به نوشتة دوست محمد هروی که شمس الدین در زمان سلطان اویس (حک : 757ـ 775) این هنر را آموخته است ، نظر اشرودر مرجح است . همچنین اشرودر براساس شیوه رایج در کتابخانه ها و کارگاههای اسلامی ، شاگردان شمس الدین را نیز در خلق این اثر سهیم دانسته است .

از دیگر کتب می توان به کلیله دمنه اشاره کرد که احتمالا توسط احمد موسی تصویرگری شده است.

تاریخ جانگشای جوینی، ابوسعیدنامه، تاریخ چنگیزی، سلسله الذهب و آثارالباقیه بیرونی از دیگر کتب مشهور این دوران است.

سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منبع:

نقاشی ایران/ آرتور پوپ/ ترجمه دکتر آژند

نقاشی ایرانی/ بازیل گری/ ترجمه عربعلی شروه